چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

209ـ خرس گنده‌ی ترجیحا قرمز

بدترین ظلم و جفایی که می‌شود به عشق کرد، این است که نماد و جلوه‌‌ای خرد و حقیر، بلکه به شدت بی‌ربط برایش تعریف شود؛ خرس گنده‌ی قرمز! مثل این می‌ماند که برای روز معلم، نماد خرگوش را قرار بدهیم و به معلم‌ها خرگوش اهدا کنیم. یا مثلا روز مادر، همه به مادرانشان گوسفند هدیه دهند، و روز پدر مثلا اسب آبی! یا مثلا عرف شود شب نیمه‌ی شعبان همه ترقه‌بازی کنند، در روز 22 بهمن همه نارنجی بپوشند، در روز دانش‌آموز آب‌بازی کنند، و در روز پرستار خاک‌بازی! 

می‌بینید؟! همین که پای یک نماد مسخره و بی‌ربط به میان می‌آید، آن مناسبت و پیام‌هایش همه به فنا می‌روند. دیگر هیچ حرف حسابی و عمیقی نمی‌شود زد. الگوها و رفتارها و نگاه‌ها، همه به تبع این نماد بی‌ربط و کلاس پایین، خراب می‌شوند. 

اگر برای عشق و محبت، هیچ روز و نماد و الگویی نباشد، بسی بهتر است از این که یک نماد و الگوی کلاس پایین و بی‌ربط داشته باشد. اساسا از شکل و شمایل نماد عشق و محبت در فرهنگ غرب می‌شود حدس زد عشق، در آن ور آب چه جایگاهی دارد.

انسانها هر چه بزرگتر و کاملتر می شوند، ظرفیت داشتن عشق و محبت عمیق‌تر و طبعا لذتبخشتری پیدا می کنند. و قطعا با تجربه کردن محبتی عمیق، زندگی با نشاط تر و شیرینتری خواهند داشت.
محبتی که نمادش قلب و خرس باشد و با این کادوهای بچه گانه نشان داده می شود، محبت انسان‌های کوچک است که نمی تواند خیلی عمیق و دل‌چسب و لذت‌بخش باشد. جدای از این که خیلی وقتها ماندگار هم نیست و با کمتر اختلاف و دعوایی تار و پودش از هم می پاشد. فرهنگی که از زاویه‌ی بچه‌گانه‌ی #ولنتاین به عشق و محبت نگاه می کند، ارمغانی جز #گودبای_پارتی برای خانواده‌ها نداشته است!

تصویر پدری که چند کیلو سیب‌زمینی و پیاز و میوه در دستانش دارد و برای زن و بچه‌اش می‌برد، بسیار عاشقانه‌تر از تصویر جوانی است که خرس گنده‌ای بر سقف ماشینش سوار کرده و برای عشقش می‌برد. عشق مفهوم عمیق و سنگینی است؛ سبکش نکنیم.  

143ـ عاشقانه های تو زرد!

وقتی می بینم بعضی ها در مورد نامزدشان یا عشقشان که قرار است در آینده با او ازدواج کنند، احساسات فوق العاده عاشقانه ای دارند، تا جایی که فکر می کنند فقط به عشق و امید او نفس می کشند و نمی توانند بدون او زندگی کنند. و اگر او را نداشته باشند دیگر هیچ امیدی به زندگی نخواهند داشت...، احساس می کنم این رابطه اگر سر بگیرد، به احتمال زیاد دوامی نخواهد داشت. چون دست کم یک نفرشان، یعنی همان که خیلی جوگیر است، درست نمی بیند ماجرا را. 

واله و شیدای دختر یا پسری شده است که خیلی نمی شناسدش و عیوبش را فعلا نمی بیند، ولی بعدا می بیند وکاخ صورتی اش فرو خواهد ریخت. وانگهی خوبی هایی که فعلا از معشوقش دیده است، مگر چیست که درخور این عشق بی بدیل و بی مثال شده است؟ مگر جز این است که خیلی خوشگل و خوش صدا و خوش تیپ و خوش قد و بالا و خوش اخلاق است؛ تازه اگر باشد؟! همه اینها که بعد از چند صباحی عادی می شود، و عیوب این آقا پسر یا دختر خانم یکی یکی رخ نشان می دهد. 

برای ازدواج کردن باید ببینی چه کسی را انتخاب کنی که شایسته خطاپوشی و عیب پوشی ات باشد، تا هر روز ببخشی اش و از خطاهایش در گذری و بسیاری را ندید بگیری و فقط تحمل کنی و به رویش هم نیاوری و هیچ گاه به رخش نکشانی و در یک جمله روز و شب به او رحم کنی. و در عین حال محبتی منطقی و معقول بین تو و همسرت روز به روز رشدی فزاینده داشته باشد که ریشه اش از خود گذشتگی ها و ایثارهاست نه کمال و جمال خارق العادۀ تو و همسرت. خانواده چنین جایی است که اگر چنین نگاهی به آن نداری، داری اشتباه می زنی!

125ـ دوستی خاله خرسه با خرسهای گنده بک!

انسانها هر چه بزرگتر و کاملتر می شوند، ظرفیت داشتن عشق و محبت عمیقتر و طبعا لذتبخشتری پیدا می کنند. و قطعا با تجربه کردن محبتی عمیق، زندگی با نشاط تر و شیرینتری خواهند داشت. 

محبتی که نمادش قلب و خرس باشد و با این کادوهای بچه گانه اثبات می شود، محبت انسانهای کوچک است که نمی تواند خیلی عمیق و دلچسب و لذتبخش باشد. جدای از این که خیلی وقتها ماندگار هم نیست و با کمتر اختلاف و دعوایی تار و پودش از هم می پاشد. فرهنگی که از زاویه بچه گانه و بی مزه "ولنتاین" به عشق و محبت نگاه می کند، چیزی جز "گودبای پارتی" برای خانواده ها نداشته است! 

تصویر پدری که اول صبح قرص نانی در دست دارد و به خانه می برد، یا کارگری که با دو کیسۀ سیب زمینی و پیاز در دست، به خانه می رود، یا همسری که جارو به دست خانه را قبل از آمدن شوهرش سر و سامان می دهد، یا پدری که فرزندش را در بغل می فشارد و می بوسد، یا مادری که سفره ناهار را می آراید و بچه ها را صدا می زند و خیلی تصاویر و عکسهای دیگری که هر روز در خانه هایمان تکرار می شود، هزاران بار بیشتر بار عشق و محبت دارد، تا عکس خرس گنده ای که روی صندوق عقب ماشین طناب پیچ شده تا به عنوان کادوی عشق و محبت، به همسر پیشکش شود! یاد دوستی خاله خرسه می اندازدم این خرسهای گنده بک!

109ـ پیامبر اسلام دو معجزه بزرگ دارد

اگر غیر مسلمانی از من بپرسد که معجزه پیامبر شما چیست، به او خواهم گفت: پیامبر ما معجزه بزرگی دارد که قرآن است. و البته معجزه بودنش را هر کسی نمی فهمد، هر کسی بلاغتش را درک نمی کند، هر کسی شگفتیهای علمی اش را متوجه نمی شود، و هر کسی زیبایی های بی نظیر حکمتش را نمی تواند بشناسد. 
اما پیامبر ما معجزه دیگری دارد که این یکی دیگر برای هر کسی قابل درک و قابل فهم است، همه می توانند این اعجاز را بفهمند و باور کنند، این اعجاز را با رسانه ها نیز تا حدودی می توان گزارش کرد، فهم این معجزه نیاز به دانستن زبانی خاص یا فرهنگی خاص ندارد، و برای همه راحت قابل درک است. و این معجزه بزرگ و ساده و همه فهم، حسین است...
به او خواهم گفت: پیامبر ما نوه ای دارد به نام "حسین" که ویژگی های عجیب و منحصر به فردی دارد. این حسین ما جوری است که خیلی راحت می توان دوستش داشت و خیلی سخت می توان از او دل کند. هیچ کس در دنیا به اندازه حسین عاشق ندارد. خرج کردن برای حسین مثل آب خوردن است. تکراری ترین داستانی که عاشقان حسین شنیده اند، داستان مظلومیت حسین است، اما مثل آب خوردن پای قصه های تکراری مظلومیت حسین گریه می کنند و ناله سر می دهند. اساسا نام حسین خاصیتی دارد که در دیگر نامها نیست...
به او خواهم گفت: این روزها (ایام اربعین) سری به کربلا و مسیرهای منتهی به کربلا بزن و ببین چه خبر است. برو و معجزه پیامبر ما را تماشا کن. برو آنجا تا بفهمی که دهها سال فیلمهای عاشقانه هالیوودی سرکارت گذاشته بودند و یک هوس چند روزه را به عنوان "عشق" به تو قالب کرده بودند. عشق همین است که این روزها در کربلا می توان دید. برو نگاه کن پیرمردها و پیرزنها و کودکان شیعه را که در راه عشق حسین چه پر انرژی شده اند. برو نگاه کن خدّام زائران حسین را که در این مسیر چه با گذشت و بخشنده شده اند. برو نگاه کن که معجزه عشق حسین، خود چه معجزه ها که نمی کند.  
به او خواهم گفت: ناگفته نماند که اینهایی که در مسیر کربلا می بینی هیچ کدامشان حسین را ندیده اند، هیچ کدامشان صدای حسین را نشنیده اند، هیچ کدامشان با حسین هم صحبت و همسفره نشده اند. نزدیک هزار و چهار صد سال است که شهید شده است حسین، اما هر چه زمان می گذرد، عشق حسین تازه تر و آتشش در دلها شعله ورتر می شود. زمان همه چیز را کهنه می کند، اما آنگاه که به عشق حسین می رسد، این زمان است که باید زانو به زمین بزند و در برابر حسین کرنش کند...
نام حسین دل انسان را می لرزاند، چندان هم فرقی نمی کند که  حسین را بشناسد یا نشناسد. 
به او خواهم گفت: برو و ببین زائرای حسین چگونه با حسین وداع می کنند و از کربلا خارج می شوند. تماشا کن نگاه های پر حسرتشان را به گنبد طلائی حسین. برو لمس کن معجزه پیامبر ما، حسین را که هر که نزدیکش شود، دیگر نمی تواند از او دل بکند. معجزه ما این است، اگر شک و ریبی داری، شخصیتی مانند حسین به من معرفی کن، آنگاه من از اسلام و تشیّع دست خواهم کشید. 

و اگر مسلمان شد، هدیه مسلمانی اش این روضه است؛ اما خدا نکند کسی حسین را ببیند، خدا نکند کسی صدای حسین را بشنود، خدا نکند کسی لبخند حسین را ببیند، خدا نکند کسی صدای قرآن خواندن حسین را بشنود، خدا نکند کسی با حسین بزرگ شود، خدا نکند کسی یک عمر هر روز و شب حسین را دیده باشد و با او انس گرفته باشد، و خدا نکند روزی مجبور شود از حسین جدا شود، خدا نکند مجبور شود برای همیشه با حسینش خداحافظی کند، خدا نکند در برابر دیده گانش حسینش را بکشند، خدا نکند در برابر چشمانش سر از بدن حسینش جدا کنند، این داستان خواهر حسین زینب است... امان از دل زینب...

بازنشر شده در: مشرق نیوز، بولتن نیوز، خبرگزاری دانشجو، فرهنگ نیوز، هراز نیوز، تبیان، حرف تو