چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

213ـ چانه‌زنی بنده‌ای حاضرجواب با خدای مهربان!

چانه‌زنی امیرالمؤمنین(ع) با خدا معرکه است. دعاهایش هیچ شباهتی به دعاهای رسمی و اداری و کلیشه‌ای ما در آخر مجالس ندارد. هیچ هم اصرار ندارد آخر جملاتش با «بفرما» تمام شود. در دعاهایش گویی اصرار دارد تا قِران آخر رحمت و مغفرت و لطف خدا را از چنگش دربیاورد؛ «أَنْ تُوَفِّرَ حَظِّي مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَنْزَلْتَه‏» جوری دعا می‌کند انگار قرار نیست فردا و پس فردایی در کار باشد. مثل طفلی که هر چه بخواهد همین الآن می‌خواهد و طاقت صبوری ندارد، پای بی‌صبری بر زمین می‌کوبد و به خدا می‌گوید: همین الآن! « أَنْ تَهَبَ لِي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فِي هَذِهِ السَّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ». تذلل و فروتنی علی(ع) در برابر خدایش یک طرف؛ ناز و طلب‌کاری و زیادخواهی و سیری‌ناپذیری‌اش در خانه‌ی خدا یک طرف. و فقط خدا می‌داند چقدر دوست داشت خدا این چانه‌زنی علی(ع) را با خودش. 
پای مناجات شعبانیه‌ی امیرالمؤمنین(ع) که بنشینی، در کنار حس گنه‌کاری‌ات حس پرروگری‌ات هم گل می‌کند. می‌شوی بنده‌ی گنه‌کارِ پرروی خدا. گنه‌کار پررویی که راست‌راست در چشم خدا زل می‌زند و می‌گوید: «خدای من اگر بخواهی بازخواستم کنی که چرا جنایت کردی، آن وقت من هم بازخواستت می‎کنم که چرا نبخشیدی؟! اگر بگویی: چرا گناه کردی؟ من هم خواهم گفت: خب تو چرا نیامرزیدی؟»؛ «إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِك‏.» یعنی گیرم من خوب بندگی نکردم، تو چرا خوب خدایی نکردی؟! یا می‌گوید: «خدایا! اگر مرا محروم کردی، پس چه کسی روزی‌ام دهد، اگر تحویلم نگیری پس چه کسی هوایم را داشته باشد؛ إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي‏» حالا مگر قرار است حتما تحویلت بگیرند که سر این که چه کسی این کار را بکند چانه‌ می‌زنی، بنده‌ی خدا؟! همین است که هست، به وقت مناجات شعبانیه قرار نیست بنده کوتاه بیاید. 
دوست دارم یک گنده‌لات خوش‌مرامی جلسه‌ی مناجات شعبانیه بگیرد و او برایمان بخواند مناجات را. حتما شنیدن دارد مناجات‌خوانی‌اش؛ مخصوصا وقتی از علی(ع) الهام بگیرد و زبان بریزد برای اوستاکریمش. می‌خواهم مرام‌گذاشتن‌های علی(ع) برای خدا را از زبان یک لات بشنوم؛ آن‌جایی که می‌گوید: «اگر به جهنمم بیاندازی، به دوزخیان خواهم گفت دوستت دارم!» انگار می‌خواهد شرمنده کند خدا را! انگار دارد خدا را در روی‌دربایستی قرار می‌دهد! انگار غیر مستقیم دارد می‌گوید: خدایا اگر نبخشی مرا حرفی نیست، ولی برای تو بد می‌شود و آبرویت در جهنم به خطر می‌رود، چون من که نمی‌توانم دوستت نداشته باشم یا این محبت را کتمان کنم. آن وقت جهنمی‌ها نخواهند گفت: این چه خدایی است که بنده‌اش دوستش دارد و او می‌سوزاندش؟!
مناجات شعبانیه خوراک جوان‌های بی‌کله‌ی بی‌منطق زبان‌نفهمی است که قاعده و منطق و ضابطه و مقررات سرشان نمی‌شود. بیایند ببینند چقدر این مناجات با فازشان هماهنگ است؛ «خدایا می‌دانم خیلی خیلی کم از تو اطاعت کردم، اما در عوض خیلی خیلی زیاد از تو توقع دارم؛ إِلَهِي إِنْ كَانَ قَدْ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي‏!» خب این چه ربطی به آن دارد؟! هر که جای خدا بود می‌گفت: «بنده‌ی خدا! گناه کردی، یک قورت و نیمت هم هنوز باقی است؟!». ولی خداست دیگر؛ خوشش می‌آید بنده‌اش این چنین پرادعا با او صحبت کند و از مهربانی و کرم و لطفش بُل بگیرد.
با مناجات شعبانیه، حاضرجوابی علی(ع) را تماشا کن و لذت ببر. فقط همین را نگفت که: خدایا هر چه بگویی برایت جواب دارم! وگرنه هر چه خدا امکان داشت بگوید، جلوجلو علی(ع) گفت و جواب داد و توپ را در زمین خدا انداخت. سرسوزنی هم از خودش و اطاعت و عبادات کم‌نظیرش مایه نگذاشت؛ همه را به لطف و کرم و مهربانی خدا حواله داد و خودش را کنار کشید. جواب‌هایی داد که ما هم می‌توانیم به خدا بدهیم. «خدایا اگر من سزاوار لطف تو نیستم، خب در عوض تو که سزاوار لطف به من هستی [پس این به آن در]!» 
مناجات امیرالمؤمنین(ع) را که تماشا کنی، به یک چانه‌زنی می‌ماند. چانه‌زنی‌ای که در آن بنده‌ی عزیز دل خدا، یاد گرفته چطور خدا را قانع کند و ازش امتیاز بگیرد؛ خدایا مگر مهربان نیستی؟! مگر بخشنده نیستی؟! مگر آمرزنده نیستی؟! مگر خوب نیستی؟! خب پس بفرما؛ در و تخته جور است و همه چیز سر جایش است! چیزی از تو نمی‌خواهم چز این که خدایی‌ات را بکنی! باز ببین احیانا گناهی از قلم نیانداختی که نبخشیده‌ای؟! خدا هم بدش نمی‌آید. مهربان است و عاشق بنده‌ی زیاده‌خواه!

212- به خود بگیریم!

هر بار که گوشه‌ای از جهان اسلام زخم برمی‌دارد و دست نامردی به سویش دراز می‌شود، باز آتش حسرت و افسوس از عمق نهادم زبانه می‌کشد که حیف، انقلاب اسلامی آن‌قدر قوی نشده است که از رعبش، دشمنان ما نگاه چپ به هیچ مسلمانی در دنیا نیاندازند. 

آن چه بیشتر دل را می‌سوزاند این است که طاغوت‌های زمان، محکم‌ترین سیلی‌ها را از انقلاب ما خورده‌اند، ولی تلافی‌اش را سر دیگران درمی‌آورند و ما نمی‌توانیم از آن‌ها دفاع کنیم. این درد، جان‌کاه است.
بدون شک، بخشی از بار گناه این جنایت‌های وحشیانه در گوشه و کنار جهان اسلام، در هند و میانمار و یمن و نیجریه و جاهای دیگر، بر گردن آن جریان سیاسی داخل کشور است که سی - چهل سال است، برای کشور نسخه‌ی ضعف پیچید و برای عقب‌نشینی و ترس و سازش نظریه‌پردازی کرد. همان جریان خبیث و رذلی که تا توانست، بر عناصر قدرت انقلابی اسلامی ما تاخت تا تضعیفشان کند و از چشم مردم بیاندازد. همان تفکر بی‌شرفی که از لفظ شهید و شهادت، برای تیتر خبر شهادت حسین همدانی دریغ کرد. که اگر کارش بیشتر می‌گرفت، همه جا حجاب از سر دختر و زن مسلمان می‌کشیدند و سپس وحشیانه به جانش می‌افتادند.
اگر به اینها بود - به استثنای مشیئت الهی - امروز نه حزب الله لبنان بود و نه حشد شعبی عراق و نه جریان مقاومت سوریه و نه انصار الله یمن. 
اما از آنها گذشته خودمانیم؛ شاید ما فرزندان انقلاب و عاشقان روح الله نیز بی‌تقصیر نباشیم. ما که خوب می‌دانستیم تنها راه دفع ظلم از سایه‌ی مسلمانان و مستضعفان جهان قوی شدن است، هر روزی که برای قوی شدن گامی برنداشتیم، در واقع امنیت یک زن مسلمانی را در گوشه‌ای از جهان به خطر انداخته‌ایم. هر بار که به تنبلی و سستی و هوی و هوس و شهوت تن دادیم، به اندازه‌ی یک گام، انقلاب را از مسیر قوی شدن دور کرده‌ایم. ما بچه‌های انقلاب که به بهانه‌های گوناگون از سختی‌های بچه‌دار شدن و کار و تولید و جهاد و مسئولیت‌پذیری فرار می‌کنیم، ما هم در محدود شدن قدرت انقلاب اسلامی سهمی خواهیم داشت. قطعا اگر جهاد و تلاش بیشتری می‌کردیم انقلاب عزیز ما ابهت بیشتری داشت و رعب بیشتری در دل دشمنان می‌انداخت و امنیت مسلمانان بیشتر تأمین می‌شد.
حضرت آقا در نماز جمعه‌ی اخیرشان بعد از شهادت سردار فرمودند: «این فریاد انتقامی که از مردم شنیده شد در سرتاسر کشور، در واقع این فریاد انتقام، سوخت حقیقی موشک‌هایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد.» خب اگر این فریاد انتقام‌خواهی را ادامه می‌دادیم و سوخت حقیقی بیشتری برای برادران سپاه فراهم می‌کردیم، امروز امریکا بیشتر سر جایش نشسته بود و دستش از منطقه‌ی ما کوتاه‌تر بود.
انقلابی که توانست امنیت لبنان و سوریه و عراق را برگرداند، اگر قوی‌تر شود، سایه‌ی امنیت‌بخشِ گسترده‌تری خواهد داشت. از میانِ بندگان خدا، کسانی هستند که هر وقت مظلومی دیدند، به آنها برمی‌خورد و به خودشان می‌گیرند. زمینه‌سازان ظهور امام زمان(عج) قاعدتا چنین روحیه‌ای دارند.