چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

154ـ دین حال به هم زن و دینداران بی مزه!

فکر کن اگر ازدواج در نگاه مردم چنین تعریفی داشت چه می شد؟! این که ازدواج مجموعه ای از تکالیف و مسئولیتهاست که انسان متعهد می شود نسبت به شخص دیگری قبول کند. مثلا اگر مرد است باید مسئولیت خرج و مرج خانمش را بپذیرد و در ازای آن فرت و فرت وام بگیرد. قبلش هم باید پول مراسم عقد و عروسی را جور کند. بعدش هم باید قید خرج و مرجها و گردشها و بیرون رفتنها و دورهمی های دوران مجردی را بزند. دعواها و غر زدنهای خانمش را تحمل کند و خیلی چیزهای دیگر.

و اگر زن است خب او هم کلی مسئولیت و تعهد باید به شوهرش بدهد. باید روحیه حرف شنوی داشته باشد، تمکین جنسی به شوهر بدهد، بدون اجازه اش از خانه بیرون نرود، عصبانیت ها و قلدریهای مردانه اش را تحمل کند و زودی از کوره در نرود. تازه یک سری مسئولیتهایی هم هست که عرف و فرهنگ جامعه بر زن واجب می کند. مثل مسئولیت پخت و پز و رُفت و روب و شست و شو که باید انجام دهد. چند صباح بعد هم باید بچه داری کند که سختی ها و مشقتهایش یکی دو تا نیست...

اگر مردم چنین تعریفی از ازدواج داشتند، آن وقت فقط دیوانه ها و خل وضعهای جامعه تن به چنین نکبتی می دادند. و همه بر این قول اتفاق نظر می داشتند که: مگر مغز خر خورده ایم که ازدواج کنیم؟! 

اما چرا میلیارد میلیارد آدم در همۀ فرهنگها و جامعه ها با علاقه ازدواج می کنند، با این که می دانند مسئولیتهایش چه پوستی از کله شان خواهد کند؟! معلوم است؛ چون هیچ کس ازدواج را به این چپر چلاغی که ما تعریف کردیم تعریف نمی کند. ازدواج در نگاه همۀ مردم یک «رابطۀ» زیبا، دلچسب و محبت آمیز است که انسان به آن نیاز دارد. و آنگاه همۀ این مسئولیتها و سختی هایی که می دانیم، مراقبتها و پاسداریهای او از آن رابطه است. شیرینی رابطه را که از ازدواج بگیری، دیگر قابل تحمل نخواهد بود و سرانجامی جز طلاق نخواهد داشت. 

هر چقدر که نگاه ما به ازدواج درست است، یا دست کم خیلی غلط نیست، نگاه و تعریفمان از دین بسی افتضاح است. دین را مجموعه ای از بایدها و نبایدها می دانیم و بس. خب طبیعی است که از آن خوشمان نیاید. 

دیندار در نگاه ما کیست؟ کسی که صبح به صبح و ظهر و به ظهر و شب به شب، کار و زندگی اش را رها می کند و نماز می خواند. سالی یک ماه روزه می گیرد. و کلا نمی تواند هر طوری که دلش خواست، ببیند و بخورد و بگوید و بشنود و بنوشد. دیندارِ بدبخت باید عمری را با محدودیت زندگی کند تا بلکه بر اساس عقیده اش، پس از مرگ به نون و نوایی برسد! 

معلوم است که این دینِ حال به هم زن را کمتر کسی می تواند تحمل کند. و اگر کسی تحمل کرد، قاعدتا باید آدم بی مزه ای باشد. که اگر اهل نشاط و خوشی و خوشبختی و انرژی بود، تاب نمی آورد این دین کوفتیِ حال به هم زن را.

ماهیت دین «رابطۀ بین عبد و مولا» است؛ رابطه ای عمیقتر، دلچسبتر و لذتبخشتر و بسیار ضروریتر از هر رابطۀ دیگری که انسان به آن نیاز دارد. یک دیندار، در فرایند بندگی خود به دنبال کشف و شناخت هر چه بیشتر رابطه خود با خداست. او به دنبال این است که دلبستگی خود را به این رابطه و در واقع به خدای خود بیشتر کند و لذت بیشتری از این رابطه ببرد. او به دنبال آن است که این رابطۀ پنهانی و عمیق را بیشتر بفهمد تا در پی فهم و احساس بیشتر، حظ بیشتری از آرامش این رابطه ببرد.

نماز، قرار روزانه عبد با مولای خویش است تا هر روز نبض این رابطه را اندازه بگیرد و همزمان، تقویتش کند. هنر دینداران این است که در کنار شناخت نیازشان به رابطۀ خانواده و همسر و دوست و دیگر روابط اجتماعی که هر کسی می تواند بفهمد و بشناسد، نیاز عمیق و پنهانی خود را به رابطۀ با خدای خود نیز شناخته اند و آن لایه های درونی و پنهانی شخصیتشان را توانسته اند کشف کنند. آنگاه آرام آرام زبانشان در صحبت و مناجات با خدا باز شده، با خدای خود خاطره ها پیدا کرده اند، نمازهای شیرین و دلچسب را هر از گاهی تجربه کرده اند و از آن پس همیشه کنجکاوانه و امیدوار به برقراری رابطه ای با طعم جدید و نو، سر سجادۀ نماز حاضر شده اند. برای تقویت رابطه با زیباترین، قویترین، بزرگترین و مهربانترین موجود عالم برنامه ها و نقشه ها می ریزند، و چون برنامۀ دین، برنامه ای دقیق برای تقویت این رابطۀ باشکوه است، همواره قدردان این برنامه اند و سختی هایش را به جان می خرند. آنها دیده اند که هر وقت به برنامه دین کم توجه شده و و نصفه نیمه به آن عمل کردند، گرمای رابطۀ شان با خدا کمی سرد شد و آن حرارت لذتبخش و دلچسب و پرنشاط که در اشک چشم و هق هق گریه های مستانه و روح افزایشان تجلی می کرد، کمتر اتفاق افتاد. 

این دینداران هیچ گاه حسرت عیش و نوش و خوش گذرانی های دیگران را نمی خورند، چرا که خود همیشه غرق لذت رابطه ای عمیق و لذتبخش و یواشکی با زیباترین موجود عالمند و به دیگران از سر مهر و دلسوزی و گاهی ترحم نگهی می افکنند. و در کنار آن دلی پر درد و غم دارند که ای کاش دیگران می توانستند لذت ما را بفهمند و بچشند و با ما همراه باشند.

نظرات  (۱۹)

واقعا همینه و من هم به همین رسیدم 
چقدر خوب توصیف کردید 
ولی خدا که موجود نیست، وجوده؛ اینطور نیست؟ 
پاسخ:
خیلی خوش اومدید بانو
و ممنون از نظر لطفی که به یادداشتم داشتید
خوش به حالتون که به این حقیقت رسیدید
کاش از تجربیاتتون در ارتباط دو نفره با خدا و راهکارهای تقویت این ارتباط بگید
در ضمن خدا از همه موجودات موجودتر است:)
برای نمونه در دعای مجیر می خوانیم:

سُبْحَانَكَ يَا مَعْبُودُ تَعَالَيْتَ يَا مَوْجُودُ أَجِرْنَا مِنَ النَّارِ يَا مُجِيرُ 

یاد اخم پدر زن! آینده فرضی افتادم که در جلسه اول خواستگاری و در دقایق اول، وقتی فهمید خانه ندارم، چهره اش عبوس شد. انگار آمده بود معامله کنه/ 
سید بزرگوار...
حوزه های علمیه در این نوع نگاه مردم کم تقصیر ندارند...

با تشکر از این مطلبت...وقتی این مطلب رو خوندم یه حرفهایی رو هم پشت بندش نوشتم
http://babaian.blog.ir/1397/02/24/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%DB%8C%D9%86%DA%A9-%D8%A7%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D9%85/#section

(نگاه بدون توازن با عینک احکام)
پاسخ:
سلام سید جان
حق با شماست ادبیات حوزه در معرفی دین خیلی جای کار داره
یعنی یادداشتم اینقدر انرژی انگیزه دهی داشته که شما رو به نوشتن یک یادداشت وادار کرد:))))

سلام سید
بعید می دونستم کسی غیر از خودم دوباه به صحنه ی وبنویسی برگرده اما فهمیدم زرنگ تر از منم هستند.خوشحالم که هستید. 

یه همبلاگ قدیمی که یه زمانی مدیر موقت اجماع قلمها و مدیر فعلی اسرا است
پاسخ:
سلام عليكم بزرگوار:)
خیلی خوشحال شدم از اومدنتون. بعد از تجربه فضاهای مختلف شبکات اجتماعی به این نتیجه رسیدم که هیچ چیز وبلاگ نمی شه. شاید خوانندگانش کمترند اما اتفاقهایی که با یادداشت نویسی و کار وبلاگی می افتاد و می افتد، هیچ گاه در فعالیتهای قرص و کپسولی اینستاگرام و تویتر و جاهای دیگر رخ نمی داد. 
دلم برای وبلاگنویسی و همچنین بر و بچه ها و رفقای قدیمی وبلاگ نویس تنگ شد، اما دیدم تقریبا همه آنهایی که قبلا فعالیت می کردند، یا وبلاگشان را بستند، یا وبلاگشان خاک خورده و گرد و غبار از سر و رویش می ریزد؛ درست مثل وبلاگ مظلوم و بدبخت من:)
اما خدا را شکر دیدم سایت بیان قابلیتهای خوبی برای دنبال کردن وبلاگها گذاشته و فعالیت وبلاگی آن چنان که فکر می کردم کم رنگ نشده. الآن حدود سه ماهه که دوباره برگشتم و هر از گاهی یادداشتی چیزی می نویسم.
خیلی خیلی خوش اومدید همبلاگی قدیمی
و اینک نظرحقیر راجع به این مطلب

اشتباهات لغتی را اگر صرف نظر کنیم یک اشکالات محتوایی هم می توان به متن گرفت.که لازم می دانم به عض برسانم دو قسم را
کلمات دوقسمتی مثل خرت وپرت یا خرج و برج و یا اشکال مشکال شاید بنظر بدون قانون وقیاسی ساخته شده باشند اما در اثر فراوانی تکرار بطور سماعی تحت قانون قرار گرفته اند.مثلا خرج به همراه برج می آید.البته سماعیات حقیر اینطور شنیده استاد

و اما اشکال محتوایی اینکه انسان بخواهد ارتباط حودش را با خدا بصورت یواشکی بداند و از ان هم لذت ببرد محل اشکال است.چون اولا اینقد این ارتباط مستمر و پیوسته و دائمی هست که پنهان کردنش امری محال است مگر منظور نظر شما ان حالات دلی باشد که د زندگی عرفا ساری و جاری است اما دیگران ان را نادیده می انگاند.اما در نهایت ام وقتی به زندگی خصوصی انها واررد می شویم می بینیم لحظه ای از ارتباط بقول حضرتتان یواشکی غافل نبوده اند.
و ان قلتی هم به این مساله هست و اینکه آیا خداوند می خواهد ارتباط بندگانش با او بصوت یواشکی و مرموز و اسراررر آمیز بماند یا نه .قواعد و فرامینی هست در اسلام که حاشا و کلا می کنند که نباید امو دینی چون نماز و پرداخت خمس و زکات بصورت اشکار در جهت حفظ دین و استمرار ان و تبلیغ ان انجام شود.
حالا لذتش و تعریفش که محل بحث است بماند استاد
پاسخ:
ممنون از دقت نظرتون بزرگوار
منظورم از لذت و ارتباط یواشکی نه این است که نماز را باید تنهایی خواند یا اعمال دینی را بدور از منظر دیگران باید انجام داد، بلکه منظور آن حس ارتباط دو نفره بین عبد و مولاست که از جنس علم حضوری و تجربه فردی غیر مشترک است. 
یعنی هر کسی باید خود تجربه کند و با تلاش و مجاهده و سیر انفسی اش حسش کند. 
کاش این رابطه با خدا رو پیدا کنم
چرا نمی تونم
چرا نمازهام دلچسب نیست
خیلی ناراحتم خیلی
پاسخ:
خوش اومدید بانو
این البته درد و بلای همه ماست ولی اگر وقت کردید در لیست موضوعات وبلاگ روی موضوع نماز کلیک کنید و یادداشتها رو سر فرصت مطالعه کنید. بعضی از یادداشتها کمک می کنند
متشکرم
پاسخ:
خواهش می کنم
آدم اگر مدتی برای نمازهاش مثل شما غصه بخوره حتما فرجی حاصل میشه. 
چون خدا نمیگذاره بنده اش فقط غصه بخوره.
غصه خوردن برای نماز خیلی خوبه. 
دعامون کنید
دقیقا همینه
با تعریف غلط دین باعث زده شدن از دین هم میشن
مشکل اصلی ما تو آموزش و پرورش گشور هست که تعریف درستی از دین به بچه ها ارائه ندادند....
یاعلی مدد
پاسخ:
چی بگه آدم نه آموزش و پرورش نه حوزه و نه دانشگاه هیچ کدامشون ادبیات فراگیری برای معرفی درست و دقیق دین استفاده نمی کنند. 
علی یارت
  • آقای هیچ‍ ‌‌
  • در واقع ما باید از تمام لحظاتی که در این دنیا لرت نبرده ایم بریم استغفار کنیم
    پاسخ:
    بله همین طوره
    محتاجیم به دعا 
    پاسخ:
    یکی از یادداشتهایم را الآن در موضوع نماز طبقه بندی کردم چون می تواند برای یک حس خوب در نماز مفید باشد.
    هر کدام را که خواندید خوشحال می شوم اگر نظرتان را درباره اش بدانم. 

    چشم حتما
    مرحبا،برای بیان مطلب از مثال بسیار ملموس و قابل فهمی استفاده کردید،که موجب فهم عمیق مطلب می شود. توفیق چشیدن لذت این رابطه گوارای وجودتان
    پاسخ:
    زنده باشید
    خیلی ممنونم که همیشه تشریف میارید و خوشحالمون می کنید
    دعا کنید بچشیم مزه بندگی را
    سلام خداقوت
    پاسخ:
    سپاس
    سلام
    سبک نوشتاری دغدغه ها و افکارتون در وبلاگ جالبه... نو هست...

    موفق باشید در مسیر حق
    پاسخ:
    علیکم السلام
    خیلی ممنونم:)
    لطف دارید
    خدا به شما هم توفیق بده
    به نظر من کسی که میخواد ازدواج کنه اول باید اون تعریف اولیه شمارو قبول کنه
    همه برای آرامش و عشق و لذت ازدواج میکنن وقتی وارد زندگی میشن میبینن عهههه مسولیت هم داره و شونه خالی میکنن
    عبادت خدا هم فقط عشق نیست مسولیت هم داره
    پا رو نفس گذاشتن داره...
    پاسخ:
    حتما بايد وظایف و مسئولیتهای ازدواج و عبادت را بپذیریم، اما این با تعریف ازدواج فرق می کند. اصل ازدواج تحکیم آن رابطه است. البته این رابطه برای بهتر شدن و محکمتر شدن لوازمی دارد. اما قطعا فقط لوازم و مسئولیت نیست، بلکه همه این مسئولیتها دور آن رابطه می چرخد. 
    عبادت هم همین طور است، قطعا سختی و مشقت دارد، ولی مضمون و مغزی که همه این مشقتها به خاطر آن است چیست؟ رابطه عبد با مولایش. 
    وقتی مشقتهای بندگی را از مغز و مضمونش که همان رابطه با خداست، تهی کردیم، یک دین بی مزه غیر جذابی را ارائه دادیم. 
    سلام

    کاش تصور شما که «ازدواج در نگاه همۀ مردم یک «رابطۀ» زیبا، دلچسب و محبت آمیز است که انسان به آن نیاز دارد. و آنگاه همۀ این مسئولیتها و سختی هایی که می دانیم، مراقبتها و پاسداریهای او از آن رابطه است. » مصداق عمومی داشت.
    چون فرموده شما وضعی است که باید باشد، اما نیست.

    اگر نگاه رایج به ازدواج این بود که گفتید باید روز به روز به آمار ازدواج اضافه میشد و از آمار طلاق کم. در حالی که بالعکس است.

    بعضی پسرها هم که رسما زن را با ازدواج به اسیری می برند، محبت کردن هم بلد نیستند.
    پاسخ:
    علیکم السلام
    موافقم باهاتون در بعضی از یادداشتهایم در زیر مجموعه موضوع خانواده نگاه مردم به موضوع خانواده را غلط فرض کردم. 
  • دخترک مژده دهنده
  • سلام
    خیلی حرفها دربرابرمطلب تون دارم ولی نمیتونم بنویسم چون حالم بدمیشود...همین قدرهم که خواندم مطلب تون رو،حالم حسابی بدشد...
    حتماسرفرصت وباحال خوب میام ومیگم
    سربزنید
    پاسخ:
    علیکم السلام
    چرا آخه؟! 
    اینقدر بد بود؟! 
  • امید شمس آذر
  • با سلام
    وبلاگ مفیدی دارید. اگر می پسندید همدیگه رو دنبال کنیم.
  • سمانه (رنگی)
  • چقد قشنگ بازش کردید.
    دقیقا همینه
    اما خیلیها نگاهشون فرق می کنه و دلیلش هم اینه که بدون هیچ فکر و مطالعه ای چشماشون رو بستن و پیش میرن.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">