قبول ندارم دستاوردهای برجام هیچ است. اتفاقا دستاوردهای ذی قیمت و ماندگاری دارد که ان شاء الله الی یوم القیامه خواهد ماند؛ دقیقا همان طور که آقای رئیس جمهور فرمودند. برجام ثابت کرد نمی توان به سادگی از نظر مقام معظم رهبری گذشت. به همه حالی کرد وقتی مقام معظم رهبری به کاری خوش بین نیست، قاعدتا این کار عقیم است و نتیجه ای در بر ندارد. برجام باور ما را به صحیفه امام بیشتر کرد، و ثابت کرد با دور زدن صحیفۀ امام، نه تنها آخرتمان به باد فنا می رود که دنیایمان هم بر هواست. برجام ارزش ولایت را نزد خیلیها ثابت کرد. به جرأت می توان گفت تنها کسی که سخنانش از همان ابتدای مطرح شدن موضوع مذاکرات هسته ای تا کنون، ردخور نداشته و حاضر است هر چه در این باره گفته را دوباره پخش کنند، مقام معظم رهبری است. و البته پیوست به ایشان، گویندگان و نویسندگانی که به پیروی او یک لحظه به برجام خوشبین نبودند. اما حرفهای دولتیها و علی الخصوص شخص رئیس جمهور را اگر صدا و سیما بخواهد دوباره پخش کند، قطعا دقتر رئیس جمهور، صدا و سیما را به تهمت تشویش اذهان عمومی مورد تاخت و تاز قرار خواهد داد. از بس که آبروریزی و مضحکه شده است آن حرفهای نه چندان دور.
هر هوشمندی وقتی صحیفه امام را می خواند که دست کم سی سال از آن حرفها گذشته، می فهمد که این حرفها حالا حالاها زنده است و گویا قرار نیست تاریخ مصرفشان تمام شود. سخنان دو امام انقلاب را که با حرفها و تحلیلهای بساز بفروش و بشور ببر بعضیها مقایسه می کنی، معنای حکمت و دوراندیشی و سیاست و عقل و واقعبینی را تازه می فهمی و خدا را شکر می کنی که شخص اول مملکت، مثل دیگر کشورهای عقب مانده رئیس جمهور و نخست وزیر نیست. رهبری داریم حکیم و فرزانه که دیدگاهها و سخنانش مثل حرف و تحلیل بعضی ها عمر مگس ندارد.
روحانی سخنان امام را باور نداشت و در شیوۀ رویارویی بین امت اسلامی و دشمن استکباری اش بدعت گذاری کرد. بسیاری از مردم هم یا متوجه نشدند که روحانی ساز دیگری می زند و حرفهایش ریشه در معارف انقلاب ندارد، یا خودشان هم کم کم باورشان شده بود که سخنان امام دیگر کهنه شده و باید جور دیگر عمل کرد. حالا تحویل بگیرند..!
برجام ثابت کرد، مسیر عزت ملت، از صحیفه امام و خامنه ای دات آی آر می گذرد. اگر دولتمردی این دو منبع اصیل عزت را باور نداشته باشد، معاهده های ترکمنچای و برجام امضا می کند و در آخر جز هیچ تحویل نمی گیرد!
به برجام روحانی خوش بینم. در آینده ای نه چندان دور ان شاء الله مردم دو ملاک را برای انتخابهایشان بیش از پیش در نظر خواهند گرفت: این که چقدر صحیفه امام و خامنه ای دات آر را باور دارد، و این که چقدر از دشمنان نفرت دارد و به استکبار ستیزی معتقد است.
روز جمهوری اسلامی، روزی ارزشمند و بزرگ برای انسانهای بزرگ است؛ انسانهایی که هدف و آرزوهایشان در خوراک و پوشاک و مسکنشان خلاصه نمی شود؛ کسانی که احساسات و هیجانات زندگیشان تنها در تفریح و گشت و گذار خلاصه نیست، آنهایی که عمیق تر می اندیشند و دورتر را می بینند و طبیعتا عمیق تر و بیشتر لذت می برند و هیجان دارند.
کسی که دایرۀ نگاهش چنان تنگ است که از ظلم و ستم، فقط سخن چینی زن عمو را به یاد دارد و هیچ کس را بیشتر از فلان فامیلشان دشمن نمی دارد، قطعا واژه هایی مثل انقلاب و جمهوری اسلامی نمی تواند برای او جذاب باشد. جمهوری اسلامی جذاب است، اما نه برای آن که فقط برجهای امارات و سواحل آنتالیا جذبش می کند و بس.
انسانهای خرد و کوچک که فقط دعواهای خاله زنکی کرده اند، دعوای بین تمدنها را نمی فهمند، وگرنه خوب می فهمیدند جمهوری اسلامی چه نقش پرجسته ای در دعوای سنگین بین تمدن اسلامی و تمدن لیبرال دموکراسی غرب دارد.
انسانهای کوچک فقط از فقر خود رنج می برند، و انسانهای متوسط از فقر دوستان و آشنایان هم. اما انسانهای بزرگ از فقر همۀ فقرای عالم رنج می برند و کینۀ مسببان اصلی فقر را که چپاول کنندگان ثروتهای ملتها هستند، به دل می گیرند؛ همانهایی که در آخرین جنگ جهانی دنیا به سرداری امام زمان (عج) ریشه کن خواهند شد. از همین رو انسانهای بزرگ که دلی دریایی دارند، شب و روز منتظر ظهور امام زمانند. و اساسا انتظار مهدی کار انسانهای بزرگ است و از همین رو افضل اعمال امت شناخته شده است.
و هر هوشمندی خوب می فهمد جمهوری اسلامی چه نقشی در آماده سازی مقدمات ظهور ایفا کرده است. امروز سربازانی آمادۀ فداکاری و جنگ علیه استکبار و ستمکاران در سراسر دنیای اسلام رشد یافته اند که وجه مشترک همه عشق به امام خمینی و امام خامنه ای است. و این فقط یکی از دستاوردهای جمهوری اسلامی است. مگر غیر این است که امام زمان (عج) برای ظهورش به سربازانی این چنین نیاز دارد؟!
انسانهای بزرگ از دعواهای شخصی و خاله زنکی دامن کشیده اند و خود را در دعوای بین حق و باطل تعریف کرده اند. طبیعی است قدردان جمهوری اسلامی باشند که نقطۀ عطفی در روند دعوای بین حق و باطل ایجاد کرد. بی خود نیست که بزرگترین ابرقدرت دنیا یعنی آمریکا از چهل سال پیش تا کنون جمهوری اسلامی را در رأس دشمنان خود قرار داده است. اگر جمهوری اسلامی انرژی و قدرت لازم را برای این رویارویی سنگین نداشت هرگز به حساب نمی آمد و کسی او را به عنوان دشمنی سرسخت نمی دانست.
جمهوری اسلامی را در تفاله هایش و فساد و بی عرضگی برخی مدیرانش نباید دید. جمهوری اسلامی حقیقتی عظیم و باشکوه است که آثار و نشانه های آن را از خاور تا باختر می شود یافت و تماشا کرد. کافیست روز قدس نگاهی به دنیا بیاندازی و ببینی حتی در نیویورک هم راهپیمایی روز قدس به راهست. پیروزیهای غرور آفرین حزب الله علیه اسرائیل، پیروزیهای جبهه مقاومت علیه داعش که ساختۀ آمریکاست، قیام مردم بحرین و مقاومت جانانه مردم یمن، کار فرهنگی باشکوه و کم نظیر شیخ زکزاکی در نیجریه و هزاران جلوۀ زیبای دیگر در سراسر دنیا همه جلوه های زیبا و چشم نواز جمهوری اسلامی است.
والله ما اگر چندان هم اصراری برای حجاب نداشتیم، و گیرم که بدمان نمی آمد قانون حجاب، اختیاری شود، با دیدن این همه اصرار و ابتکار و پول خرج کردن دشمنان خونیمان برای ورافتادن قانون حجاب، از نظرمان برمی گشتیم و می گفتیم: لابد این حجاب فلفلی است که برای ما ریز است؛ اما انگار برای آنها خیلی هم تند و تیز است.
اصلا مسلمانی و انقلابیمان به کنار؛ قانون حجابِ کشورمان از قرار معلوم، آن ورِ آبیها را خوب دارد می سوزاند و به همین اندازه می تواند دست کم اسباب تخلیه هیجانمان باشد.
رسانه هایی که از داعش و آل سعود حمایت می کردند و حالا که گند داعش درآمده و تاریخ مصرفش گذشته است، در حد تعارف تروریستش می خوانند، و از آن طرف، حزب الله و سپاه را با همۀ وجود و بدون تعارف تروریست می نامند، چنین رسانه های بی شعور و وارونه ای به هر چیزِ ما گیر بدهند، قاعدتا باید چیز خوبی باشد، مگر خلافش ثابت شود. و اساسا هر کاری که حرصشان را درآورد قاعدتا خوب است مگر خلافش ثابت شود؛ از بس که عوضی تشریف دارند و عوضی دوست دارند ببینند همه چیز را. و چه جالب که همه از دم، از قانون حجاب ما بدجور سوختند. پس لابد چیز خوبیست دیگر!
ما با انگلیس و آمریکا پدر کشتگی داریم؛ نداریم؟ مگر این انگلیس نبود که صد سالِ پیش، یک قحطی و وبای ساختگی به جان این کشور انداخت و نه میلیون ایرانی بی دفاع را از بین برد؟! آمریکا را هم بگذریم که گفتن ندارد.
تو اگر با کسی پدر کشتگی داشته باشی و او لیاقت بخشش نداشته باشد، طبیعی است که تا انتقام و تقاص نگیری آرام نگیری. و اگر بدانی او به رنگی خاص حساس است و اعصابش با دیدن آن رنگ به هم میریزد، عجالتا تا روز قصاص، سر تا پایت آن رنگی می شود؛ حتی اگر رنگ جیغ و جلفی باشد. و همه چیز را تحمل می کنی تا اعصاب این یارو را به هم بریزی.
خب فعلا آمریکا و انگلیس و همۀ این کشورهایی که ـ به حق و به شهادت هشت سال مظلومیت در دفاع مقدس ـ با آنها پدرکشتگی داریم، به حجاب که هیچ، به قانون حجاب هم بدجور حساسند. و این یکی از همان نقطه ضعفهایی است که از دشمنان خونی و جنایتکارمان گرفته ایم، و یعنی این که دانستیم کجایشان درد می کند تا همان جا را فشار دهیم!
اگر انقلابی نباشی و آرزوهای انقلابی نداشته باشی میخواهی چه باشی و چه آرزوهایی داشته باشی؟
مگر نمی دانی که هر کسی به آرزوهایش دلخوش است؟ خب بگو تو به کدام آرزوها دلخوشی؟
ما انقلابی ها دلخوش به آرزوهایی هستیم که حتما محقق خواهد شد ـ دست کم به زعم تو ما یقین و باور داریم که حتما به آن آرزوها خواهیم رسید ـ آرزوهایی که از هیجان و شور و نشاط و سرزندگی هیچ کم و کاستی ندارد و از همین حالا که هنوز صبح دولتش ندمیده است و تنها نتایج سحرش رخ نشان داده، گرما و نشاط روحمان را حسابی تأمین می کند.
این که در آینده ای نزدیک اسرائیل نابود خواهد شد و آمریکا هم به دست ما از بین خواهد رفت و پرچم انقلاب اسلامی ما خیلی بالاتر از آن چه امروز هست، برافراشته خواهد شد و روزی منافقین داخلی رسوا و ذلیل خواهند شد و سالها جهاد غریبانه جوانان انقلابی روزی در مقیاس جهانی به بار خواهد نشست و دنیا سراسر به دست انقلابی های کشورهای گوناگون خواهد افتاد و کلی اتفاق قشنگ دیگر...
گیرم که تو فکر کنی ما توهم زده ایم و خیالات می بافیم، عیبی ندارد، که دلخوشی و نشاط ما سرجایش محفوظ، چرا که یقین داریم آینده جهان، صد در صد انقلابی است. و با همین یقین خیلی به ما دارد خوش می گذرد!
حال تو بگو به کدام آینده باور و یقین داری و چه شوری در سر داری و به کدام آرزوهای حتما شدنی ات دلخوشی اگر انقلابی نیستی؟!
نامه مقام معظم رهبری که با سرنخ #Letter4u منتشر شده است. از آن سنگ محکهایی است که می توان میزان ولایتمدار بودن افراد را با آن محک زد. هر کسی با هر هنر و دانش و موقعیت و امکاناتی که در اختیار دارد، باید برای هر چه بیشتر منتشر شدن و رسانه ای شدن این نامه تلاش کند و هزینه کند.
امروزه هر کدام از ما گوشی همراهی داریم که با آن با بسیاری از شبکه های اجتماعی در ارتباطیم. در چنین مرحله ای که مقام معظم رهبری بر آن شدند که چنین نامه ای را به تک تک دختران و پسران اروپایی و آمریکایی ارسال کنند، چرا نباید کلیکهایمان را وقف این نامه مقام معظم رهبری کنیم و همه جوره مبلغ آن باشیم. سلام و درود خدا بر پدران و مادرانمان که قبل از انقلاب اعلامیه های حضرت امام(ره) را دست به دست می چرخاندند تا کل ایران از پیام امام خمینی(ره) آگاه شود. و همه می دانیم و شنیده ایم که اعلامیه پخش کردن، چه گناه نابخشودنی و بزرگی بود و اگر جوانی را در حال پخش اعلامیه ها می گرفتند، چه زندانها و شکنچه گاههای مخوفی در انتظارش بود. امروز پخش نامه حضرت آقا بسیار بسیار آسانتر و کم دردسرتر شده است.
ما می توانیم عکس و پوسترهای مربوط به این نامه را در هر شبکه ای که در آن فعالیت می کنیم، منتشر کنیم.
می توانیم عکس پروفایل مربوط به خود را از عکسهای متناسب با جنبش انتخاب کنیم.
اگر قریحه شعرسرایی داریم می توانیم در این زمینه و در راستای تشویق دیگران به حماسه آفرینی در جنبش چند بیتی بسراییم.
طراحان لباس و تیشرتهای مذهبی و هیئتی هم می توانند تیشرتهایی با محور طراحی کنند، و مطمئن باشند جوانهای زیادی در ایران و خارج ایران وجود دارند که از این تیشرتها استقبال کنند.
علما و سخنرانان ما نیز می توانند از فن خطابه و بیان خود استفاده کنند و مردم و به ویژه جوانان را به حماسه سازی در این جنبش دعوت کنند.
طراحان و مستندسازان و تدوینگران و زبان دانان ما هم جای خود دارند و تکلیفشان معلوم است.
در فضاي مجازی عكسهايی وجود دارد كه با كليدواژه «خطاي ديد» یا «خطای چشم» می توان جستجویشان كرد. ويژگی اين عكسها اين است كه بيننده را در نگاه اول فريب ميدهد. او خطوط موازی را با نگاه اول غير موازی ميبيند، یا اشكال ثابت را با نگاه اول متحرك می يابد. طبيعتا اگر کسی در حال تماشای عكسهای خطای ديد باشد، با دقت بيشتری به اين عكسها نگاه خواهد كرد و در اظهار نظر درباره عكسها، احتياط بيشتري خرج خواهد كرد.
اين پوشه ی تصاوير خطاي ديد در واقع همين دنياي ماست كه ائمه هدی عليهم السلام از آن با عنوان «دار الغرور» ياد كردند. دنيا سرای فريبي است كه در آن حقائق، آن گونه كه هست نشان داده نمیشود و برداشتهای انسان ها از تصاوير و صحنههای آن معمولا با خطاهايی فاحش همراه است. معمولا در دنيا خوبیها به همان اندازهای كه خوب هستند ديده نمیشود و بدیها به همان اندازهای كه بد هستند، ديده نمیشود. عبادات سختتر از آن چه در واقع هست، به نظر میآيد و گناهان لذتبخشتر از آن چه در واقع هست، به چشم میآيند.
از همين روست كه قرآن بر تفكر تأكيد كرده و انسانها را به تأمل و دقت و ژرفنگري فراخوانده است، چرا كه فضا فضای شكست نور و خطاي چشم است و با كمی سادگي، انسان دچار خطاهای بزرگ خواهد شد. در چنين فضايي اعتقاد به بسياري از حقائق سخت ميشود و از همين روست كه خيلیها بسياری از حقائق را باور نمیكنند.
یکی از قوانین مشهوری که هنوز از دوران دانشآموزی به یادم مانده است، قانون «پایستگی ماده و انرژی است» که آن روزها که کمتر فارسی را پاس میداشتیم قانون «ثبات ماده و انرژی» میخواندیمش. این قانون میگوید: در واکنشهای فیزیکی و شیمیایی که در عالم رخ میدهد، هرگز مقدار ماده یا انرژی کم یا زیاد نمیشود، بلکه هم ماده و هم انرژی تنها از شکلی به شکل دیگر عوض میشوند. البته شاید با در نظر گرفتن نقطهی پیدایش و فرجام این عالم، اما و اگرهایی نسبت به این قانون علمی وجود داشته باشد، اما اگر از آغاز و انجام این جهان چشم بپوشیم، گویا این قانون در بقیهی پدیدهای شیمیایی و فیزیکی جهان درست و پذیرفتنی است.
این قانون پایستگی مرا یاد یک اصل قرآنی میاندازد و گمان میکنم این قانون، نمونه و مثالی از آن اصل کلان و جهانشمول قرآنی است که عبارت از «اندازهمندی سراسر عالم» است. در قرآن آمده است خداوند برای هر چیزی اندازهای قرار داده است؛ (قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً)[طلاق/3] و هر چیزی را به اندازهای مشخص آفریده است؛ (إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر)[قمر/49]. از این رو میتوان حدس زد که قوانین پایستگی زیادی در گوشه و کنار این عالم وجود دارد که «قانون پایستگی ماده و انرژی» تنها نمونهای از آنها است.
مثلا در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) به «پایستگی باران» اشاره شده است که میزان بارش باران در هر سال یکسان است، اما به امر خدا جای بارش از مکانی به مکان دیگر تغییر مییابد، چه این که اگر مردمی گناه کنند، خداوند سهم بارانشان را کاهش خواهد داد و آن را به دریا و کوهها و صحراها خواهد فرستاد؛ «إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَةِ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَیَافِی وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَال»[کافی/ج2/ص272].
همچنین در معارف دینی ما به نوعی دیگر از پایستگی اشاره شده است که شاید بتوان آن را «پایستگی لذت» نامید. در این قانون «لذت انسان» یا دست کم بخشی از آن کم و زیاد نمیشود، بلکه از شکلی به شکل دیگر عوض میشود. مثلا کسی که با هواپرستی لذت ببرد، به همان اندازه از لذت عبادت و لذتهای معنوی ناکام خواهد ماند. و بر اساس همین قانون پایستگی لذت است که امیر المؤمنین(ع) این پرسش تفکربرانگیز را مطرح میکنند که چگونه کسی که از هوس خود چشم نمیپوشد، لذت عبادت را درک کند؛ «کَیْفَ یَجِدُ لَذَّةَ الْعِبَادَةِ مَنْ لَا یَصُومُ عَنِ الْهَوَى»[مستدرک الوسائل/ج12/ص115].
در روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) به نمونهی دیگری از این دست پایستگیها اشاره شده است و آن «پایستگی انفاق» است. بر اساس این قانون هیچ کس نمیتواند از چنگ انفاق در راه خدا بگریزد و آن پول را برای خود نگه دارد. بنابراین اگر کسی انفاقهای واجب را رها کند، چرخ روزگار یا همان سنتها و قوانین قطعی خداوند، او را رها نخواهد کرد و به انفاقهای حرام وادار خواهد ساخت. امام فرمودند: «مَنْ لَمْ یُنْفِقْ فِی طَاعَةِ اللَّهِ ابْتُلِیَ بِأَنْ یُنْفِقَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل».
در همان روایت گهربار و قیمتی، امام پرده از یکی دیگر از قوانین پایستگی جهان میگشایند که قانون «پایستگی فرمانبری» است. و آن این است که انسانها بناچار همه سرباز و سرسپرده و فرمانبراند، و در این میان فقط شکل فرمانبریشان تغییر میکند. پس کسی که نسبت به «ولی خدا» فروتنی نکند و در راستای تحقق آرمانهایش تلاش نکند و از او فرمان نپذیرد، دل خوش نکند که همهی این کارها را نسبت به دشمن خدا انجام خواهد داد! «وَ مَنْ لَمْ یَمْشِ فِی حَاجَةِ وَلِیِّ اللَّهِ ابْتُلِیَ بِأَنْ یَمْشِیَ فِی حَاجَةِ عَدُوِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[من لا یحضره الفقیه/ج4/ص412].
بیخود نیست که هر که از اول انقلاب تا کنون با ولایت امام و حضرت آقا درافتاد، خواه ناخواه به نفع آمریکا و اسرائیل ـ که دشمنان خدایند و ائمهی کفر این زمانند ـ گفت و نوشت و عمل کرد. معلوم میشود راستی راستی چنین قانونی در کار است و ما نمیدانستیم.
اگر «ولایتپذیری» و «فرمانبری» مشمول قانون پایستگی باشد، آن روی سکهی این دو مفهوم نازنین که «تبرّی» و «شِدّت» و «دشمنی» است نیز باید تحت این قانون پایستگی قرار بگیرد. چنین نیست؟ یعنی همان طور که روحیهی سربازی و فرمانبری در وجود ما قرار داده شده است و همه بناچار باید آن را نسبت به ولی خدا یا دشمن خدا خرج کنیم، همچنین همهی ما مقداری شِدّت و سرسختی و دشمنی در خود داریم و ناگزیر باید آن را اعمال کنیم و خرج کنیم. و باز در این میان تنها میتوانیم شکلِ سرسختی و مصداق آن را عوض کنیم و بس.
اگر روزی بیاید و قانون «پایستگی دشمنی» هم ثابت شود، آنگاه در تفسیر آیهی (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم)[فتح/29] باید گفت: این یاران مخلص حضرت پیامبر(ص) از آنجا که با کفّار سرسختند، با خودیها مهربانند؛ نه این که دو کار مستقل انجام میدهند که یکی سرسختی با کفار باشد و دیگری مهربانی با خودیها. چرا که هر انسان سهمیهی، مشخصی از دشمنی دارد، و اگر همهی آن را خرج دشمنان خدا کند، آن گاه نسبت به مردم و همکیشان خود نمیتواند نامهربان باشد، چون همهی دشمنیهایش را جای دیگری خرج کرده است.
حیف که این قانون در حد فرضیه است و هنوز به گوش مراکز علمی جهان نرسیده است، چه رسد به این که بخواهند ثابتش کنند. و گر نه بر اساس قانون «پایستگی دشمنی» راحت میتوانستیم بفهمیم چرا امام عزیز ما اینقدر در دل مردم مستضعف و آزادهی سراسر دنیا جای گرفته است. چون هیچ شخصیتی به اندازهی این بزرگمرد تاریخ بر ابرقدرتهای مستکبر دنیا نخروشیده بود وهیچ کس به اندازهی او نسبت به دشمنان سرسخت نبود. پس او که همهی دشمنیهایش را آنجا خرج کرده بود، نسبت به مسلمانان و مردم مظلوم دنیا باید مهربانترین و دوستداشتنیترین فرد دنیا باشد، و میبینید که بود.
قانون «پایستگی دشمنی» هنوز ثابت نشده است، بنابراین زیاد نباید جدیاش گرفت. اما اگر ثابت شده بود بدون نیاز به شواهد تاریخی میگفتیم: قاعدتا مهربانترین و یتیمنوازترین یار پیامبر(ص) که مصداق اتمّ این آیهی 29 سورهی فتح است، باید بیشترین تاریخ و سابقه را در کشتار دشمنان خدا داشته باشد. و میگفتیم: در میان یاران امام حسین(ع) حتما مهربانترین و محبوبترین فرد برای زنان و کودکان حرم، همان کسی است که بیشترین رعب و وحشت را بر سپاه عمر بن سعد انداخته است.
اگر این قانون ثابت شود و مردم آن را به عنوان اصلی مسلّم بپذیرند، آنگاه در میان نامزدهای مختلف ریاست جمهوری به کسی رأی خواهند داد که بیشترین سرسختی و دشمنی را با دشمنان اسلام داشته باشد، چون او از بیشترین ظرفیت مهربانی نسبت به مردم خویش برخوردار خواهد بود.
قانون «پایستگی دشمنی» برای هر دولتی سهمیهای از دشمنی و تندی و سرسختی قائل است که اگر نسبت به دشمنان مستکبر ما خرج نشود، هر از گاهی نسبت به دوستان و خودیها خرج خواهد شد.
وقتی آقای رئیس جمهور، تندی و شدت و غلظت خود را نسبت به یکی از طاغوتهای سفاک و جنایتکار زمان خرج نکند و او را «بسیار مؤدب و باهوش» بخواند، این شدت و تندی قطعا و ناگزیر جای دیگری خرج خواهد شد. و از همین روست که بخش عظیمی از منتقدان توافقنامه ژنو را که شامل برخی از مراجع تقلید و علمای بزرگ و ائمه ی جمعه و اساتید حوزه و دانشگاه و خیل عظیمی از دانشجویان و نویسندگان و نمایندگان مجلس و صاحبنظران و... هستند، «کمسواد» و «مواجببگیر» خواند.
بر اساس قانون «پایستگی دشمنی» باید گفت: قطعا و بدون هیچ تردیدی، بیشترین اهانتها و جسارتها و انگزدنها به مردم، از دولتی سر خواهد زد که در کارنامهاش بیشترین نرمش و لبخند بیجا را نسبت به دشمن داشته باشد. اما فعلا دلمان خوش است که این قانون هنوز ثابت نشده است.
امروز صبح به رفیقم گفتم: فرض کن امام زمان ظهور کرده است...
گفت: خب.
گفتم: فرض کن در میان سربازانش به نماز ظهور و عصر ایستاده است...
گفت: خب.
گفتم: فرض کن امام قبل از نماز دستور داده باشند، همه ی سربازان بلافاصله بعد از سلام نماز عصر، خبردار بایستند...
گفت: خب.
گفتم: اگر درست در همان موقع کسی بین دو نماز صحبت کند و روایت پیامبر را بخواند که هفتاد بار استغفار بعد از نماز عصر فلان ثواب را دارد، درباره ی او چه می گویی؟
گفت: بوووووووق.
گفتم: به کسی که روایات درست برائت را نگه داشته است که در هفته ی وحدت بخواند چه باید گفت؟
خندید و گفت: همان بوووووووق.
امتحان منصب ریاست جمهوری نظام اسلامی از آن دست امتحانهای سخت و خطرناکی است که یا انسان در این امتحان سربلند می شود و به اعلی علیین می رسد، و یا شکست می خورد و از نظام و ولایت و جبهه حق به بیرون پرت می شود. و گویا سرانجام میانه ای در این میان نیست.
بعد از سی و اند سال از گذشت انقلاب عزیزمان دیگر به راحتی می توان این حقیقت را دریافت. از اول انقلاب تا کنون، اکثر رؤسای جمهور ما هر یک به نوعی از قطار انقلاب پیاده شدند و در برابر این امتحان سخت، شکستند. و در مقابل، آنهایی که توانستند مقاومت کنند و از پس این امتحان دشوار برآمدند، هدایای بسی بزرگ از خداوند دریافت کردند. رجایی به پاس نمره قبولی اش در این امتحان به مقام شهادت رسید، و مقام معظم رهبری هم این شد که می بینی.
سختی این امتحان به این نیست که رئیس جمهور باید مواظب این باشد که شیفته قدرت نشود یا مستی شهرت او را نگیرد یا بر بیت المال مسلمین دست نیاندازد و یا به ناحق امضایی نکند. البته که هر یک از این امتحانها خود قسطی از سختی امتحان است، اما هیچ کدامشان نقطه اوج امتحان نیست. امتحان ریاست جمهوری از اینی که هست هم سختتر می شود.
نقطه ثقل این امتحان همان است که در نگاه خدا از همه چیز مهمتر است. و ما خوب می دانیم که هیچ چیزی برای خدا به اندازه ولایتمداری و تبعیت محض عملی و قلبی از ولی مهم نیست. خدا یک بار در قرآن برای امر مهم ولایت مداری و تبعیت محض از رهبر، به خودش قسم خورد و هیچ گاه دیگر این قسم را تکرار نکرد. در سراسر قرآن تنها جایی که خدا به خودش قسم خورد همین جا بود: «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما؛ به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن [حقیقى] نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع واختلاف دارند به داورى بپذیرند سپس از حکمى که کردهاى هیچ احساس دل تنگى و ناخشنودى در دلشان نکنند، و کاملا تسلیم شوند.»[1]
مشکل رؤسای جمهور ما این بود و هست که وقتی بر مسند ریاست جمهوری نشستند و به تبع اعتبار نظام جمهوری اسلامی، اعتبار ملی و بین المللی کسب کردند، آن قدر احساس شخصیت و بزرگی کردند که دیگر جایی برای کرنش و تبعیت محض از نائب امام زمان (عج) در دلشان نمانده بود. و این حالت و احساس نامبارک را به خوبی می توان در رؤسای جمهورِ پیاده شده از قطار انقلاب دید و مشاهده کرد. فتنه 88 جلوه گاه اوج استقلال طلبی شان بود. در این فتنه نشان دادند که ذره ای سخن و نگاه و تحلیل و ارشاد حضرت آقا برایشان مهم نیست و خود به تنهایی برای این انقلاب می برند و می دوزند. و یا این که آقای رئیس جمهور چنان حس استقلال می گیریدش که تمام عزل و نصبهایش را بدون یک ذره لحاظ امر رهبر انجام می دهد؛ و آن گاه که کارد به استخوان می خورد و امام مسلمین دخالت می کند، به شخصیتان بر می خورد و چند روزی قهر می کند...
و گویا این نوع برخورد استقلال جویانه با رهبر، گناهی نیست که به سادگی خدا از آن چشم بپوشد. نتیجه این گناه هم این می شود که دشمنان اسلام و انقلاب به شیوه های گوناگون، به حمایت از این شخصیتهای پیاده شده از قطار انقلاب سخن می رانند.
ریاست جمهوری مانند هر سلاح ضروری و مفیدی خطرناک هم هست، که اگر کسی بدون شناخت خطرهای ریاست جمهوری پای در این عرصه بگذارد، بی هوا لگد می خورد و از قطار انقلاب پرت می شود. این دو واحد درس شناخت خطرات ریاست جمهوری، پیش نیازی ضروری است که تا کسی نگذراندش، صلاحیت نشستن بر صندلی ریاست را نخواهد داشت. و این خطر بزرگ و مهلک، همان حس استقلال طلبی نسبت به رهبر است.
رئیس جمهور هزاری هم که ساده زیست و عدالت طلب و پرکار باشد، رجایی نمی شود. آن درّ کم یابی که رجایی از آن برخوردار بود «ولایتمداری» بود. او با این که رئیس جمهور بود، روحیه یک بچه بسیجی ولایتمدار را داشت. او «من» خود را در برابر امامش کوبیده بود؛ انگار نه انگار که رئیس جمهور بود. می گفت: «وقتی میگوییم ما خط امامی هستیم یعنی همین، کاری را انجام دهیم که خلاف نظر خودمان است ولی نظر رهبری بر آن است، همین مفهوم التزام عملی ماست، ولو بیآبرو شویم».[2]
و درست به همین علت، مهرش در دل امام عزیز ما نشسته بود. امام سالها پس از شهادت شهید رجایی در وصف حال او و شهید باهنر چنین فرمود: «من از خصوصیاتى که در این آقایان بود، آقاى رجایى، آقاى باهنر، آقاى عراقى، آنى که به نظرم خیلى بزرگ است، این است که آقاى رجایى یک نفر آدمى بود که دستفروشى [مىکرد] در بازار از قرارى که گفتند. من در مطالعاتى که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشىاش تا حال ریاست جمهورى، در روح او تأثیرى حاصل نشد. چه بسا اشخاصى هستند که اگر کدخداى ده بشوند، تغییر مىکنند به واسطه ضعفى که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامى که پیدا مىکنند واقع مىشوند، و اشخاصى هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسى که دارند. و آقاى رجایى، آقاى باهنر در عین حالى که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنى، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود».[3]
چندان سخت و دشوار نیست که دست فروشی ولایتمدار باشد، اما این که یک رئیس جمهور مانند دست فروشی غریب، روحیه تبعیت و اطاعت از رهبر داشته باشد، خیلی حرف است. سالهاست جای چنین رئیس جمهوری در پاستور خالی است.