چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان» ثبت شده است

21ـ انتظار فرج به شکل یهودی و کوفی

در آیات قرآن و تاریخ می­خوانیم که یهودیان مدینه پیش از بعثت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ در مدینه اقامت کردند و دورانی را به انتظار آخرین پیامبر گذراندند. مهم­ترین امیدشان پیامبر اسلام بود که در آن سامان ظهور خواهد نمود و درهای قدرت و عزت دنیا و آخرت را بر آنها خواهد گشود. اما همین که این پیامبر موعود که چشم به ظهور او دوخته بودند، ظهور کرد، به او کفر ورزیدند و در صف سرسخت­ترین دشمنانش قرار گرفتند.

در تاریخ اسلام نیز اهل کوفه سرنوشت مشابهی داشتند. در آغاز قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ اهل کوفه به امام نامه فرستادند و خود را برای هر گونه فداکاری و یاری، آماده دانستند، و من معتقدم که هیچ یک از آن نامه­ها یا دست کم بیشتر آنها از روی مکر و فریب نوشته نشده بود و اهل کوفه واقعا می­خواستند پذیرای حسین ـ علیه السلام ـ باشند. اما پس از چند روز ورق برگشت و کوفیان که روزی لاف یاری حسین می­زدند، نه تنها او را یاری نکردند که به بدترین شکل ممکن، جنایت هولناک روز عاشورا را آفریدند و لعنت ابدی تاریخ را برای خود خریدند.

شاید بهترین عبرتی را که می­توان از این دو جریان تاریخی گرفت این است که چنین نیست که هر کسی که ادعایی کند، از عهده­ی آن برآید و لیاقتش را داشته باشد.

امروز ما در موقعیت مشابهی قرار گرفته­ایم. همانند یهود که نشانه­هایی از پیامبر آخر الزمان در دست داشتند و به عرب مدینه فخر می­فروختند، ما هم نشانه­هایی از ظهور مصلح آخر الزمان در دست داریم و به عالم و عالمیان فخر می­فروشیم که مهدی از ماست... او روزی خواهد آمد و ما را سرور همه­ی عالم خواهد ساخت...

درست در دام همان اشتباهی که یهود مدینه در مورد پیامبر اسلام داشتند و کوفیان، نسبت به قیام امام حسین (علیه السلام) مرتکب شدند، ما نیز افتاده­ایم و گرفتار شده­ایم.

یهود مدینه گمان می­کردند که پیامبر اسلام، از میان یهودیان ظهور خواهد کرد و آنها نزد او از مقربان خواهند بود. هیچ فکر نمی­کردند که قرار است در برابر پیامبری از میان عرب خاضع شوند و در میان جامعه­ای عرب ذوب شوند و هیچ امتیازی نداشته باشند... آنها خود را برای هر گونه قدرت­طلبی و امتیاز­خواهی و ویژه­خواری و شهرت و افتخار آماده کرده بودند، اما تنها چیزی که به آن نیاندیشیده بودند و خود را آماده­ی آن نساخته بودند از خود گذشتگی بود؛ همان امتحان همیشگی خدا در ادیان الهی.

کوفیان ملعون نیز از ظلم معاویه خسته شده بودند و حکومت یزید را بر خود گران دیدند. گمان می­کردند که امام حسین (علیه السلام) با جنگی ساده و کم­خرج دخل حکومت یزید را در خواهد آورد و زندگی آرام و پرعیش و نوشی را تقدیمشان خواهد کرد. این شد که آمادگی خود را برای یاری او اعلام ساختند.

حال و روز انتظارٍ فرجٍ بسیاری از ما شیعیان، فرق زیادی با انتظار یهودی و کوفی ندارد. تصویری که ما معمولا از انتظار فرج داریم، تصویر پر گل و بلبلی است که کلیدواژه­ی آن نعمت و دار و درخت و پول و ثروت و زندگی است. تمام روایاتی که از سختی امتحانٍ پیش و پس از ظهور امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ یاد می­کنند به فراموشی سپرده­ایم و آن سرسختی و شدت امام که چون خضر، تاب چون موسی را بی­تاب می­کند، نادیده گرفتیم.

این چه تصویری است که ما از ظهور امام زمان داریم که نه ایثاری می­طلبد و نه از خود  گذشته­ای می­خواهد و جنگش به پیک­نیک می­ماند...؟!

19ـ انتظار نخود و لوبیا که کاری ندارد

بسیاری از ما در هنگام روبرو شدن با فقر یا ناامنی به یاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می افتیم و با سوز دل برای ظهور ایشان دعا می کنیم. آنگاه دل هوس دعای ندبه می کند و هوای جمکران به سر می زند و اشک فراق امام زمان سرازیر می شود و ... خلاصه عجب صفایی پیدا می شود.

درست بعد از چند روز که وضع و حال اقتصادیمان بهتر شد یا اوضاع امنیتی جامعه بهبود یافت، آن سوز و اشک به کناری می رود و دیگر باید در دفتر خاطرات از آنها سراغی گرفت؛ به همین راحتی تقریبا امام زمان فراموش می شود.

گویا زبان حال ما می گوید: حال که زندگی خوبی دارم و با رفاه نسبی زندگیم می چرخد، اگر امام زمان ظهور فرمود، خیلی خوب می شود، اما اگر ظهور نفرمود، همین شرایط هم قابل تحمل است...! این وضع انتظار بسیاری از ماست.

اگر خوب به این روش انتظار دقت کنیم، متوجه خواهیم شد که در حقیقت این نوع انتظار، انتظار امام زمان نیست، بلکه انتظار یک وزیر اقتصادی ایده آل یا یک فرمانده نیروی انتظامی بسیار خوب است!

این انتظار هیچ کرامت و ارزشی را برای صاحبش ثابت نمی کند، چرا که تمام غیر مسلمانان و غیر موحدان و لائیکها و ملحدان جهان هم می توانند چنین انتظاری داشته باشند، چون بالأخره همه آنها دوست دارند اوضاع جهان از اینی که هست بهتر شود. اما طفلکیها نمی دانند که چه کسی این کار را خواهد کرد. شاید تمام موش و گربه های جهان هم آرزوی این را داشته باشند که روزی بتوانند به راحتی غذا بخورند و هیچ گاه در تنگنای بی غذایی قرار نگیرند. آیا آن ملحدان و بی دینان و این جک و جانوران را می توان منتظر ظهور خواند؟!

انتظار فرج، انتظار سیب زمینی و پیاز و نخود و لوبیا نیست؛ انتظار فرج امام زمان است. باید منطق یک شیعه به اینجا رسیده باشد که دوست داشته باشد، آقا و مولایش بر کرسی فرماندهی همه عالم بنشیند و همه قاره ها را در اختیار خود قرار دهد و همین... همین که الآن مناسسبات سیاسی جهان به دست فرزند فاطمه نیست، خیلی درد است؛ نه قیمت میوه و تره بار... این که اسلام ما آن عزتی را که باید داشته باشد، در دنیا ندارد، جگر سوز است. چیزهای دیگر چه ارزشی دارد؟

15ـ چه کیفی دارد حج در حکومت امام زمان

و باز موسم حج می­رسد، امیر الحاج، امام زمان است... همه­ی حجاج پشت سر امیرشان اعمال را به جای می­آورند... و چه لباس احرام به قامت امام زمان زیباست... و چه خوش صدایی دارد، آن دم که زبان به لبیک می­گشاید... و سرانجام همه می­بینند که او وارد بیت الحرام می­شود...کعبه به او سلام می­کند و خوش­آمد می­گوید... کعبه­ی آن روزها هم دیدن دارد. دیگر شکاف کعبه را کسی نخواهد پوشاند و کعبه­ی سینه­چاک عشق علی را همگان خواهند دید... و صدای علی علیِ حجاج، بیت الحرام را به لرزه خواهد آورد... ضریح پیامبر، آغوش باز خواهد کرد و امتش را به سینه خواهد چسبانید؛ سینه­ای که از دودمان خوارج به تنگ آمده بود...چه لحظه­ی ماندگار و پر احساسی خواهد بود، آن دمی که برای اولین بار، امت رسول خدا خود را به ضریح پیامبر برسانند و آن قبر مبارک را غرق بوسه و اشک شوقشان کنند... و چه حج شیرینی است، حجی که در آن از سیاه­دلان و سیه­رویان وهابی خبری نباشد و نام علی و فاطمه، زینت دهنده­ی مکه و مدینه گردد.

14ـ یک نامه اداری به خدا

بسمه تعالی

جناب آقای .......... ، رئیس کل اداره .......... سلام علیکم.

با احترام، عرض می­کنم: از آنجا که اینجانب علاقه­ی خاصی به معاون اولتان دارم، خواهش می­کنم که لطف و عنایت سرشار و پیوسته­ای به ایشان داشته باشید و امکانات و اختیارات بسیاری در اختیار او قرار دهید.

با تشکر، مشهدی صفر، آبدارچی

این نامه­ی اداری را که می­بینید، نامه­ای است که مسئول دبیرخانه­ی یکی از اداره­های مریخ، به من نشان داد. پس از این که نامه را خواندم، او ادامه داد: واکنش رئیس اداره و معاون اولش نیز بسیار دیدنی بود. آنها با احترام و قدردانی بسیاری با این نامه برخورد کردند و هم رئیس و هم معاون او از آبدارچی خیلی تشکر کردند.

از این جالب­تر این که این آقا به من خبر داد که چنین نامه­هایی بین همه­ی کارمندان، در اداره­ی ما کاملا مرسوم و متداول است و دبیرخانه از چنین نامه­هایی پر است!

از او پرسیدم، چطور چنین فضایی در اداره­تان درست شده است؟

گفت: تا کارمندان اداره احساس حقارت نکنند و احساس بزرگی کنند.

بعد با کلی پز و افاده رو به من کرد و پرسید: تو زمین شما، آدم­های پایین دستی می­توانند از این کارها بکنند؟

گفتم: بله می توانند. اتفاقا یکی از این نامه­ها تو جیبم هست. بفرمایید.

نامه را از دستم گرفت و خواند: اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا.

9ـ سیر و سلوک با خیال

علمای اخلاق می­گویند: اگر با عضوی گناه کردی، برای پاک کردن آلودگی­های آن، با همان عضو کار خوب انجام بده تا آن ظلمت و آلودگی از بین برود. مثلا اگر کسی با چشمانش گناهی مرتکب شد، خوب است که بعد از آن قرآن را باز کند و ظلمت­های نشسته بر چشمش را با نور قرآن برطرف سازد.

گویا چنین قانونی وجود دارد که به هر روشی که انسان خود را آلوده و تاریک کرد، با همان روش می­تواند، خود را نورانی کند.

یکی از روش­هایی که ما جوان­ها به وسیله­ی آن گناه می­کنیم و قلبمان را تیره و تاریک می­سازیم، فکر و خیال است. ما نه تنها با گناه، بلکه با تخیل صحنه­های گناه نیز روحمان را آلوده می­کنیم. روح آلوده هم اهل کارهای قشنگ و زیبا نیست. ازاین­رو برای رها شدن از این آلودگی باید کاری کرد و چاره­ای اندیشید.

بیاییم مدتی این روش را تجربه کنیم که با همان فکر و خیال به پاک­سازی روحمان بپردازیم. این روش برای کسانی که مانند من، از اراده­ی ضعیفی برخوردارند، روش خوبی است، چون در این روش، خبری از عمل نیست؛ هر چه هست، همان خیال است. شاید خداوند، قدرت تخیل را به ما داده است که ببیند، ما در آن فضای خیال که بدور از محدودیتهای عالم واقع است، چه می­کنیم و به کجاها پر می­کشیم.

راستی اگر جوانی در خیال خویش تصور کند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده و او در رکاب آقا می­جنگد و می­رزمد، او چگونه زندگی خواهد کرد و این تخیل چقدر او را نورانی خواهد ساخت؟

اگر جوانی در تنهایی­ها و خلوت­هایش صحنه­ی شهادتش را در رکاب امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به تصویر بکشد، و چنین تصور کند که در آخرین لحظات عمرش، امام بر سرش می­آید و سرش را به دامن می­گیرد و بوسه­ای بر پیشانی غرق به خونش می­زند... این فکر و خیال، چه نوری بر دل او خواهد تاباند؟

آن چه مسلم است، این است که دیگر این جوان جور دیگری با خدا نجوا خواهد کرد و دعای او برای امر فرج، قیمت دیگری خواهد داشت.

این فکر و خیال­ها هم لذت خاص خود را دارد. اما چه کنیم که این فکرها، نوعی پرواز روح به حساب می­آید و انسانی که گناه می­کند، روح بی­بال و پری دارد که از تخیل قشنگ هم ناتوان است.