عدالت زیباترین نشانه حکومت امام
زمان است که همه چشم انتظار آنند و دل به آن بستند. اگر بخواهیم از حکومت
امام زمان سخن بگوییم، با عدالت آغاز میکنیم و شاید به همین بسنده کنیم.
حتی بیسوادان و کم سوادان نیز میدانند که او خواهد آمد و زمین را از عدل و
داد پر خواهد کرد؛ آن گونه که از ظلم و ستم آکنده است.
عدالت به حق، چنین جایگاهی پیدا
کرده است. و سزاوارش بود که در میان نشانه های حکومت مهدی، سر و گردنی از
دیگران بالاتر باشد. چون عدالت به اندازه زشتی ظلم زیباست. و چه عدالتی
زیباتر از عدالت مهدی؛ عدالتی که در شریانها و مویرگهای جهان هستی سریان
یابد و کوچکترین ستم در دورترین گوشه پنهان این جهان آفرینش را
برنتابد!
چگونه میتوان از زیبایی چنین
عدالتی سخن گفت و مطلب نوشت. این کدام نقاش زبردستی است که بتواند گوشه ای
از زیبایی این عدالت مستکننده را به تصویر کشد؟ و کدام شاعر شیرین سخن،
می تواند پرده از جلوه زیبای این شهر سراسر عدل، بزداید...؟ باید بنشینیم
و معماری مهدی را تماشا کنیم. آنگاه در شهر مهدی قدم بزنیم و در و دیوار
این شهر را ببوسیم که حقا بوسیدنی است، چرا که گوشه گوشه شهر مهدی، بوی
عدالت او را میدهد...
اما عدالت مهدی، همانند زیبایی خود
مهدی و جمال حسین و حُسن علی ـ علیهم السلام ـ چشمی زیبابین می خواهد که
بسیاری از این چشم محرومند و کور. این است آغاز داستان مخالفتهای شیعیان
با مهدی، پس از ظهور.
در روایات آمده است که عدالت مهدی،
همانند سرما و گرما در خانه ها رخنه خواهد کرد و از مال غصب شده لای
دندان هم چشم فرو نخواهد بست. این است عدل امام زمان؛ عدالتی که فرصت
اجرایش بر هیچ پیامبر و امامی، حتی علی ـ علیه السلام ـ فراهم نشد.
گویا مهدی بر آن است که جهان خلقت
را جراحی کند و تومورها و غده ها و ویروس و میکروب هایی که در جای جای این
جهان رخنه کرده اند و ناله «ظهر الفساد فی البر والبحر» را درآورده اند،
از ریشه برکند و نابود سازد؛ آن هم با عملی که قرار نیست، آفریدگان را در
آن بیهوش کنند! در این میان تنها کسی که ممکن است درد بکشد و ناله ها سر
دهد و ساز مخالف بزند و به این عمل جراحی اعتراض کند... انسان است. البته
هر مصیبتی که بر کالبد خلقت آمده است هم زیر سر اوست.
امام می آید و همه چیز را به جایش
برخواهد گرداند... خانه ای که در آن نشستم، شاید هزار سال پیش، به ناحق از
کسی یا بچه یتیمی غصب شده باشد و صدها بار چرخیده و دست به دست شده تا به
من رسیده است، و اکنون مالکان حقیقی خانه ام، نوادگان همان غصبشدگان هزار
سال پیشند که امروز در سراسر جهان پخشند... تمام وسایل و لوازم من و شما
هم شاید چنین سرگذشتی داشته باشند و در انتظار چنان سرنوشتی. چه این که ما و
نیاکان ما در تاریخ، نیز شاید مظلوم واقع شده باشیم و طلبکاریهای بسیاری
داریم و نمیدانیم. اما او میداند و ساکت نخواهد نشست.
چه روز شورانگیزی است، آن روز. روزی که بیاید و بخواهد که زندگی مرا هم پاک سازد و ظلم زدایی کند...
خوشا به حال کسی که امام، آه در بساطش باقی
نگذارد و او با شوق و مستی تمام هر آن چه دارد، به امام بسپارد. و خوشتر
آن کس که امام طلبکار جانش باشد و او جان به امام تقدیم کند تا غاصب جانی
که مال مهدی است، نباشد.