چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۲۲ مطلب با موضوع «من و خدا» ثبت شده است

10ـ شهرک دوربین مخفی

همه­ی ما با برنامه­های دوربین­مخفی آشنا هستیم. در این برنامه­ها، کارگردان مردم را در صحنه­ای  از پیش تعیین شده به دام می­اندازد، تا به تماشای واکنش آنها بنشیند.

در برنامه­هایی از این دست که کارگردان، می­خواهد برنامه­ی سازنده و باپیامی هم داشته باشد، صحنه به گونه­ای طراحی  می­شود که میزان پایبندی مردم به ارزش­ها و اخلاق سنجیده شود. لطف همه­ی این برنامه­ها هم در این است که دوربین، مخفی باشد، وگر نه تهیه­ی این برنامه نه برای کارگردان و نه برای بینندگان جذاب نخواهد بود.

البته من کارگردانی را می­شناسم که چون هیچ استاد و دانشگاهی ندیده است، برنامه­های دوربین­مخفی او با دیگر کارگردانان بسیار متفاوت است. از آنجا که روش برنامه­سازی­اش برایم بسیار جالب بود، حیفم آمد که از روش کارش برای شما تعریف نکنم.

این کارگردان یک شهرک بسیار وسیعی را برای برنامه­سازی در نظر می­گیرد. سپس با دوربین­های مخفی و میکروفون، تمام شهر را در کنترل خود قرار می­دهد. بعد از این که فضا را آماده کرد، چند هزار شرکت کننده را برای مدتی نسبتا طولانی در این شهر ساکن می­کند...

 از ویژگی­های جالب این برنامه این است که اینقدر دکوراسیون این فضا طبیعی و قشنگ کار شده است که معمولا همگی از بودنشان در آن احساس رضایت می­کنند. حتی شنیدم که بسیاری از آنها خانه و زندگیشان را فراموش می­کنند و هیچ دلتنگ شهر و خانه­شان نمی­شوند!

پس از این که این گروه، وارد شهر می­شوند و دوره­ی موقتشان را آغاز می­کنند، مجری برنامه به همه­ی شرکت کنندگان، فراخوان می­زند و قوانین این شهرک را به آنها ابلاغ می­کند، که اگر رعایت بکنند، امتیاز مثبت، و اگر رعایت نکنند، امتیاز منفی دریافت خواهند کرد. جالب اینجا است که حتی به آنها می­گوید که این شهرک پر از دوربین­مخفی است، و هیچ کاری از ما پنهان  نمی­ماند!

نکته­ی جالب دیگری که وجود دارد، این است که چون بودجه­ی این کارگردان میلیاردی است، برای کوچکترین امتیاز، جوایزی باور نکردنی در نظر می­گیرد... شهرک و قوانین آن به گونه­ای طراحی شده بود که شرکت کنندگان در هر ثانیه می­توانستند، امتیاز مثبت دریافت کنند.

اما شاید باورتان نمی­شود اگر بگویم که یک بار که وارد آن شهرک شدم، دیدم که بیشتر شرکت کنندگان، این­قدر بی­خیال بودند که اصلا فضای شهرک، از فضای مسابقه درآمده بود و انگار نه انگار که برنامه، برنامه­ی دوربین مخفی است! راستی که چه  آدم­هایی پیدا می­شوند...

9ـ سیر و سلوک با خیال

علمای اخلاق می­گویند: اگر با عضوی گناه کردی، برای پاک کردن آلودگی­های آن، با همان عضو کار خوب انجام بده تا آن ظلمت و آلودگی از بین برود. مثلا اگر کسی با چشمانش گناهی مرتکب شد، خوب است که بعد از آن قرآن را باز کند و ظلمت­های نشسته بر چشمش را با نور قرآن برطرف سازد.

گویا چنین قانونی وجود دارد که به هر روشی که انسان خود را آلوده و تاریک کرد، با همان روش می­تواند، خود را نورانی کند.

یکی از روش­هایی که ما جوان­ها به وسیله­ی آن گناه می­کنیم و قلبمان را تیره و تاریک می­سازیم، فکر و خیال است. ما نه تنها با گناه، بلکه با تخیل صحنه­های گناه نیز روحمان را آلوده می­کنیم. روح آلوده هم اهل کارهای قشنگ و زیبا نیست. ازاین­رو برای رها شدن از این آلودگی باید کاری کرد و چاره­ای اندیشید.

بیاییم مدتی این روش را تجربه کنیم که با همان فکر و خیال به پاک­سازی روحمان بپردازیم. این روش برای کسانی که مانند من، از اراده­ی ضعیفی برخوردارند، روش خوبی است، چون در این روش، خبری از عمل نیست؛ هر چه هست، همان خیال است. شاید خداوند، قدرت تخیل را به ما داده است که ببیند، ما در آن فضای خیال که بدور از محدودیتهای عالم واقع است، چه می­کنیم و به کجاها پر می­کشیم.

راستی اگر جوانی در خیال خویش تصور کند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده و او در رکاب آقا می­جنگد و می­رزمد، او چگونه زندگی خواهد کرد و این تخیل چقدر او را نورانی خواهد ساخت؟

اگر جوانی در تنهایی­ها و خلوت­هایش صحنه­ی شهادتش را در رکاب امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به تصویر بکشد، و چنین تصور کند که در آخرین لحظات عمرش، امام بر سرش می­آید و سرش را به دامن می­گیرد و بوسه­ای بر پیشانی غرق به خونش می­زند... این فکر و خیال، چه نوری بر دل او خواهد تاباند؟

آن چه مسلم است، این است که دیگر این جوان جور دیگری با خدا نجوا خواهد کرد و دعای او برای امر فرج، قیمت دیگری خواهد داشت.

این فکر و خیال­ها هم لذت خاص خود را دارد. اما چه کنیم که این فکرها، نوعی پرواز روح به حساب می­آید و انسانی که گناه می­کند، روح بی­بال و پری دارد که از تخیل قشنگ هم ناتوان است.