217ـ اگر عصای موسی(ع) دستت بود!
اگر حضرت موسی(ع) عصایش را یک سال به دستت میداد، چه میکردی؟ حتما همه جا با خودت همراهش میکردی تا اگر جایی مستأصل شدی یا دنبال یک نتیجهی اعجابانگیز و معجزهآسا بودی، یا نتیجهای فرای کاری که انجام دادی میخواستی، یا خواستی اتفاقی غیر منطقی را رقم بزنی، به کار بگیریاش تا بلکه معجزه کند. در این یک سال قاعدتا عصای موسی همه جا همراه تو خواهد بود و تو صدها و هزاران بار دست به عصا میشدی. تو فقط میدانی این عصا معجزه است اما چند و چونش را نمیدانی. پس ناگزیر دم به ساعت تست میکنی و آزمون و خطا میکنی تا بلکه قلقش دستت بیاید. شاید هم قلقش هیچ وقت دستت نیاید، چون معجزه در علم و منطق و محاسبه نمیگنجد، ولی چارهای نیست باید تست کرد و آزمود و به کار گرفت، وگرنه زندگی، خیلی طبیعی و یکنواخت میگذرد و هیچ اتفاق خاصی نمیافتد.
در آن یک سال اگر کسی مریض شد، حتما آرام با عصای موسی(ع) به او میزنی بلکه خوب شود، اگر غذا شور یا خراب شد، با عصا به ظرف غذا میزنی بلکه درست شود، اگر مهمان داشتی و غذا کم آمد باز دست به عصا میشوی. اگر وسط راه ماشین خراب شد، اگر گرهی به کار اداریات افتاد، اگر ترافیک شد، اگر با همسرت دعوایت شد، اگر دچار فقر شدی، اگر ترسی از کاری داشتی، اگر مردد شدی، اگر پروژهای را کلید زدی، اگر برای کاری زمان کم آوردی و در هر کار دیگری دست به عصا میشوی و میگویی: توکل به خدا و عصای موسی(ع) حالا یا میشود یا نمیشود.
بعد از یک سال حتما خاطرهها خواهی داشت از معجزههای عصای موسی(ع) در زندگیات. و قطعا به این سادگیها دل از آن نخواهی کند، بلکه فردای بدون عصا، فردای وحشتانگیزی برایت خواهی بود. کم نیست؛ یک سال است، چنین وسیلهی اعجازآمیزی عصای دستت بود و طبیعی است که خیلی به آن وابسته شوی و نتوانی به سادگی از آن دل بکنی.
نمیدانم باورت میشود یا نه. ولی این داستان خیالی نیست، بلکه واقعیت، از این داستان خیالی هم به شدت قویتر و هیجانانگیزتر است. معجزهای بسیار بالاتر و قویتر از عصای موسی(ع) در دست همهی ما تا آخر عمر هست که قرآن کریم است؛ معجزهای صوتی، نوشتاری، سختافزاری و نرمافزاری که بتواند به شکلهای گوناکون و خیلی عمیقتر و راحتتر و بانفوذتر از عصای موسی(ع) در زندگی ما اثر بگذارد و به شکلهای گوناگون به کار گرفته شود و معجزههای گوناگون خلق کند.
باورم این است که یکی از راههای انس با قرآن، داشتن اهداف بزرگ و اعجابانگیز است. کمی بزرگ فکر کنیم، بخواهیم کارهای بزرگ بکنیم، اهداف و آرمانهای بزرگ داشته باشیم، آرزوی یک تحول عظیم در زندگی خود داشته باشیم، از سادهترین کارهای روزمرهمان انتظار بزرگترین دستآورد و خیر و برکت را داشته باشیم. آن وقت در به در به دنبال معجزهای خواهیم گشت تا از راهی میانبر ما را به اهدافمان برساند و رسما معجزه کند. در آن صورت به شکلی کاملا طبیعی و طبق قاعده دلبستهی قرآن خواهیم شد و زندگی بدون آن را غیر ممکن خواهیم یافت.