130ـ شکرِ نعمت که هیچ، شکرِ مصیبت نیز بگزار
در عین حالی که از رنج فرار می کنیم و می کوشیم که رنجهای زندگیِ خود را به حد اقل برسانیم، که کارِ خوب و به جایی است، این را بدانیم که رنج برای رشد و بالندگی و شکوفایی ِاستعدادهایمان لازم است. برای استعدادهای معنوی مثل کشفِ رابطۀ خود با خدا و درکِ حس ِبندگی هم خیلی خیلی لازم است.
دیگر این که هر کسی بسته به شخصیت و موقعیت و ظرفیت و استعدادهایش رنجِ خاصِ خود را می طلبد و با نوع و میزانِ رنجی خاص، رشد می کند. این که از میان رنجِ فقر و مشکلاتِ اجتماعی و بیماری و دیگر مشکلات، کدام یک به نفع ماست و از هر کدام چقدر و چگونه و کجا و کی باید نصیبمان شود، چیزی نیست که کسی بتواند تشخیص دهد یا تخصصش را در جایی کسب کند. این خدای مهربان ماست که به تناسبِ استعداد و ظرفیت و نیازِ هر کسی رنج او را معیّن می کند.
قبول دارم که به سختی می توان بین عملِ فرار از رنج، و احساس و باورِ پذیرش حکمتِ رنج، تفکیک کرد و هر کدام را سر جایش نشاند، اما شدنی است.
اگر این را باور کنیم و با حسنِ ظن به خدا، تمام رنجهای زندگیمان را متناسب با روح و نیاز و استعدادمان بدانیم، خواهیم دید که جا دارد در پیِ هر رنجی، از خدا تشکر کنیم. و البته هیچ منافات ندارد که پس از تشکر یا قبل از آن، دعا کنیم که خدا این رنج را از پیش رویمان بردارد.