چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانواده» ثبت شده است

زندگی رؤیا نیست

اگر جوانی به دانش‌گاه، نگاه رؤیایی داشت، مثلا اگر فضای دانش‌گاه را رؤیایی فرض کرد یا رابطه‌ی استاد و دانش‌جو و رابطه‌ی دانش‌جوها با هم را رؤیایی فرض کرد یا فضای کلاس و درس و پژوهش و درس‌خواندن را رؤیایی فرض کرد یا فضای خواب‌گاه را رؤیایی فرض کرد، کلا اگر زندگی دانش‌جویی را رؤیایی فرض کرد، هم‌چین آدمی شاید همان ترم اول انصراف دهد. حالا اگر انصراف هم ندهد، چندان با شور و نشاطی که باید و شاید، ادامه نخواهد داد.

یا مثلا اگر جوانی زندگی کارمندی در یک اداره را رؤیایی فرض کند باز همین می‌شود. مثلا بنشیند در عالم خیالاتش اتاق‌ها را، میز و صندلی‌ها را، روابط بین کارمندها را، پز و کلاس یک کارمند و همه چیز شغل کارمندی را رؤیایی فرض کند. این یکی هم لابد همان ماه اول، انصراف دهد. حداقلش این است که دیگر آن کارمند سرحال و  قبراق سابق نخواهد بود.

آن چه ازدواج را سخت و ناپایدار کرده، همین تصویر رؤیایی از ازدواج است که بمباران رسانه‌‌ای آن را در ذهن جوانان القا کرده است. ازدواج خوب، از نگاه ذهن جوانِ زخمی به دست این رسانه‌ها، همه چیزش رؤیایی است. اخلاق همسر، شکل و قیاقه و تیپش، فضای خانه، رابطه‌ها، اتاق خواب و هر آن چه فکرش را بکنی رؤیایی است.

رسانه با هزار جور ترفند و نور و صدا و تصویر و گرافیک، تصویر رؤیایی از ازدواج ساخته است. تصویری که ظاهر و نمایش را هم اگر زوجی در خانه‌ی خود اجرا کنند، آن حس رؤیایی‌اش را هیچ وقت نمی‌توانند بچشند. چون عالم واقع پیرایه‌های زمختی دارد که نمی‌گذارد آن حس خالص چشیده شود. جدای این که اساسا، زندگی در عالم واقع، این‌قدر شیک و پیک نیست، این‌قدر همه چیز مرتب نیست، همه آدم‌ها این‌قدر خوش‌تیپ نیستند، نورپردازی در زندگی معمولی این‌قدر حرفه‌ای نیست، اساسا زندگی دکور نیست و آدم‌ها در واقع، گریم‌شده نیستند. زندگی که فیلم نیست؛ داستان و رمان هم نیست! زندگی یک واقعیت است که همه‌ی ویژگی‌های واقعیت را دارد؛ رنج‌هایش، مشکلاتش، تضادهایش، سوء تفاهم‌هایش، دل‌زدگی‌هایش، خستگی‌هایش، بی‌حوصلگی‌هایش و همه‌ی سختی‌ها و تلخی‌هایش را با هم دارد. فقیر و غنی هم ندارد. زندگی هیچ کسی رؤیایی نیست. حتی اگر بشود یک عکس رؤیایی از زندگی و خانه و ماشین بعضی‌ها گرفت، زندگی‌شان حتی در آن خانه هم رؤیایی نیست.

وقتی دختر و پسر با هم‌چین نگاه کج و معوج رؤیایی وارد زندگی مشترک می‌شوند، هی حس می‌کنند زندگی‌شان اینی نیست که باید باشد. هی فکر می‌کنند زندگی‌شان یک چیزی کم دارد. تند و تند انرژی و شور و نشاط‌شان را از دست می‌دهند و توی ذوق‌شان می‌خورد. هی فکر می‌کنند نکند اشتباهی‌اند و انتخاب درستی نکرده‌اند. و رفته رفته دعواهای ناتمام سر می‌گیرد و آخرش طلاق!

اگر این‌قدر روایت رؤیایی از زندگی زناشویی به خوردمان نداده بودند، وضع زندگی مشترک جوان‌ها این نبود و آمار طلاق سر به فلک نمی‌کشید. قدیم که این‌قدر توقع رؤیایی از زندگی زناشویی نداشتند، زندگی‌ها مثل حالا در معرض خطر نبود. کاش جریانی راه بیفتد و جمع کند این بساط رؤیاهای خانمان‌برانداز را!
 


منتشر شده در روزنامه‌ی رسالت ۱۴۰۲/۳/۳۱

210- جای خالی یک مهم!

نشانه‌ی این که فرهنگ عمومی ما به مسئله‌ای اهمیت می‌دهد، این است که کلی راه حل درست و غلط برای آن مسئله در فضای مجازی باشد.

وقتی چیزی در نگاه فرهنگ عمومی ما مهم و جدی نباشد یا فقط کمی تا قسمتی مهم باشد، هیچ وقت کلی راه حل ابتکاری ریز و درشت و تخصصی درباره‌اش نخواهیم دید. 

با همین شاخص می‌شود فهمید، مثلا بهبودی رشد مو و علاج ریزش آن برای ما مهم است، موفقیت در کنکور و انتخاب رشته بسیار مهم است. یا مثلا شکوفا کردن استعدادهای کودک با بازی‌های خلاقانه مهم است، آشپزی خوشمزه و متنوع هم مهم است. همچنین موفقیت در کسب و کار، آموزش زبان، موفقیت و اعتماد به نفس، روابط زناشویی، چگونگی ابراز عشق و محبت به همسر و کودک و خیلی موضوع‌های دیگر را هم می‌توان در زمره‌ی موضوع‌های مهم فرهنگ ما قرار داد. 

چند سالی است که حتی تم جشن تولد هم مهم شده، نشان به این نشان که چقدر ایده و راه حل برایش هست. حتی لابد چگونگی غافل‌گیر کردن همسر در روز تولدش هم مهم است که کلی روش و شگرد در فضای مجازی دارد. روش غافل‌گیرانه و ابتکاری برای اطلاع باردار شدن به شوهر هم کم‌کم به لیست مهم‌ها اضافه می‌شود. تازه وقتی یک راه حلی خودش یا آموزشش کلی خرج داشته باشد، بیشتر نشان‌دهنده‌ی میزان اهمیتش در فرهنگ عمومی ماست. 

حالا خودمانیم؛ مسئله‌ی "حفظ ابهت و اقتدار و شوکت پدر" در فرهنگ عمومی ما چه جایگاهی دارد؟! چندتا راه حل ابتکاری و خلاقانه در فضای مجازی می‌شود برایش پیدا کرد؟ چندتا دوره در این زمینه طراحی شده و به فروش می‌رسد؟ کلا چقدر عرضه و تقاضا در این باره وجود دارد؟! اساسا هشتگ اختصاصی این موضوع چیست؟! تقریبا هیچ!

143ـ عاشقانه های تو زرد!

وقتی می بینم بعضی ها در مورد نامزدشان یا عشقشان که قرار است در آینده با او ازدواج کنند، احساسات فوق العاده عاشقانه ای دارند، تا جایی که فکر می کنند فقط به عشق و امید او نفس می کشند و نمی توانند بدون او زندگی کنند. و اگر او را نداشته باشند دیگر هیچ امیدی به زندگی نخواهند داشت...، احساس می کنم این رابطه اگر سر بگیرد، به احتمال زیاد دوامی نخواهد داشت. چون دست کم یک نفرشان، یعنی همان که خیلی جوگیر است، درست نمی بیند ماجرا را. 

واله و شیدای دختر یا پسری شده است که خیلی نمی شناسدش و عیوبش را فعلا نمی بیند، ولی بعدا می بیند وکاخ صورتی اش فرو خواهد ریخت. وانگهی خوبی هایی که فعلا از معشوقش دیده است، مگر چیست که درخور این عشق بی بدیل و بی مثال شده است؟ مگر جز این است که خیلی خوشگل و خوش صدا و خوش تیپ و خوش قد و بالا و خوش اخلاق است؛ تازه اگر باشد؟! همه اینها که بعد از چند صباحی عادی می شود، و عیوب این آقا پسر یا دختر خانم یکی یکی رخ نشان می دهد. 

برای ازدواج کردن باید ببینی چه کسی را انتخاب کنی که شایسته خطاپوشی و عیب پوشی ات باشد، تا هر روز ببخشی اش و از خطاهایش در گذری و بسیاری را ندید بگیری و فقط تحمل کنی و به رویش هم نیاوری و هیچ گاه به رخش نکشانی و در یک جمله روز و شب به او رحم کنی. و در عین حال محبتی منطقی و معقول بین تو و همسرت روز به روز رشدی فزاینده داشته باشد که ریشه اش از خود گذشتگی ها و ایثارهاست نه کمال و جمال خارق العادۀ تو و همسرت. خانواده چنین جایی است که اگر چنین نگاهی به آن نداری، داری اشتباه می زنی!

95ـ آیا اسلام به زن ظلم کرده است؟

وقتی با معتادان و مجرمان و خلافکاران و اراذل و اوباش مصاحبه می کنند و وضعیت زندگی آنها را بررسی می کنند، معمولا به این نتیجه می رسند که اکثر اینها خانواده های درست و حسابی نداشتند و در فضای یک خانواده ی خوبی تربیت نشده اند. زندگی دختران خیابانی را هم که تحلیل می کنند، باز معلوم می شود که بیشتر اینها محبتی که باید در خانواده ببینند، ندیدند و این شد که فکر فرار از خانواده به سرشان زد…

این جملات هزاران بار از زندانیان و بزه کاران اجتماعی شنیده شده است که بابام یا مادرم معتاد بود، در خانه همیشه بین پدر و مادر جنگ بود، مادرم از پدرم جدا شده بود و من جدای از مادرم زندگی می کردم، مادر و ناپدری ام جوری با من رفتار می کردند که گویا در خانه زیادی ام…

از آن طرف، زندگینامه ی بسیاری از شهدا و علمای بزرگ و انسانهای موفق در میدانهای مختلف علمی و دینی و جهادی نشان می دهد که شالوده شخصیت خوب و موفقشان از ابتدای کودکی و بلکه از هنگام بارداری و شیرخوارگی در بستر یک خانواده ی صالح و سالم  و آغوش مادری مهربان شکل گرفته بود. مثلا در هنگام بارداری و شیردهی مادرشان همیشه باوضو بود و دائم قرآن می خواند. از دوران کودکی مادرشان آنها را به جلسات روضه می برد و با امام حسین (علیه السلام) آشنایشان کرده بود. فضای محبت و انس و مهربانی بین پدر و مادر همواره در خانه حاکم بود. پدرشان آدم حسابی بود. مادرشان انسان باشخصیت و محترمی بود… و گمان نمی کنم کسی باشد که در این حرفهای بدیهی و فوق روشن تردیدی داشته باشد.

حالا با این وصف، آیا اسلام به زن ظلم کرده است که به او گفته مهمترین نقش تو اداره ی خانواده و رسیدگی به همسر و فرزندان است؟! و من نمی فهمم که وقتی خدا زن را در حساسترین جایگاه شکل گیری شخصیت انسانها قرار داده است و در آن جایگاه به او نقش داده است، این زن دیگر چه کم دارد که برخی بیایند و برایش دلسوزی کنند و به او نقشهای در پیتی بازاری بدهند تا احساس کمبود شخصیت و بی هویتی نکند؟! مگر خانواده جزیره ای در مریخ است و جدای از جامعه است که اگر کسی در خانواده نقش داشت، باید به این فکر باشد که در جامعه هم نقش پیدا کند؟! چطور رئیسی که از صبح تا بعد از ظهر در اتاق ریاستش ریاست می کند، و دکتری که ساعتها در اتاق دربسته ی مطبش مشغول کار است، در جامعه نقش دارند، اما مادری که همه روز فعالیت می کند تا فضای خانواده را گرم و عاطفی و سالم نگه دارد، نقشی در جامعه ندارد؟!

امروز مادر امام خمینی (قدس سره) در این جامعه بیشتر نقش دارد، یا بهترین و والاترین و مؤمنترین استاد دانشگاه های زن کشورمان؟ کدامشان؟! امروز مادر شهیدان زین الدین در جامعه بیشتر نقش ایفا می کند، یا بهترین پزشکان زن کشور؟ کدامشان؟!

من عمدا مادران بزرگان را با دختران مجرد فروشنده و بازاریابی که به خاطر ظاهر آراسته و روابط عمومی بالایشان چندرغاز پول می گیرند مقایسه نمی کنم، بلکه با بهترین و والاترین زنان شاغل کشور مقایسه می کنم تا بگویم که حتی بهترین زنانی که نقشهای والا و باارزش جامعه را ایفا کرده­اند، از آن جهت که نقش اصلی آنها نیست، به گرد پای زنانی که نقش اصلی خود را به بهترین شکل ادا کردند، نمی رسند.

نقش اصلی زن، مادری و همسری است. زن مسؤول تدارکات مهر و عاطفه در خانواده است تا همسر و فرزندانش به جایی برسند و بیرون از خانواده موفق باشند و نقششان را خوب ادا کنند.

و ناگفته نماند که نقش مستقیم زن در جامعه را منکر نیستم و حتی به ضرورت ورود زن در برخی از شغلهای جامعه ایمان دارم، اما سخن این است که هیچ کدام از آن نقشها وشغلها، هر چند که ضروری باشند، جای نقش اصلی او را در جامعه نمی گیرند و هیچ کدامشان به اندازه ی نقش همسری و مادری زن اثر و خاصیت ندارند. «از دامن زن مرد به معراج رود، بر دامن مادر شهیدان صلوات»