در روزهای قبل از انتخابات امسال که با داغترین فعالیتهای تبلیغاتی همراه بود، میرحسین موسوی علت بازگشتش به عرصه سیاست و انتخابات را احساس خطر بر روند و سمت و سوی انقلاب دانست و چنین وانمود کرد که در مدت چهار سال ریاست احمدی نژاد، کشور به قهقرا برگشته و باید آن را از این باتلاق و کلکسیون فساد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و مدیریتی و اخلاقی نجات داد و کشور را از خرافات و اعتیاد و تبعیض و فقر و جهالت و اختلافات و استبداد و تحجر و قانونشکنی و کژاندیشیهای گوناگون رهاند.
میرحسین با برنامه ای که به فرض وجودش احدی از آن مطلع نگشت، آمده بود تا ایران را که به دست احمدی نژاد خرابه شده بود، آباد کند و از نو بسازد. می گفت: آمده است تا مسیر انقلاب را به خط و راه امام بازگرداند. او از اسلام میگفت و از مراجع دم میزد و همواره به سیادتش افتخار میکرد...
و سرانجام رنگ سبز سیدی را شعار خود شمرد و طرفدارانش را به برافراشتن این شعار فرا خواند.
او تا توانست خود را دلبسته و وابسته به اسلام و اهل بیت و امام و مراجع نشان داد و پیوسته مردم را به یاد دوران دفاع مقدس می انداخت. اما در نتیجه این همه تبلیغ، بسیاری از کسانی که به او گرویدند یا از دین و اسلام و روحانیت خسته شده بودند، یا سلطنت طلب و ضد انقلاب بودند. رنگ سبز که نه به عنوان رنگی زیبا بلکه به عنوان رنگی که مربوط به سادات بنی الزهرا و منسوب به اهل بیت است، شعار قرار داده شده بود، دستمایه دختران تقریبا بی حجاب و پسران بی بند و بار این سرزمین شد.
جا دارد میر حسین این سؤال را از خود بپرسد که شخصیت و نحوه تبلیغاتش چه مشکلی داشت که روحانیون و بسیجیان و حزب اللهی های عاشق رهبر از او گریزان شدند و کسانی شعار سبز اهل بیت را برافراشتند و بر خود آویختند که هیچ تناسبی با اهل بیت نداشتند؟ آیا میرحسین گمان میکند که این تجمعات سبزی که در خارج از کشور گاه و بیگاه تشکیل میشوند، از سر عشق به حسین و فاطمه است و این دختران نیمه لخت از سر شور دینیشان به او ارادتی پیدا کرده و رنگ سبز پوشیده اند؟!
او باید از خود بپرسد که چرا کسانی جذب این موج سراسر معنویت و نور و امید! شدند که پس از سی سال از عمر انقلاب هنوز نماز جمعه و بلکه اصل نماز را بلد نیستند؟
آیا میرحسین موسوی بر این باور است که این موج سبز از عشق و ارادتی که به امام و خط او دارد، شعار «مرگ بر امریکا» و «مرگ بر اسرائیل» را کنار گذاشته و نسبت به لبنان و فلسطین بی تفاوت گشته است؟
راستی تا کنون آقای میرحسین با خود اندیشیده است که در مراسم سالگرد امام خمینی (قدس سره) طرفدارانش کجا بودند و چه می کردند؟ مگر این همه ایشان دم از امام نزده بود و نگران خط امام و راه امام نبود؟ پس چرا دوستداران و عاشقان امام؛ همانها که هر ساله از جای جای ایران در حرمش گرد هم می آیند و با خلف صالحش تجدید بیعت می کنند، به میرحسین میلی پیدا نکردند و از سوی دیگر طرفداران او که موج سبز معنویت و امید و نماد عشق به اهل بیت (علیهم السلام) هستند، به خود زحمت ندادند و اثر قابل توجهی از موجشان در آن دریای خروشان امت عاشق امام دیده نشد؟
نمی دانم آقای موسوی این هم اندیشی و همسویی و همکاری آمریکا، اسرائیل و انگلیس را با موج سبز امید، چگونه توجیه و تفسیر می کند و چه تحلیلی برای آن دارد. با فکر و استدلالی که ما از این آقا دیده ایم، بعید نیست روزی به همین پدیده شرم آور افتخار کند و بگوید بالأخره من توانستم دل این دشمنان را نرم کنم و کاری کنم که اینها هم به فرهنگ اهل بیت و نور و معنویت اسلام و خط امام گرایشی پیدا کنند!!
این چند جوان اغتشاشگر و نابهنجاری که همواره خبر خوشی برای رسانه های صهیونیستی بودند، همینها موج سبز امید میرحسین را تشکیل داده اند و او همواره به همین ها افتخار کرده و این همه کلمه قشنگ را نثارشان کرده است. او هیچگاه سخن از موج سبز دیگری نزد و از هیچ اقدام زشت طرفدارانش بیزاری نجست.
اما در روز سیزده آبان این موج پر فروغ و نور و سراسر معنویت و امید و شور که دلبستگی اش به موسوی از آن روست که از تبار پیامبر است و بوی دوران جبهه می دهد و نسبتی با امام دارد، خوب دسته گلی به آب داد. اعضای نازنین این موج قشنگ در حرکتی بسیار صادقانه و از ته دل، دست کم برای بار دوم شعار دیرینه و اصیل انقلاب ما را که «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» است و برخواسته از موضع روشن و محکم امام درباره «جمهوری اسلامی» بود، ویراستاری کردند و با جایگزین کردن عبارت «جمهوری ایرانی» ویرایش اسرائیل پسندی را از این شعار ارائه دادند.
اکنون حتی برای میرحسین که استعداد کمی در درک واقعیتها دارد هم باید روشن شده باشد که این موج که نور چشم و امید دل و مرهم زخم و دوای درد اوست، اگر چه خیر و برکت سرشاری را برای کشور و مردم ایران و راه امام و مکتب اهل بیت و اسلام و مسلمین و شاید دیگر کهکشانها داشته و خواهد داشت، اما باید به این نقص کوچک و قابل چشم پوشی آن اعتراف کرد که این موج نازنین نسبت به اسم اسلام آلرژی دارد و می خواهد نام و نشان اسلام را از این سرزمین بزداید.