چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۲ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

110ـ همدردی با عزیزی که این روزها گرفتار غم فراق است

این روزها به فکر توام و غصه‌ات را می‌خورم. قانون بی‌استثنای هجران، آخر کار خود را کرد و دارد تو را از معشوقت جدا می‌کند. سخت است می‌دانم، هر چند نمی‌توانم خود را به جای تو فرض کنم.

هفتاد سال است که در بهترین نقطه‌ی این زمین ماندگار بودی. معلوم است که دل کندن از اینجا سخت است. حسین هم از میان همه‌ی خوبان دنیا عاشق‌کش‌تر است و دل کندن از او دشوارتر. 

هر روز تماشا کرده‌ای عاشقان حسین را که با چه دل پرسوزی با حسین نجوا می‌کنند، و نظاره‌گر خداحافظی جان‌سوز و پرحسرت‌شان با حسین بوده‌ای. لابد فکر نمی‌کردی آخر یک روز نوبت تو هم می‌شود!

قانون عشق است دیگر؛ عاشق هر چه و هر که باشی، روزی باید محنت هجرانش را بکشی. هجران هزینه‌ی عشق است، و در این میان عشق حسین، گران‌تر و پرهزینه‌تر است. تو بوسیدنی و عزیز هستی، اما از زینب که عزیزتر نیستی. تو اگر زینب هم بودی، باز روزی قانون هجران بر سرت خراب می‌شد. تقصیر توست که دل‌بسته‌ی حسینی شده‌ای که دل کندن از آن مشکل‌ترین کار دنیاست، حال بکش جرعه‌ای از درد زینب را. 

کاش می‌توانستی خاطراتت را بنویسی. یقینا داستان‌های زیادی برای گفتن داری، کاش مأمور به سکوت نبودی و اجازه داشتی تعریف‌شان کنی. خوش به حالت که هفتاد سال امام زمان ما تو را در بغل می‌گرفت و غرق بوسه‌ات می‌کرد. راستی در این سال‌ها امام زمان ما با جد غریبش چه می گفت؟ درددل‌هایش چه بود؟ چه روضه‌هایی را بیشتر می‌خواند؟ چه روزها و شب‌هایی بیشتر به زیارت جدش می‌آمد؟ عجب خاطراتی داری و تعریف نمی‌کنی...!

می‌دانم اینها را که می‌گویم انگار نمک به زخمت می‌پاشم و درد جان‌کاهت را تازه می‌کنم، اما عیبی ندارد چاره ای نیست. من نمی‌توانم درکت کنم و اندوه طاقت فرسایت را حس کنم، ولی می‌فهمم که این روزها برایت روزهای سختی است. تو که از ستون حنانه‌ی پیامبر کمتر نیستی. اگر او در فراق پیامبر ناله سر داد، لابد تو هم در فراق حسین امروز گریانی، ولی حیف که بنا نیست کسی صدای گریه و ناله‌ات را بشنود. اما ما اهل روضه‌ی حسینیم و این چیزها را خوب درک می کنیم. 

پیامبر ستون حنانه را دل‌داری داد، پس حسین هم حتما این روزها تو را دل‌داری می‌دهد و کاش می دانستم چه با تو می گوید و قلب ناآرامت را چگونه تسلی می دهد. حسین در آرام کردن دل استاد است. او هر دلی را می تواند آرام کند حتی اگر دل زینب باشد. نمی دانم، شاید حسین این روزها برایت روضه وداع با زینب را می خواند. روضه وداع، موسیقی آرام‌بخش هجران کشیده هاست. آری ضریح شش گوشه‌ی حسین، بگو امان از دل زینب..

 


بازنشر شده در: باشگاه خبرنگاران، بولتن نیوز، شبکه ایران

109ـ پیامبر اسلام دو معجزه بزرگ دارد

اگر غیر مسلمانی از من بپرسد که معجزه پیامبر شما چیست، به او خواهم گفت: پیامبر ما معجزه بزرگی دارد که قرآن است. و البته معجزه بودنش را هر کسی نمی فهمد، هر کسی بلاغتش را درک نمی کند، هر کسی شگفتیهای علمی اش را متوجه نمی شود، و هر کسی زیبایی های بی نظیر حکمتش را نمی تواند بشناسد. 
اما پیامبر ما معجزه دیگری دارد که این یکی دیگر برای هر کسی قابل درک و قابل فهم است، همه می توانند این اعجاز را بفهمند و باور کنند، این اعجاز را با رسانه ها نیز تا حدودی می توان گزارش کرد، فهم این معجزه نیاز به دانستن زبانی خاص یا فرهنگی خاص ندارد، و برای همه راحت قابل درک است. و این معجزه بزرگ و ساده و همه فهم، حسین است...
به او خواهم گفت: پیامبر ما نوه ای دارد به نام "حسین" که ویژگی های عجیب و منحصر به فردی دارد. این حسین ما جوری است که خیلی راحت می توان دوستش داشت و خیلی سخت می توان از او دل کند. هیچ کس در دنیا به اندازه حسین عاشق ندارد. خرج کردن برای حسین مثل آب خوردن است. تکراری ترین داستانی که عاشقان حسین شنیده اند، داستان مظلومیت حسین است، اما مثل آب خوردن پای قصه های تکراری مظلومیت حسین گریه می کنند و ناله سر می دهند. اساسا نام حسین خاصیتی دارد که در دیگر نامها نیست...
به او خواهم گفت: این روزها (ایام اربعین) سری به کربلا و مسیرهای منتهی به کربلا بزن و ببین چه خبر است. برو و معجزه پیامبر ما را تماشا کن. برو آنجا تا بفهمی که دهها سال فیلمهای عاشقانه هالیوودی سرکارت گذاشته بودند و یک هوس چند روزه را به عنوان "عشق" به تو قالب کرده بودند. عشق همین است که این روزها در کربلا می توان دید. برو نگاه کن پیرمردها و پیرزنها و کودکان شیعه را که در راه عشق حسین چه پر انرژی شده اند. برو نگاه کن خدّام زائران حسین را که در این مسیر چه با گذشت و بخشنده شده اند. برو نگاه کن که معجزه عشق حسین، خود چه معجزه ها که نمی کند.  
به او خواهم گفت: ناگفته نماند که اینهایی که در مسیر کربلا می بینی هیچ کدامشان حسین را ندیده اند، هیچ کدامشان صدای حسین را نشنیده اند، هیچ کدامشان با حسین هم صحبت و همسفره نشده اند. نزدیک هزار و چهار صد سال است که شهید شده است حسین، اما هر چه زمان می گذرد، عشق حسین تازه تر و آتشش در دلها شعله ورتر می شود. زمان همه چیز را کهنه می کند، اما آنگاه که به عشق حسین می رسد، این زمان است که باید زانو به زمین بزند و در برابر حسین کرنش کند...
نام حسین دل انسان را می لرزاند، چندان هم فرقی نمی کند که  حسین را بشناسد یا نشناسد. 
به او خواهم گفت: برو و ببین زائرای حسین چگونه با حسین وداع می کنند و از کربلا خارج می شوند. تماشا کن نگاه های پر حسرتشان را به گنبد طلائی حسین. برو لمس کن معجزه پیامبر ما، حسین را که هر که نزدیکش شود، دیگر نمی تواند از او دل بکند. معجزه ما این است، اگر شک و ریبی داری، شخصیتی مانند حسین به من معرفی کن، آنگاه من از اسلام و تشیّع دست خواهم کشید. 

و اگر مسلمان شد، هدیه مسلمانی اش این روضه است؛ اما خدا نکند کسی حسین را ببیند، خدا نکند کسی صدای حسین را بشنود، خدا نکند کسی لبخند حسین را ببیند، خدا نکند کسی صدای قرآن خواندن حسین را بشنود، خدا نکند کسی با حسین بزرگ شود، خدا نکند کسی یک عمر هر روز و شب حسین را دیده باشد و با او انس گرفته باشد، و خدا نکند روزی مجبور شود از حسین جدا شود، خدا نکند مجبور شود برای همیشه با حسینش خداحافظی کند، خدا نکند در برابر دیده گانش حسینش را بکشند، خدا نکند در برابر چشمانش سر از بدن حسینش جدا کنند، این داستان خواهر حسین زینب است... امان از دل زینب...

بازنشر شده در: مشرق نیوز، بولتن نیوز، خبرگزاری دانشجو، فرهنگ نیوز، هراز نیوز، تبیان، حرف تو