چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۶ مطلب با موضوع «نگاهی به تاریخ» ثبت شده است

شهری که نهی از منکر نداشت!

حال و روز شهر مدینه پس از رحلت پیام‌بر(ص) بسیار دل‌گیر و نفس‌گیر است. تصور زندگی در این شهر نفس را در سینه حبس می‌کند، چه رسد به این که آدم بخواهد زندگی در این شهر را تجربه کند. چند منافق نابکار برای ولایت امیرالمؤمنین(ع) و سرنوشت اسلام، نقشه کشیده‌اند و در سکوت مرگ‌بار مردم، کارشان گرفته است.

شهر، چنان دل‌گیر و نفس‌گیر است که گریه‌ی حضرت صدیقه‌ی کبری(س) بند نمی‌آید. شهر بوی دود می‌دهد نه عنبر و عود. گویی گرد مرگ بر این شهر پاشیده‌اند. مردان شهر، مردنمایان نامردند و زنانش هم بی‌عاطفه و نامهربان. بیش‌تر به شهر مردگان می‌ماند. علائم حیاتی مردم شهر از کار افتاده است. جگرگوشه‌ی رسول خدا(ص) را زدند، اما شهر آرام است و آب از آب تکان نمی‌خورد. درب خانه‌ی علی و فاطمه را سوزاندند، اما نظم شهر هم‌چنان برقرار است. هیچ پرچم سیاهی بر سردر خانه‌ای به نشانه‌ی اعتراض یا عزا برافراشته نشده است. بازار شهر به نشانه‌ی اعلام عزای عمومی تعطیل نیست و خرید و فروش برقرار است. هیچ راه‌پیمایی و تجمعی در کار نیست. شهر در امن و امان است و مناسبات اجتماعی و اقتصادی‌اش برقرار. شمع خانه‌ی علی(ع) را خاموش کردند، اما چراغ هیچ خانه و دکان و مسجد و مکتبی به نشانه‌ی اعتراض خاموش نشد. و تو ببین که چقدر نفس کشیدن در این شهر سخت می‌شود.

امروز هر بی‌سروپایی که یک جو غیرت و وجدان داشته باشد می‌فهمد که شهری که چنین مردم مرده‌ی بی‌بخاری داشته باشد، جای زندگی نیست؛ هر چند که شهر پیام‌بر(ص) باشد. ولی حواس‌مان نیست که آن کاری که مردم مدینه رها کرده بودند، هم‌چنان نام چندان محبوبی در میان ما ندارد! وظیفه‌ی مردم مدینه نهی از منکر بود که نکردند! و به قول حضرت صدیقه‌ی کبری(س) مردم این شهر، عمل زشت زیان‌بار را دیدند و چشم پوشیدند و ندید گرفتند؛ «الْمُغْضِيَةَ عَلَى الْفِعْلِ الْقَبِيحِ الْخَاسِر» [احتجاج طبرسى/ج1/ص106]. به قول امام رضا(ع)، گناه‌های کوچک، راهی به سوی گناه‌های بزرگ‌اند؛ «الصَّغَائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ إِلَى الْكَبَائِر» [عيون أخبار الرضا(ع)/ ج2/ ص180]، پس لابد عدم نهی از منکرهای کوچک، رفته رفته چراغ نهی از منکرهای بزرگ را هم خاموش می‌کند و آن‌گاه، شهر برای مردمش ناامن می‌شود و بساط زندگی شیرین از آن رخت برخواهد بست!

نه؛ نمی‌شود حاشا کرد که امر به معروف و نهی از منکر، خالی از دردسر و تلخی نیست؛ چه برای آمر و ناهی، و چه برای گنه‌کار و خطاکاری که هدف امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد. گنه‌کارِ بی‌چاره، از سر هوس یا جوگیری یا هر چه، پیه گناه را به تنش مالیده و پای مجازاتش هم ایستاده و حالا می‌خواهد بدون مزاحم گناه کند که حداقل لذتش به عذابش بیارزد. معلوم است که او نهی از منکر را برنمی‌تابد؛ حالا هر چه می‌خواهد با زبان خوش و چهره‌ی بشّاش باشد!

بله می‌دانم؛ نهی از منکر تلخ است. ولی مثل همه چیز این عالم که رنج و لذتش قابل تفکیک نیست و عسر و یسرش از هم جداناپذیر است، که فرمود: (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا) [انشراح/6]، دست‌آوردهای شیرین و امنیت‌بخش و رفاه‌گستر امر به معروف و نهی از منکر، بدون پذیرش دردسرها و تلخی‌هایش دست‌یافتنی نیست.

شاید بدمان نیاید جامعه نسبت به ظلم و تبعیض و شرارت حساس باشد و نسبت به گناه‌های دیگر، غیر حساس. یعنی آن اولی را نهی از منکر کند و این دومی را بی‌خیال شود. کاش می‌شد ولی نمی‌شود! گویا ریخت و ترکیب جامعه بر این است که اگر نسبت به گناه بی‌خیال شد و نهی از منکر نکرد، رفته رفته به ظلم هم عادت می‌کند و دیگر کاری به کار ستم‌کاران و اشرار هم نخواهد داشت. گویا این یک قاعده‌ی اجتماعی یا بگو سنتی الهی است که در شهر اگر نهی از منکر نباشد، فتیله‌ی حساسیت مردم چنان پایین می‌آید که اشرار در این شهر قدرت پیدا می‌کنند.

از این قاعده‌ی ناب ائمه‌ی هدی(ع) رونمایی کردند که یا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید، یا بدترین‌های‌تان بر شما مسلط خواهند شد؛ «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُسْتَعْمَلَنَّ عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ» [كافي/ج5/ص56]. امنیت و عدالت، دست‌آوردهای شیرین و حیاتی امر به معروف و نهی از منکرند. این شیرینی به تلخی دردسرها و حال‌گیری‌هایش می‌ارزد.


یادداشتم در روزنامه رسالت 1402/9/19

وقتی طاقت امام طاق شد!

حتما کنج‌کاو می‌شویم اگر بشنویم که حضرت امام که کوه صبر و تحمل بود و هرگز هیچ دوربینی نتوانسته چهره‌ی مضطرب و ناآرامی از او ضبط کند، راجع به یک مسئله‌ی دردناکی فرمود: «من واقعاً در مسائل خيلى تحمل داشتم؛ در مسائل جنگ، در همه اينها تحمل داشتم. اما اين بى‏تحمل كرده من را!» به سختی می‌شود و شاید نشود سراغ گرفت جای دیگری را که حضرت امام(ره) چنین عکس‌العملی نشان داده باشد!

این سخن امام، مربوط به جمعه‌ی خونین مکه و جنایت کشتار حجاج بیت الله الحرام به دست پلید آل سعود است. جالب این که حضرت امام، وجه تمایز این جنایت و مصیبت را با دیگر حوادث انقلاب توضیح دادند که این‌جا مسئله‌ی کشتار مطرح نیست؛ هتک حرمت کعبه شده است که جنایتی بالاتر از دیگر جنایت‌ها است. و گر نه ما ملتی هستیم که از اول قیام و نهضت، تا کنون شهید زیاد داده و خواهیم داد. اما این بار اتفاق دیگری افتاده بود که مصیبت‌بارتر بود و تحملش دشوارتر. امام فرمود: «چه قبل از اينكه انقلاب واقع بشود- در زمان ستمشاهى- شهداى بزرگ داشتيم و چه بعدش كه مى‏بينيد شهداى بسيار ارزشمند داشتيم، لكن مسئله حجاز مسئله ديگرى است، غير مسائل است.»

حضرت امام(ره) سنگینی حادثه‌ی مکه‌ی خونین را نه صرفا به خاطر کشتار حجاج، بل‌که به خاطر هتک حرمت کعبه دانسته‌اند؛ «مسئله حجاز، مسئله بزرگ‌ترين مقامات قدس اسلامى و دنيايى [است كه‏] شكسته‏ شد. كعبه احترامش پيش ما تنها نيست، پيش مسلمين تنها نيست؛ كعبه را همه ملل محترم مى‏شمرند؛ همه مللى كه به دين [اعتقاد] دارند. كعبه، كعبه‌‏اى است كه از زمان اول خلقت بوده است و همه انبيا در او خدمت‌گزار بوده‌‏اند. شكستن كعبه مسئله‌‏اى نيست كه بشود ازش همين طورى گذشت. اگر ما از مسئله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر ما از همه كسانى كه به ما بدى كردند بگذريم، نمى‌‏توانيم [از] مسئله حجاز بگذريم.»

سپس حضرت امام(ره) وظیفه‌ای بر عهده‌ی مسلمانان گذاشتند و آن زنده نگه داشتن این روز است؛ «مسئله حجاز يك باب ديگرى است، غير [مسائل‏] ديگر. و لازم است زنده نگه داشتن اين روز؛ روزى كه اين خيانت شد به اسلام‏.» اما متأسفانه سال‌هاست که این هتکِ حرمت سنگین که حکایت از مغصوب بودن مکه و مدینه، و نشان از عدم صلاحیت آل سعود، برای پذیرایی از حجاج مسلمین دارد، از یادها پنهان است و آن گونه که امام می‌خواست و امر فرمود، زنده نگه داشته نمی‌شود. دولت‌ها در طول این سال‌ها به فراخور نیازهای روابط دیپلماسی، بجا یا نابجا، بعضی از سخنان امام را ندید گرفته‌اند یا خود را مخاطب سخن امام ندانسته‌اند و وظیفه‌ی خود را چیز دیگری دیده‌اند که بر برخی از آنها شاید نتوان خرده گرفت. اما وظیفه‌ی ما مردم و رسانه‌های غیر رسمی لابد همان است که امام فرمود.

شاید اگر هر سال، مثل سال‌گرد پیروزی انقلاب، آغاز جنگ تحمیلی، آزادی آزاده‌ها، آزادی خرمشهر و خیلی از مناسبت‌های دیگر، صدا و سیما و رسانه‌ها و تریبون‌ها و نمازهای جمعه و مساجد به این حادثه می‌پرداختند و چندین مستند و کلیپ و مصاحبه و کتاب، به مناسبت این فاجعه در عرصه‌ی ملی و جهان اسلام تولید می‌کردند، حادثه‌ی منا پیش نمی‌آمد و مسلمان‌ها با ده برابر آزادی بیش‌تر اعمال حج‌شان را انجام می‌دادند. اگر این اتفاق می‌افتاد و این خواسته‌ی حضرت امام(ره) عملی می‌شد، آل سعود حالا حالاها برای جمع کردن لکه‌ی ننگ خود در جهان اسلام، به تکاپو می‌افتادند و امتیار می‌دادند. بماند که شاید ورق تاریخ، زودتر برمی‌گشت و با گرم نگه داشتن خون شهدای مکه، وعده‌ی حضرت امام زودتر محقق می‌شد که فرمود: «ملت عزيز و دلاور ايران مطمئن باشند كه حادثه مكه منشأ تحولات بزرگى در جهان اسلام و زمينه مناسبى براى ريشه كن شدن نظامهاى فاسد كشورهاى اسلامى و طرد روحانى‏نماها خواهد بود.»

نه؛ اشتباه نشود. این یادداشت هیچ طعنه و کنایه‌ای به فعالیت‌ها، بل‌که پیروزی‌های درخشانِ امروزِ دیپلمات‌های دولت محترم کنونی نمی‌زند. وظیفه‌ی دیپلمات همین است که تا جایی که راه دارد و اوضاع می‌طلبد، رابطه‌ها را به نفع ملت‌ها حفظ کند. اما قرار نیست این جنایت هول‌ناک آل سعود در هتک حرمت مکه و حجاج بیت الله الحرام، به فراموشی سپرده شود. قرار نیست مردم و رسانه‌ها هم دیپلمات شوند و از گل نازک‌تر به شجره‌ی خبیثه‌ی آل سعود نگویند.

در سال‌روز جمعه‌ی خونین مکه، سزاست که وعده‌ی الهی حضرت روح الله را یادآور شویم و برای تحققش گامی برداریم. فرمود: «ان شاء اللَّه ما اندوه دل‌مان را در وقت مناسب با انتقام از امريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و حسرت حلاوت اين جنايت بزرگ را بر دل‌شان خواهيم نهاد، و با برپايى جشن پيروزى حق بر جنود كفر و نفاق و آزادى كعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجد الحرام وارد خواهيم شد.» این وعده را حضرت آقا هم چند سال پیش به شکل دیگری تأکید کردند. فرمود: «از ساخت مراکز هسته‌ای و موشکی برای حکومت سعودی ناراحت نمی‌شویم زیرا این مراکز در آینده‌ی نه‌چندان دور به فضل الهی به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.» اساسا همین که این آینده‌ی محتوم روبروی چشم‌مان بماند و از یادها نرود، در تسریع تحققش مؤثر است. متأسفانه این‌قدر در این سال‌های اخیر، این حادثه و انتقامی که در پی آن باید گرفت را از یادها برده‌ایم که بعضی از جوان‌‌های حتی انقلابی اصلا به گوششان نخورده است. نه؛ این رسم برخورد با حادثه‌ای که طاقت امام را طاق کرد نیست.

 


منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۴/۶

126ـ دوربین و میکروفونهای غارتگر

با دیدنِ مستندِ قائم مقام این ترس به جان هر کسی باید بنشیند که آیا عاقبت به خیر خواهد شد یا خیر؟!

حسِّ کاذبی در دل خیلی از ما جا خوش کرده که فکر می کنیم عاقبت به خیر شدنمان تضمین شده است و اتفاقی برای ما یکی دیگر نخواهد افتاد! از کجا می دانیم این را؟! چه کسی این چکِ سفیدامضا را به ما داده است؟! چه کسی گناههای از راه به در خارج کن را برایمان فهرست کرده و خبر داده که هیچ کدام از اینها در پرونده ات ثبت نشده است؟! و بماند که عمل و جهاد و خدمتِ ما کجا و مجاهدتهای برخی بزرگانِ بدعاقبت کجا؟

شگفتا که بدعاقبتی دامن هر کسی را می تواند بگیرد حتی اگر او در اثرِ مجاهدتهایِ علمی و دینی و انقلابیِ فراوان و درازمدت، «قائم مقام رهبری» شده باشد. و عجب که هر کسی ممکن است ضد ولایت فقیه بمیرد اگر چه خود، درباره اش کتاب نوشته باشد! مهم نیست کسی در طول حیاتش چقدر علیه bcc سخن رانده است، مهم آخرِ پاییزِ عمرِ اوست که جوجه های ایمان و عملش را می شمارند و آن روز شاید مهمترین روزِ کاریِ رئیس bbc فارسی شده باشد.

بدعاقبتی در کمینِ همه است، اما خواص و بزرگان و مسئولان و سابقه داران و نخبگان و شخصیتهای مطرح و تأثیرگذار جامعه، راحتتر به چنگ پنجه های بدعاقتبی می افتند، و سزاست که بیشتر و جدیتر از آن به خدا پناه ببرند. 

گاهی کسی چنان در جامعه معروف و مطرح می شود که دیگر هیچ کاری را بدون در نظر گرفتن آبرو و وجاهتِ شخصیِ خود انجام نمی دهد. و از آن به بعد کارِ صادقانه برای اعتلای اسلام و خدمت به اسلام، برای او انگیزه ای دور و دست نایافتنی می شود و رفته رفته گوهر اخلاصش در لا به لای انبوه دوربینها و میکروفونهای دور و برش گم می شود؛ اخلاصی که اگر چه برای همه سخت و دست نایافتنی است، اما برای عوام جامعه آن هم در بعضی از کارها ممکن بلکه آسان است. برای هم دعا کنیم..

113ـ بلبشوی دینی و معنوی در راه است

در مسابقه های حرکتی و مهارتی و به اصطلاح اکشن که قابلیتها و استعدادهای مختلف شرکت کنندگان در آنها سنجیده می شود، قاعده ای وجود دارد که خداوند متعال هم این قاعده را در اجرای مسابقه عمومی خود در دنیا رعایت می کند.

یکی از ویژگی های این مسابقه ها تنوع مراحل و بازی ها و به اصطلاح آیتم هاست و هر مرحله ای مقدمه مرحله بعدی خواهد بود. آن قاعده نانوشته ای که در همه مسابقه ها رعایت می شود این است که هیچ گاه شرکت کنندگان، بدون امکانات و تجهیزات راهی مسابقه نمی شوند، و البته این ابزارها و امکانات، درست متناسب با نیاز شرکت کنندگان و شرایط و فضای مسابقه داده می شود. و به فرض اگر شرکت کنندگان شرایط و فضای مرحله پیش رو را ندانند، با همین امکانات و تجهیزاتی که از مجری مسابقه دریافت می کنند، می توانند حدس­هایی بزنند. مثلا اگر جلیقه نجات غریق دریافت کنند، به راحتی می توانند حدس بزنند که فضای مسابقه در آب و استخر خواهد بود. یا مثلا اگر چراغ قوه ای به آنها دادند، معلوم می شود که مرحله پیش رو، در فضای تاریکی اجرا خواهد شد و اگر بخواهند مسیر خود را پیدا کنند یا شیء پنهانی را بیابند، نیاز به نور چراغ خواهند داشت...

امتحانات خداوند نیز مرحله ای است، و قرار بر این است که امت اسلامی امتحانها و فتنه های مختلف و گوناگونی را پشت سر بگذارد. قرآن نیز نمونه های مختلفی از این فتنه ها و امتحانهای گوناگون را برشمرده است. جهاد اقتصادی، جهاد نظامی و جنگ روانی از جمله مراحلی است که امت اسلامی باید ببیند و تجربه کند؛ (لَتُبْلَوُنَ‏ فی‏ أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیرا)[1]

و البته آن قاعده ای که شرحش گذشت، در اینجا نیز صادق و جاری است. یعنی خداوند تا امکانات و تجهیزات مورد نیاز را فراهم نکند، امت اسلامی را وارد هیچ یک از مراحل فتنه و امتحان نخواهد کرد. (لا یُکَلِّفُ‏ اللَّهُ‏ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها).[2] مثلا خدا نمی توانست بدون فراهم کردن امکانات و تجهیزات مورد نیاز امت اسلامی، امام معصومشان را پشت پرده غیبت پنهان کند. خدا می دانست که جای خالی امام معصوم باید با شبکه ای از علمای دین شناس جبران شود و فقط در این صورت است که امت اسلامی می تواند مرحله غیبت را با موفقیت پشت سر بگذارد. از همین روست که از زمان امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) نهضت تربیت عالم دین شناس آغاز شد تا آنگاه که امت اسلامی وارد دوران غیبت شود، از امکانات و تجهیزات کافی برخوردار باشد.

در این میان اگر کسی حواس جمع باشد و از هوش سرشار و بصیرت کافی برخوردار باشد، می تواند امکانات الهی ویژه و خاص زمان خود را تشخیص دهد و فتنه ها و امتحانهای بعدی را پیش بینی کند؛ درست مانند شرکت کنندگان مسابقه که تا به آنها جلیقه نجات غریق بدهی، پی به کمی تا قسمتی از فضا و شرایط مرحله بعدی خواهند برد.

خُب، امروز امکانات ویژه خدا برای امت اسلامی چیست؟ این کدام امکانات است که خدا برای مردم این زمان فراهم کرده است و در گذشته نبوده است؟ نظر شما چیست؟

یکی از امکانات ویژه ای که خداوند برای مردم این زمان فراهم ساخته و حتی بیست سال پیش هم به این شکل نبوده است، امکانات بسیار و سرشار «فهم دقیق دین» است. هیچ گاه معارف دینی این قدر در دسترس عموم مردم نبوده است. هیچ گاه سخنرانی های دینی و جلسات پرسش و پاسخ دینی و کتابهای دینی و برنامه های تلفزیونی دینی و... به اندازه امروز نبوده است. همین رادیو معارف کافی است تا همه زنان خانه دار و راننده های تاکسی و آرایشگرها ونانواها و دهها صنف دیگر از مردم، در سطح آگاهی دینی بسیار خوبی قرار بگیرند. هیچ گاه رهبر جامعه اسلامی به اندازه امروز مجال سخنرانی نداشت و هرگز پیگیری سخنرانی هایش به آسانی امروز نبوده است. امروز با دستگاههای مختلف دیجیتالی کم حجم و سبک، می توان دهها بلکه صدها سخنرانی دینی را ذخیره کرد و در جیب گذاشت و سر فرصت گوش داد. لبتاپ ها و تبلت ها و گوشی های مختلف هوشمند هم این امکان را فراهم ساخته اند که انسان صدها بلکه هزاران جلد کتاب را به همراه داشته باشد و به فراخور نیازش استفاده کند. و این یعنی این که امروز «فهم دقیق دین» از هر زمان دیگری ممکنتر شده است.

و با همین امکانات، می توان حدس زد که امتحانات و فتنه های بعدی و پیش رو چه خواهند بود و جامعه اسلامی کدام مرحله را در پیش دارد. جهان امروز ما اگر چه سرشار از فساد و تباهی است، اما رویکرد تند و تیزی به سمت معنویت دارد. این حقیقت آرام آرام دارد رخ نشان می دهد، اما امام عزیز و تیزبین ما سالها پیش خبر داده بود که «امروز جهان تشنه اسلام ناب محمدی است».[1] و نتیجه تفکیک ناپذیر این رویکرد این است که از این به بعد هر حرف مفت و باطلی را با ادبیات دینی و معنوی به خورد ما خواهند داد. از این به بعد هر جریان جنایتکار و آدم کشی به نام دین و ایمان دست به جنایتهای خود خواهد زد. از این به بعد میان دینداران و متدیان دعواهای تند و سختی سرِ برداشتهای مختلف از دین در خواهد گرفت. و بیچاره است کسی که در این هرج و مرج و بلبشوی دینی و معنوی «فهم دقیق دینی» نداشته باشد و در دام اراجیف پوچِ «دینیزه» شده گرفتار شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. آل عمران: 186

[2].  طلاق: 7

[3]. صحیفه امام، ج21، ص87. 

35ـ بدعاقبتی شاخ و دم ندارد

انسان­های خوب، همه چیزشان خوب است؛ خوب عمل می­کنند، خوب حرف می­زنند، خوب زندگی می­کنند، چهرۀ خوبی دارند؛ تا جایی که چهره ­شان آدم را به یاد خدا می­ اندازد... دوستانشان هم خوبند، ومعمولا آدمهای خوب دوستشان دارند و کسانی که دوستشان ندارند، بد هستند. آخر کار هم عمرشان به خوبی تمام می­شود و با توفیق استغفار و انجام چند کار قشنگ و بااخلاص می­ میرند.

از میان این آدم­های خوب، بعضی­ ها خیلی خوش به حالشان است؛ چنان خدا دوستشان می­ دارد که شهادت را به آنها می­ بخشد و زیباترین شکل عاقبت به خیری را نصیبشان می­ کند. 

هر چه آدم، خوب­تر شد، برکت بیشتری خواهد داشت؛ تا جایی که پاره ای از نور می شود همۀ وجودش و همۀ اطرافش را نورانی خواهد ساخت. یکی از آنها امام عزیزمان بود که همۀ دنیا را تحت تأثیر نور خود قرار داد...

بی­خود نیست که می­بینید، شهدا و علمای بزرگمان، جدای از زندگی نورانی و کارهای با برکتی که داشتند، تشییع جنازه ­شان هم پر از معنویت و نور بوده است. بی­خود نیست که می­بینید قبر شهدا این قدر باحال و باصفا است. بی­خود نیست که می­بینید عکس امام و شهدا و انسان­های بزرگ، معنویت­بخش است. و بی­خود نیست که وقتی آدم به آنها توسل پیدا می­کند، حاجتش برآورده می­شود. هیچ کدام از اینها الکی و شانسی نیست. تا آدم زندگی پر نوری نداشته باشد، بعد از مرگش این قدر برکت نخواهد داشت.

این انسان­های خدایی تا آنجا که توان و عمر داشتند، وجودشان را برای خدا خرج کردند. هر ضربه ­ای که توانستند به دشمنان اسلام بزنند، زدند و هر خدمتی که به اسلام و مسلمین می­توانستند بکنند، کردند. خدا هم گفت: حالا که این طور است، پس بقیه ­اش با من؛ کاری می­کنم که بعد از مرگ یا شهادتشان، قبر و بدن و مراسم تشییع و اسم و عکس و هر آن چه که منسوب به آنها است، پربرکت و پراثر و نورانی و خدایی باشد...

بعضی از آدمها هم کاملا برعکس­ اند؛ مثل همین آقایی که تازه مرحوم شدند. این آقا هر وقت توانست، ولایت را تضعیف کرد. دل امام عزیزمان را خون کرد. گاه و بی­گاه به نائب امام زمان توهین کرد. هر وقت رسانه ­های صهیونیستی هوس کردند با یک عالم مشهور شیعی مصاحبه ­ای اجرا کنند که مقداری از سوختگی­هایشان خنک شود، با او مصاحبه کردند. هر آدم کج و کوله ­ای که با مامانش قهر می­کند و با انقلاب و رهبر و بسیج و آرمان­های امام و اصول اسلام چپ می­افتد، تحت حمایت این آقا قرار گرفت...

خدا هم چون دید که این آقا انگار علاقۀ بسیار شدیدی به تضعیف ولایت و تقویت جبهۀ نفاق و صهیونیست­ها داشت، اجازه داد مراسم تشییع جنازه ­اش بهانۀ سردادن بدترین شعارها شود و یک مشت آدم بی­ ریشه که مثلا عزادار او هستند، در مراسم تشییعش به نائب امام زمان ناسزا بگویند. این هم الکی نیست، وگر نه خدا به این راحتی نمی ­گذارد که مراسم تشییع جنازۀ یکی از بندگان خوبش، این قدر زشت و ظلمانی و اسرائیل ­پسند برگزار شود.

6ـ به جهان از بالا نگاه کن

 نگاه ما به تاریخ پیامبران، نگاهی درست و دقیق است. از نگاه ما جهان در دوران حضرت نوح، یا حضرت موسی (علیهم السلام) جبهه درگیری حق با باطل بود. در هنگام بررسی تاریخ، و به ویژه تاریخ پیامبران، آن چیزی که نگاه ما به آن حساس است، مسئله حق و باطل است، چرا که حساسیت­های دروغین و کاذب دیگری که راهزن و گمراه کننده­اند، وجود ندارند. ما هیچ دوست و آشنا و منافع شخصی در تاریخ نداریم، تا به آنها دل­بسته شویم و نگاه حق­محورمان کم­سو شود. ازاین­رو است که مواضع و دیدگاه­ها و جانب­داریهای تاریخی ما معمولا درست و به­جا است.

اما همین ما که سراسرِ طرفداری­ها و جانب­داری­های تاریخی­مان درست است، وقتی که به زمان حال و مسائل کنونی می­رسیم، سردرگم می­شویم و آن نگاه روشن و شفاف را از دست می­دهیم. چرا؟

پاسخ روشن است. ما با همان نگاه حق­محوری که با آن به تاریخ نگاه می­کردیم، به امروز نگاه نمی­کنیم. برای پیدا کردن همان دید روشن نسبت به حال، چاره­ای جز این نیست که با همان چشم تاریخ­نگرمان به حال بنگریم. این چشم، همان چشمی است که به حق و باطل حساس بوده است.

باید از محدوده­ی خود و دوستان و خانواده و خاندان و شهر و کشور، فراتر رفت و به جهان از بالا نگاه کرد. سراسر جهان جبهه­ی درگیری حق با باطل است. اگر کسی دوست­دار حق شد، حق را در هر کجا که باشد، یاور خواهد بود، و با باطل، در هر کجا که باشد، دشمنی خواهد ورزید.

این نگاه، همان بصیرتی را که مقام معظم رهبری از جوانان خواسته است، به ارمغان می­آورد. با چنین نگاهی، دیگر انسان به این راحتی­ها حرفی نمی­زند و کاری نمی­کند که همه­ی دشمنان برای او سوت و کف بکشند و باز او خیال کند که دل­سوز اسلام و نظام است!