چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۲۵ مطلب با موضوع «ولایت فقیه» ثبت شده است

167ـ گام دوم را خواندی؟!

دارم به این فکر می کنم که لابد در روز قیامت که مو را از ماست می کشند و همه را خیلی خیلی دقیق وزن کشی می کنند، میزان انقلابی بودن هر یک از ما را هم قاعدتا می سنجند. و حتما به این هم خواهند رسید که چقدر امام را می شناختی؟! و با اندیشه هایش چقدر آشنایی؟! آیا وصیت نامه اش را خوانده ای؟! پیامهای آتشین و بی نظیر آخر عمر امام را خواندی؟! منشور روحانیتش را چطور؟! پیامش به مناسبت قطع نامه 598 را چی؟! سخنرانی های رهبرت امام خامنه ای را چه؟! آنها را هم گوش نمی کردی و نمی خواندی؟! بیانیه گام دوم انقلاب را که حتما خواندی! آن را هم نخواندی؟!
اگر روز قیامت همین است که قرآن می گوید، که ذره ای کار خوب یا کار بد در آن روز دیده می شود، پس میزان قدرشناسی ما از این دو امام انقلاب هم قطعا دیده و سنجیده خواهد شد. البته عیار ولایتمداری آنقدر بالاست که به این راحتیها کسی نمره کامل نخواهد گرفت. حتی حاج قاسم و سید حسن! که اسوه و قله ولایتمداری اند. این دو بزرگوار هم بعید نیست در روز قیامت آرزو کنند کاش فلان جا فلان کار را می کردند تا امتیاز ولایتمداریشان بیشتر باشد! ولایتمداری این چنین است. ولی بدبختی این است که ما در همین گامهای نخستش هم ماندیم.

165ـ زیارت انقلابی

سلام دوست خوبم!

پیشنهادی برایت دارم. اگر پسندیدی و شرایطش را داشتی انجام بده.

بیانیه #گام_دوم_انقلاب را در یک جای خوبی در حرم امام رضا (ع) که روبروی ضریح یا گنبد باشد، مطالعه کن. 

با امام رضا بخوانش! هر از گاهی به امام نگاه کن. فرازهای بیانیه را با احساس بخوان. و هر جا که آقا نوید آینده خوب را می دهد، به امام رضا بگو من میخواهم در این آینده نقش داشته باشم. هر جا آقا توصیه ای به جوانان کرد، بگو یا امام رضا جان! کمکم کن توصیه های آقا را عالی انجام بدهم.

در کنار امام رضا (ع) همراه با خواندن این بیانیه یک ساعت آرزوهای بلند بلند کن و اشک بریز و گریه کن.

خواهی دید امام رضا چقدر از کارت خوشش خواهد آمد و چقدر تحویلت خواهد گرفت.

این نامه را که بخوانی، احساس خواهی کرد قدرت و علم و مهارت و تقوا و صفای دل و توفیق بیشتری نیاز داری تا در تراز جوانی که رهبرمان می خواهد ظاهر شوی. 

بگذار دلت از کمبود و کاستیها و کوتاهیهایت بگیرد، آنگاه نزد امام رضا آنقدر گریه کن و از دست خودت شکایت کن تا عنایت ویژه ای به تو کند و تو را وارد گام دوم زندگی ات کند که ان شاء الله یک زندگی پر شور و بسیار انقلابی با بهره های علمی و معنوی فراوان باشد. 

ترسها و نگرانیهایت را هم پای بیانیه آقا و به مناسبت فرازهایش، با امام رضا مطرح کن. نگرانی از انحراف، روزمرگی، بیکاری، فساد و خیلی چیزهای دیگر. 

بگو آقا جان! توقع دارم تا از سفر برگشتم، مقدمات تحولِ رو به جلو در زندگی ام فراهم شود. 

به امید خدا ان شاء الله با این کار یک زیارت ماندگار و به شدت معنوی و پر اشک با آثاری بلند و عمیق و ‌ماندگار نصیبت شود.

منِ بدبختِ بیچارهٔ خاک بر سرِ در به درِ بی همه چیز را هم فراموش نکن. در این کار قشنگ به یادم باش و تک خوری نکن. شاید به برکت دعایت دست مرا هم گرفتند. 

این زیارت ویژهٔ انقلابی را وقتی انجام بده که هیچ کس منتظر و آویزانت نباشد. صبح زود یا نصف شب که رفقایت خوابند وقت مناسبی است. ثواب این زیارت ویژه را هم به روح امام خمینی و شهدا هدیه کن. حتما هم با غسل این زیارت را انجام بده. از خدا و امام رضا کمک بگیر و به خستگی زود هنگام هم توجه نکن که کاذب است.

ان شاء الله به سلامت و با دست پر برگردی برادر! 

12 اسفند 1397


پ.ن. این نامه را برای یکی از دوستان خوبم که به زیارت حرم امام رضا(ع) مشرف شده بود، نوشتم.

164ـ گنده سوزیهایت بوی بی جگری می دهد!

#ترامپ بدش نمی آید این پیشبینی آقای ما را بشکند. تا ما فدایی های #خامنه_ای کمی کمتر به ایشان اعتماد کنیم و با خود بگوییم: حالا ولی آنقدرها هم که فکر می کردیم، آقا در پیش بینی هایش توی خال نمی زند! بفرما! گفت: جنگ نمی شود، ولی شد.
#امام هر چه گفت، شد. و آقا هم هر چه گفت، یکی یکی دارد می شود. از همان روز اول که #شیخ_حسن فولکسِ #برجام را به جای قناری در پاچه #ملت کرد، صحبتهای آقا و هشدارها و پیش بینی هایش یک چیز بود و عوض نشد؛ دقیقا همان چیزی که الآن اتفاق افتاد. روسیاهیش هم ماند بر آن پدربیامرزی که با #ادبیات_منقلی حرفهای آقا را مسخره می کرد. 
این ترامپ بدبخت هم مثل نانجیبهای داخلی با بد کسی درافتاده! با رهبری که علی رغم همه، پیشبینی کرد ترامپ رئیس جمهور می شود. و حالا هم دقیق دارد سیاستهای آمریکا را پیشبینی می کند. همه هم درست در می آید لامصب! از توییتها و صحبتهای این یکی دو روز اخیر ترامپ پیداست خیلی افت کلاس دارد برایش که هیچ کاری نکند و جواب ایران را ندهد. حق دارد خب. 
تا حالایش می گوید: پهپادمان در آبهای بین المللی بوده! خب اگر این است و ایران تجاوز کرده پس چرا مُردی؟! بزن خب. می دانی با همین کار چقدر اعتماد یک ملت به رهبرش متزلزل می شود؟!
خیلی دوست داری به ایران حمله کنی، ولی مؤدبانه اش این است که #جگر نداری. هی توییت کن: آمدم حمله کنم، داشتم می زدم، نزدیک بود بزنم، دستم روی ماشه است... همه این گنده سوزیها یک معنی دارد ترامپ! تو مثل سگ از ما می ترسی و جگر#جنگ نداری.
حرف حق تلخ است ترامپ؛ ولی باور کن آقای ما از آناتومی تو خوب خبر دارد. این کاره نیستی عامو؟! باز هم محکم می گوییم: جنگ نخواهد شد. و خواهی دید که نخواهد شد. 
راستی ترامپ! من باب یادآوری بگویم که بر اساس وعده آقای ما #اسرائیل به زودی نابود خواهد شد؛ نشان به این نشان که همه عالم و آدم گفتند: #بشار باید برود و می رود. الا رهبر ما که گفت: بشار می ماند. و ماند!
این را هم بگویم که هر چه #سلاح به#محمد_بن_سلمان بفروشی خوشحال می شویم. حتما یادت هست وعده رهبر ما را: به زودی اینها به دست مجاهدان اسلام خواهد افتاد.

153ـ دستاوردهای ماندگار برجام

قبول ندارم دستاوردهای برجام هیچ است. اتفاقا دستاوردهای ذی قیمت و ماندگاری دارد که ان شاء الله الی یوم القیامه خواهد ماند؛ دقیقا همان طور که آقای رئیس جمهور فرمودند. برجام ثابت کرد نمی توان به سادگی از نظر مقام معظم رهبری گذشت. به همه حالی کرد وقتی مقام معظم رهبری به کاری خوش بین نیست، قاعدتا این کار عقیم است و نتیجه ای در بر ندارد. برجام باور ما را به صحیفه امام بیشتر کرد، و ثابت کرد با دور زدن صحیفۀ امام، نه تنها آخرتمان به باد فنا می رود که دنیایمان هم بر هواست. برجام ارزش ولایت را نزد خیلیها ثابت کرد. به جرأت می توان گفت تنها کسی که سخنانش از همان ابتدای مطرح شدن موضوع مذاکرات هسته ای تا کنون، ردخور نداشته و حاضر است هر چه در این باره گفته را دوباره پخش کنند، مقام معظم رهبری است. و البته پیوست به ایشان، گویندگان و نویسندگانی که به پیروی او یک لحظه به برجام خوشبین نبودند. اما حرفهای دولتیها و علی الخصوص شخص رئیس جمهور را اگر صدا و سیما بخواهد دوباره پخش کند، قطعا دقتر رئیس جمهور، صدا و سیما را به تهمت تشویش اذهان عمومی مورد تاخت و تاز قرار خواهد داد. از بس که آبروریزی و مضحکه شده است آن حرفهای نه چندان دور.  

هر هوشمندی وقتی صحیفه امام را می خواند که دست کم سی سال از آن حرفها گذشته، می فهمد که این حرفها حالا حالاها زنده است و گویا قرار نیست تاریخ مصرفشان تمام شود. سخنان دو امام انقلاب را که با حرفها و تحلیلهای بساز بفروش و بشور ببر بعضیها مقایسه می کنی، معنای حکمت و دوراندیشی و سیاست و عقل و واقعبینی را تازه می فهمی و خدا را شکر می کنی که شخص اول مملکت، مثل دیگر کشورهای عقب مانده رئیس جمهور و نخست وزیر نیست. رهبری داریم حکیم و فرزانه که دیدگاهها و سخنانش مثل حرف و تحلیل بعضی ها عمر مگس ندارد. 

روحانی سخنان امام را باور نداشت و در شیوۀ رویارویی بین امت اسلامی و دشمن استکباری اش بدعت گذاری کرد. بسیاری از مردم هم یا متوجه نشدند که روحانی ساز دیگری می زند و حرفهایش ریشه در معارف انقلاب ندارد، یا خودشان هم کم کم باورشان شده بود که سخنان امام دیگر کهنه شده و باید جور دیگر عمل کرد. حالا تحویل بگیرند..!

برجام ثابت کرد، مسیر عزت ملت، از صحیفه امام و خامنه ای دات آی آر می گذرد. اگر دولتمردی این دو منبع اصیل عزت را باور نداشته باشد، معاهده های ترکمنچای و برجام امضا می کند و در آخر جز هیچ تحویل نمی گیرد! 

به برجام روحانی خوش بینم. در آینده ای نه چندان دور ان شاء الله مردم دو ملاک را برای انتخابهایشان بیش از پیش در نظر خواهند گرفت: این که چقدر صحیفه امام و خامنه ای دات آر را باور دارد، و این که چقدر از دشمنان نفرت دارد و به استکبار ستیزی معتقد است.   

122ـ اگر زبان خارجی نمی دانيم شله زرد که بلدیم بپزیم

نامه مقام معظم رهبری که با سرنخ #Letter4u منتشر شده است. از آن سنگ محکهایی است که می توان میزان ولایتمدار بودن افراد را با آن محک زد. هر کسی با هر هنر و دانش و موقعیت و امکاناتی که در اختیار دارد، باید برای هر چه بیشتر منتشر شدن و رسانه ای شدن این نامه تلاش کند و هزینه کند. 

#Letter4u سرنخی است که اگر درست و به موقع به جوانان اروپایی و آمریکایی برسد، مقدمات نابودی نظام سلطه و صهیونیسم بین الملل فراهم خواهد شد. 
بدیهی است که در این شرایط باید با طرحها و شکلهای مختلف، این پیام را در فضای مجازی بمباران کرد و رزمایشی با شکوه و بهت آور با عنوان   به نمایش گذاشت.

امروزه هر کدام از ما گوشی همراهی داریم که با آن با بسیاری از شبکه های اجتماعی در ارتباطیم. در چنین مرحله ای که مقام معظم رهبری بر آن شدند که چنین نامه ای را به تک تک دختران و پسران اروپایی و آمریکایی ارسال کنند، چرا نباید کلیکهایمان را وقف این نامه مقام معظم رهبری کنیم و همه جوره مبلغ آن باشیم. سلام و درود خدا بر پدران و مادرانمان که  قبل از انقلاب اعلامیه های حضرت امام(ره) را دست به دست می چرخاندند تا کل ایران از پیام امام خمینی(ره) آگاه شود. و همه می دانیم و شنیده ایم که اعلامیه پخش کردن، چه گناه نابخشودنی و بزرگی بود و اگر جوانی را در حال پخش اعلامیه ها می گرفتند، چه زندانها و شکنچه گاههای مخوفی در انتظارش بود. امروز پخش نامه حضرت آقا بسیار بسیار آسانتر و کم دردسرتر شده است.

ما می توانیم عکس و پوسترهای مربوط به این نامه را در هر شبکه ای که در آن فعالیت می کنیم، منتشر کنیم.

می توانیم عکس پروفایل مربوط به خود را از عکسهای متناسب با جنبش  انتخاب کنیم.

اگر قریحه شعرسرایی داریم می توانیم در این زمینه و در راستای تشویق دیگران به حماسه آفرینی در جنبش  چند بیتی بسراییم.

طراحان لباس و تیشرتهای مذهبی و هیئتی هم می توانند تیشرتهایی با محور  طراحی کنند، و مطمئن باشند جوانهای زیادی در ایران و خارج ایران وجود دارند که از این تیشرتها استقبال کنند.

علما و سخنرانان ما نیز می توانند از فن خطابه و بیان خود استفاده کنند و مردم و به ویژه جوانان را به حماسه سازی در این جنبش دعوت کنند.

طراحان و مستندسازان و تدوینگران و زبان دانان ما هم جای خود دارند و تکلیفشان معلوم است. 

اگر خانمی تدوین و گرافیک و طراحی وغیره بلد نیست، چه بهتر؛ شله زرد و حلیم که می تواند بپزد؟! پس با نیت سربازی برای امام زمان(عج) و مقدمه سازی برای ظهور، شله زرد بپزد و با دارچین روی آن بنویسد . خانمها با انتشار عکسها و طرحهای مختلف و گوناگون زنانه با محور  می توانند توجه خیلیها را در فضای مجازی جلب کنند و این سؤال را در ذهنها ایجاد کنند که راستی این چه پیامی است که میلیونها انسان با سلیقه های مختلف و روشهای گوناگون دم از آن می زنند. 
به هر حال چند میلیارد جوان اروپایی و آمریکایی هر کدامشان سلیقه ای دارند و به روشی جذب می شوند و این پیام را باید با سلیقه های مختلف و روشهای گوناگون طراحی کرد و در فضای مجازی شلیک کرد.

120- قربانی دادن برای سلامتی ولی، سنتی فراموش شده

امروز خبر تلخی در سراسر جهان اسلام پیچید و قلب دهها میلیون انسان دوستدار رهبر را به لرزه انداخت؛ خبر بیماری خفیف حضرت آقا که با تصویر بستری شدنشان همراه بود. و فقط خدا می­ داند که این عکس تلخ با دل عاشقان و سربازان آقا چه کرد!

همزمان با پخش این خبر، بچه های حزب اللهی و ولایتمدار در شبکه­ های اجتماعی و گروه های مختلف، چند نفر، چند نفر، گوسفندی خریدند و برای سلامتی و طول عمر آقا قربانی کردند و همچنان این موج ادامه دارد.

نمی­دانم، شاید این بیماری خفیف آقا تذکری از سوی خدا به جمع ولایت­مداران بود که از ولایت­مداران بعید است برای سلامتی رهبرشان به صلوات و دعا و صدقه اکتفا کنند. مردمی که برای دفع بلا از خانه و ماشین و کارخانه و حاجی مکه و مسافر کربلا و نوزاد تازه از راه رسیده قربانی می­ دهند، زشت است که برای سلامتی و دفع بلا از نائب امام زمانشان همواره و همیشه قربانی ندهند. جای این جلوه­ های ولایت­مداری در سبک زندگی و آداب و رسوم ما هنوز خالی است.

هنوز مادران ما برای سلامتی مقام معظم رهبری سفره پهن نمی­ کنند و در طول سال مرسوم نیست کسی برای سلامتی حضرت آقا قربانی بدهد. و این یعنی این که هنوز فرهنگ ولایت­مداری ما جای خرج دارد و آن گونه که باید و شاید فرهنگ و آداب و رسوم ما هنوز چندان ولایت­مدارانه نیست. قربانی دادن برای خدا و ولی خدا سنتی دیرینه است. و اساسا وظیفه­ ی ولایت­مداران همین است که پول و وقت و آبروی خود و در نهایت جان خود را قربانی ولایت کنند.

بیماری حضرت آقا ما را به یاد این وظیفه­ ی فراموش شده انداخت و ان شاء الله پس از صحّت و سلامتی کامل حضرت آقا نیز فراموش نشود.

116ـ معادله ی شصت مجهولی

اگر خراسان به زعفرانش معروف است، آخر الزمان هم به امتحان­های سخت و کمرشکنش معروف است؛ امتحان­هایی که یک شبه رجل ­های کارکشته و سابقه ­دار در میدان ایمان و جهاد را کله ­پا می­کنند و چنان حق و باطل را با هم درآمیزند که کمتر تیزبین و نکته ­سنجی توان شناسایی درست صحنه ­ها را داشته باشد و امر بر او مشتبه نگردد.

آخر الزمان است و بازار داغ امتحان­های سخت و پیچیدۀ الهی؛ امتحان­هایی که می­خواهد یاران امام زمان و منتظران واقعی ایشان را از دیگران جدا سازد و از همین روست که بسی مشکل و دشوار است. آخر الزمان یعنی نقطه ­ای که تلاش 124 هزار پیامبر و اوصیای­شان به آن ختم می­شود، پس هر کس به آخر الزمان رسیده است، نباید مشکلی در بصیرت و فهم و بینش داشته باشد. او باید عصارۀ انبیا باشد و خدا حق دارد چنین توقعی از او داشته باشد.

دیگر خدا لازم نمی­بیند برای آخر الزمانی­ها دریایی بشکافد و کوهی بلند کند و یا مرده ­ای زنده کند. کلاس آخر الزمانی­ها بالاتر از این حرف­هاست. اگر امت­های پیشین معادله­ های دو مجهولی حل می­کردند، آخر الزمانی­ها باید معاد شصت مجهولی حل کنند. دیگر برای من و تو قرآن نازل نمی­شود. دیگر عید غدیری در کار نیست تا پیامبر در آن به صراحت بگوید رهبر بعد از من کیست. آخر الزمان است و دیگر هیچ یک از این خبرها در کار نیست. وای که چه بصیرت مهم است این روزها.

یادش به خیر؛ زمانی رهبر جامعه پیامبر بود که خود مستقیم با خدا سخن می­گفت و پیام مستقیم خدا را به گوش مردم می­رساند. معجزه ­های عجیب و غریب می ­آورد و گاهی سفارش معجزه هم قبول می ­کرد. حتی گاهی مردم سفارش می­ دادند که اگر پیامبرشان واقعا پیامبر است، شتری را از دل کوه درآورد، و خدا و رسولش سفارش مردم را می­پذیرفتند و همین کار را می­کردند!

اما معنی نداشت تا همیشه خدا به همان روش حجت را بر مردم تمام کند و به همان شکل ابتدایی و بدوی از مردم امتحان بگیرد. و قرار نبود و نیست که بشر در همان سطح معرفتی و بصیرتی دوران آغازینش بماند.

از همین روست که خدا انزال وحی را قطع کرد و طرحی نو درانداخت. اما آن گاه که قرار بود نبوت به امامت تبدیل شود، خدا به پیامبرش دستور داد که با صریح­ترین لهجه و رسانه­ ای ­ترین روش امامت امیر المؤمنین (علیه السلام) را به ابلاغ بیشترین جمعیت ممکن از مردم برساند. اما قرار نیست رهبر جامعۀ اسلامی همواره به همین روش ابلاغ شود. امتحان­های پیچیده و پیچیده ­تر در راه است.

هر چه تاریخ به دوران غیبت نزدیک می­شود، سن امامان ما کم­تر و کم­تر می ­شود، حضورشان در میان شیعیان به حد اقل خود می­رسد و معرفی امام­ها و به تبع آن شناخت امامان از سوی شیعیان پیچیده ­تر و دشوارتر می­شود. تا جایی که پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) امتحان شیعیان این بود که به امامت امام مهدی پنج سالۀ غایبی که هیچ کس او را ندیده است ایمان بیاورند و با نائبش بیعت کنند؛ نائبی که هیچ کس نحوۀ ارتباطش با امامش را ندیده است و امکان اثبات صدق و کذب مدعاهای این نائب چندان ساده نیست، مگر قلب سلیم مؤمنان یاریشان کند.

شاید کسانی که در غیبت صغری بودند فکر می­ کردند که به آخر خط رسیده­ اند و امتحان از این سخت­تر نمی­شود، غافل از این که این امت همچنان در سطح معرفتی و کلاس ایمانش پیشرفت می ­کند و جا دارد بیش از اینها امتحانشان پیچیده شود. در غیبت کبری وظیفۀ مردم آن است که نائب عام امام زمان(عج) را تشخیص دهند و تا پای مرگ با او عهد و پیمان ببندند؛ نائب عامی که دیگر با امامش ارتباطی نخواهد داشت و هیچ وحیی از  جانب خدا نخواهد آورد و معجزه ­ای در سیره ­اش نشان نخواهد داد. مردم باید به این حد و اندازه از علم وبصیرت و بینش و آگاهی رسیده باشند که از پس این امتحان­ها برآیند. حال اگر کسی همچنان در کلاس اول درجا می­زند و تا آیه و معجزه ای صریح نبیند چیزی نمی­فهمد، مشکل خود اوست و خدا این وسط تقصیر ندارد. 

 

 

114ـ سالهاست جای چنین رئیس جمهوری در پاستور خالی است

امتحان منصب ریاست جمهوری نظام اسلامی از آن دست امتحانهای سخت و خطرناکی است که یا انسان در این امتحان سربلند می شود و به اعلی علیین می رسد، و یا شکست می خورد و از نظام و ولایت و جبهه حق به بیرون پرت می شود. و گویا سرانجام میانه ای در این میان نیست.

بعد از سی و اند سال از گذشت انقلاب عزیزمان دیگر به راحتی می توان این حقیقت را دریافت. از اول انقلاب تا کنون، اکثر رؤسای جمهور ما هر یک به نوعی از قطار انقلاب پیاده شدند و در برابر این امتحان سخت، شکستند. و در مقابل، آنهایی که توانستند مقاومت کنند و از پس این امتحان دشوار برآمدند، هدایای بسی بزرگ از خداوند دریافت کردند. رجایی به پاس نمره قبولی اش در این امتحان به مقام شهادت رسید، و مقام معظم رهبری هم این شد که می بینی.

سختی این امتحان به این نیست که رئیس جمهور باید مواظب این باشد که شیفته قدرت نشود یا مستی شهرت او را نگیرد یا بر بیت المال مسلمین دست نیاندازد و یا به ناحق امضایی نکند. البته که هر یک از این امتحانها خود قسطی از سختی امتحان است، اما هیچ کدامشان نقطه اوج امتحان نیست. امتحان ریاست جمهوری از اینی که هست هم سختتر می شود.

نقطه ثقل این امتحان همان است که در نگاه خدا از همه چیز مهمتر است. و ما خوب می دانیم که هیچ چیزی برای خدا به اندازه ولایتمداری و تبعیت محض عملی و قلبی از ولی مهم نیست. خدا یک بار در قرآن برای امر مهم ولایت مداری و تبعیت محض از رهبر، به خودش قسم خورد و هیچ گاه دیگر این قسم را تکرار نکرد. در سراسر قرآن تنها جایی که خدا به خودش قسم خورد همین جا بود: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما؛ به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن [حقیقى] نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع واختلاف دارند به داورى بپذیرند سپس از حکمى که کرده‏اى هیچ احساس دل تنگى و ناخشنودى در دلشان نکنند، و کاملا تسلیم شوند.»[1]

مشکل رؤسای جمهور ما این بود و هست که وقتی بر مسند ریاست جمهوری نشستند و به تبع اعتبار نظام جمهوری اسلامی، اعتبار ملی و بین المللی کسب کردند، آن قدر احساس شخصیت و بزرگی کردند که دیگر جایی برای کرنش و تبعیت محض از نائب امام زمان (عج) در دلشان نمانده بود. و این حالت و احساس نامبارک را به خوبی می توان در رؤسای جمهورِ پیاده شده از قطار انقلاب دید و مشاهده کرد. فتنه 88 جلوه گاه اوج استقلال طلبی شان بود. در این فتنه نشان دادند که ذره ای سخن و نگاه و تحلیل و ارشاد حضرت آقا برایشان مهم نیست و خود به تنهایی برای این انقلاب می برند و می دوزند. و یا این که آقای رئیس جمهور چنان حس استقلال می گیریدش که تمام عزل و نصبهایش را بدون یک ذره لحاظ امر رهبر انجام می دهد؛ و آن گاه که کارد به استخوان می خورد و امام مسلمین دخالت می کند، به شخصیتان بر می خورد و چند روزی قهر می کند...

و گویا این نوع برخورد استقلال جویانه با رهبر، گناهی نیست که به سادگی خدا از آن چشم بپوشد. نتیجه این گناه هم این می شود که دشمنان اسلام و انقلاب به شیوه های گوناگون، به حمایت از این شخصیتهای پیاده شده از قطار انقلاب سخن می رانند.

ریاست جمهوری مانند هر سلاح ضروری و مفیدی خطرناک هم هست، که اگر کسی بدون شناخت خطرهای ریاست جمهوری پای در این عرصه بگذارد، بی هوا لگد می خورد و از قطار انقلاب پرت می شود. این دو واحد درس شناخت خطرات ریاست جمهوری، پیش نیازی ضروری است که تا کسی نگذراندش، صلاحیت نشستن بر صندلی ریاست را نخواهد داشت. و این خطر بزرگ و مهلک، همان حس استقلال طلبی نسبت به رهبر است.

رئیس جمهور هزاری هم که ساده زیست و عدالت طلب و پرکار باشد، رجایی نمی شود. آن درّ کم یابی که رجایی از آن برخوردار بود «ولایتمداری» بود. او با این که رئیس جمهور بود، روحیه یک بچه بسیجی ولایتمدار را داشت. او «من» خود را در برابر امامش کوبیده بود؛ انگار نه انگار که رئیس جمهور بود. می گفت: «وقتی می‌گوییم ما خط امامی هستیم یعنی همین، کاری را انجام دهیم که خلاف نظر خودمان است ولی نظر رهبری بر آن است، همین مفهوم التزام عملی ماست، ولو بی‌آبرو شویم».[2]

و درست به همین علت، مهرش در دل امام عزیز ما نشسته بود. امام سالها پس از شهادت شهید رجایی در وصف حال او و شهید باهنر چنین فرمود: «من از خصوصیاتى که در این آقایان بود، آقاى رجایى، آقاى باهنر، آقاى عراقى، آنى که به نظرم خیلى بزرگ است، این است که آقاى رجایى یک نفر آدمى بود که دستفروشى [مى‏کرد] در بازار از قرارى که گفتند. من در مطالعاتى که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشى‏اش تا حال ریاست جمهورى، در روح او تأثیرى حاصل نشد. چه بسا اشخاصى هستند که اگر کدخداى ده بشوند، تغییر مى‏کنند به واسطه ضعفى که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامى که پیدا مى‏کنند واقع مى‏شوند، و اشخاصى هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسى که دارند. و آقاى رجایى، آقاى باهنر در عین حالى که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنى، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود».[3]

چندان سخت و دشوار نیست که دست فروشی ولایتمدار باشد، اما این که یک رئیس جمهور مانند دست فروشی غریب، روحیه تبعیت و اطاعت از رهبر داشته باشد، خیلی حرف است. سالهاست جای چنین رئیس جمهوری در پاستور خالی است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1]. نساء: 65

[2]. رﺟﺎﯾﯽ، ﻏﻼﻣﻌﻠﯽ، ﺳﯿﺮه ﺷهید رﺟﺎﯾﯽ، ص728.

[3]. صحیفه امام، ج20، 124.  


بازنشر شده در: عماریون، صراط نیوز، انقلاب نیوز، بولتن نیوز، سفیر افلاک

93ـ باز باید از سران فتنه تقدیر کرد

خدا را شکر که پیشرفت ملت ایران، به پیشرفتهای هسته ای و پزشکی و فضایی و نانو خلاصه نمی شود. پیشرفت دیگری در کار است که اصل و اساس همه پیشرفتهاست. ولایتمداری این مردم نیز دارد پیشرفت می کند و در این سالهای اخیر بدجوری اوج گرفته است.

حیف که میزان ولایتمداری مردم را نمی شود با عدد اندازه گرفت، آمار هم نمی توان داد، ولی نشانه ها پیداست. یک زمانی برای مسؤولین نظام همین بس بود که عکس آقا را در اداره خود نصب کنند، ایشان را مقام معظم رهبری بنامند، گه گاهی از ایشان با احترام یاد کنند و هر از گاهی هم پای سخنرانی آقا حضور پیدا کنند. همینها بس بود.

امروز ولی دیگر از این خبرها نیست. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. امروز اگر مسؤولی کمترین تعللی در اطاعت از رهبری داشته باشد، مردم می فهمند. گارانتی اعتبار مسؤولین دیگر ده، بیست سال نیست، ده، بیست ماه، و یا حتی کمتر از اینهاست. دیگر از این خبرها نیست که بعضی ها بتوانند حرف آقا را زمین بیاندازند و اعتبار و آبرویشان نزد مردم، زمین نخورد. صافی و غربال مردم دیگر الک زپرتی نیست، فناوری نانو پس به چه درد می خورد؟ با همین تکنولوژی غربال ساخته اند و دارند مو از ماست می کشند.

من این جو را دوست دارم؛ جوی که در آن هر چه آقا از کسی تعریف کند، باز مردم گارانتی سی ساله برایش نمی بُرند. باز مراقبند که اگر خطا کند، به او تذکر دهند و اگر زیادی تکرار کرد، سر جایش بنشانند.

شاید بتوان گفت که در کل تاریخ انتخابات انقلاب، این اولین باری است که دست کم، دو جبهه اصولگرا در فعالیتهای تبلیغاتیشان سر خدمت به مردم و افزایش رفاه و رفع محرومیت و اشتغال زایی و این جور شعارها با همدیگر رقابت نکردند، بلکه رقابتشان بر میزان ولایتمداری و تبعیت درست و حسابی از مقام معظم رهبری بود. بسیاری از نامزدهای محترم هم به خاطر جو پرهیبت ولایتمداری مردم، چندان نیازی برای شرح برنامه های اقتصادی خود ندیدند. برای درصد بسیاری از مردم، ولایتمداری یک مسؤول، واقعا بیش از آب و نان و سفره رنگارنگ اهمیت دارد. چه این که چون که صد آمد نود هم پیش ماست. این اتفاق مبارکی است که اگر چه چندان سر و صدایی ندارد، اما به اندازه کل بیداری اسلامی و جنبشهای وال استریت و حتی بیشتر، ارزش و اثر دارد. تحول کیفی و قلبی و ایمانی مردم ایران است. اساسا همین اتفاق است که این چنین عالم را به جنب و جوش و حرکت واداشته است.

و اما چه شد که این طور شد؟ و این کدام اتفاق بود که این چنین بصیرت و شعور و آگاهی مردم را بالا برد؟ این هم معلوم است. اگر دست باکفایت و زبان پرگهر سران فتنه نبود، دوهزاری خیلیها هنوز کج می ماند. سران فتنه با جان و دل و همه وجودشان به این مردم نشان دادند که عنصر ضد ولایت فقیه، چه موجود پست و رذلی است. به همه نشان دادند که رابطه دوستی با آمریکا و اسرائیل چه رابطه کثیف و پلیدی است. بهترین فیلم مستند را ساختند و حالیمان کردند که در شرایط حساس و فتنه های سخت، هیچ مسؤول و هیچ دستگاهی نمی تواند کاری بکند. این حقیقت ملموس شد، که اگر این مردم بخواهند حرکتی بر خلاف امر رهبری بکنند، چنان شهرشان نا امن خواهد شد که جان و ناموسشان نیز همه در خطر خواهد افتاد. امن و امان این کشور، همه به خاطر عزت و اقتدار رهبر است؛ نه سپاه و ارتش، که اینها هم هر چه دارند، از ابهت آقایشان دارند.

32ـ قیمت ولایت مقطوع است

أسعد الله أیامکم

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی أمیر المؤمنین وأولاده المعصومین علیهم السلام

یکی از دل­مشغولی­ ها و تفکراتی که همواره باید انسان مؤمن را به خود مشغول کند، این است که خود را در حوادث و امتحان­های سخت و سرنوشت­ ساز تاریخ تصور کند و آنگاه از خود بپرسد که اگر او در آنجا بود، کدام وری بود.

ماجرای کشتی نوح، ناقه­ صالح، عرف­ شکنی­ها و بت­شکنی­ های ابراهیم، فراز و فرودهای ماجرای قوم بنی اسرائیل و پیامبرانشان، جریان حضرت طالوت و دستور نخوردن آب به سربازانش، ایمان آوردن سحره­ موسی و حوادث سخت و سرنوشت­ سازی که در تاریخ اسلام پیش آمده­ اند، همگی صفحاتی از تاریخ هستند که بدون تأمل و این پرسش مهم نباید ورقشان زد و به صفحه­ دیگر رفت؛ این که براستی اگر من در آن زمان بودم، چه می­کردم و کدام وری بودم؟

حادثه­ غدیر نیز یکی از همین حوادث است. تبریک گفتن و شیرینی و شربت خوردن و عیدی گرفتن و دادن و آزین بستن و چراغانی کردن و نوار مداحی گذاشتن و مداحی کردن و خلاصه جشن و شور و شادی راه انداختن خوب، بلکه ضروری است، اما در این شلوغی زیبای شهر، باید این خلوت را در دل فراهم کرد که براستی اگر من در حجة الوداع پیامبر بودم و واقعه­ غدیر را می­ دیدم، چه می­ کردم و در روزی که همه به امیر المؤمنین پشت می­ کنند، چه موضعی می­ داشتم؟ آیا معرفی علی به عنوان جانشین پیامبر برای دل من هم ناگوار و سخت می­ بود یا خیر...؟

و از سؤال مهم­تر، شیوه­ پاسخ دادن به این سؤال است. شاید بعضی­ها این سؤال را از خود می­ پرسند اما همین که به دل خود مراجعه می­ کنند و محبت امیر المؤمنین (علیه السلام) را در آن می­ یابند، نفس راحتی می­ کشند و خود را در صف سلمان و ابوذر و دو سه نفر دیگر می­ گذارند. ان شاء الله که باشند، اما شیوه­ پاسخ به این سؤال، این نیست.

باید بررسی کرد و دید که آن عده­ اندک انگشت­ شماری که با علی ماندند و پیام غدیر را به جان پذیرفتند، چه ویژگی­هایی داشتند و از چه خوبی­ هایی برخوردار بودند. باید دید که سختی­های پذیرش ولایت علی (علیه السلام) در چه بود و با کدام صفت می­شد این سختی را بر دل هموار نمود. آیا اگر کسی تعصب عشائری و فامیلی داشت، و اتفاقا چند نفر از بستگان و آشنایانش به دست علی کشته شده بودند، می­ توانست به راحتی ولایت علی را بپذیرد؟ آیا اگر کسی نسبت به جوانان تکبر داشته باشد و جز از  ریش­ سفید حرفی نشنود، در آن امتحان قبول می­شد؟ اگر کسی همواره به خوبان حسادت می­ ورزید و تا انسان والا و خوبی می­دید، به جای این که عاشقش شود، حاسدش می­ شود، می­توانست سرباز علی شود؟ اگر کسی دوست نداشته باشد، در برابرش از کس دیگری تعریف کنند و او را بر وی ترجیح دهند، می­ توانست با این همه تعریف پیامبر از علی کنار بیاید و کینه علی را به دل نگیرد؟ اگر کسی از حزب باد باشد و جز راه اکثریت جامعه، راه دیگری نپوید، در آن زمان می­ توانست با علی بماند؟

می­ بینید که ولایت چه گوهر نابی است و چه قیمت گرانی دارد؟ بهای ولایت، نفس و جان و مال و آبروی انسان است. باید همه­ اینها را داد تا ولایت گرفت. و به اندازه­ ای که از اینها می­گذری ولایت می­گیری. و خدا قیمت ولایت را هیچ گاه ارزان نمی­کند. اگر می­بینی عشق به علی امروز آسان است و از هر کسی بر می­ آید، بدان پس امروز، ولایت با حب علی آغاز می­شود، اما تمام نمی­ شود. چون امروز حب علی آسان است و ولایت نباید اینقدر آسان باشد. ولایت در طول تاریخ با امتحان های سخت و دشوار همراه بوده است و زهی خیال باطل که کسی فکر کند، بدون آن امتحان­ ها بخواهد با ولایت محشور گردد و به بهشت رود. (أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ) «آیا پنداشتید که داخل بهشت می­شوید و حال آن که [حوادث و امتحان­های] کسانی که پیش از شما درگذشته است به شما نرسیده است؟ به آنان سختی و زیانی رسید و چنان تکانده شدند که حتی پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند، می­گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ آگاه باشید که یاری خدا نزدیک است؟»

فعلا این موضوع سربه­ مهر و باز نشده بماند، تا اگر عمر و توفیقی بود، در وقت دیگری بازش کنیم.