فتحالمبین، مرد جنگ میخواهد
چند سال پیش، حضرت آقا یکی از آن کلماتِ قصارشان را رو کردند که خوش درخشید و در یادها ماند؛ «خرمشهرها در پیش است!» جنگِ نظامی که ناظر به یکی دیگر از کلماتِ قصار رعدآسایشان به کار نیست؛ «جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد!» ولی در همان سخنرانیِ مرداد 97 فرمود: «جنگ نظامی نیست و نخواهد شد امّا جنگ اقتصادی هست!»
لابد در کارزار اقتصاد، دشمن آمده خرمشهرهایی را از سفرهی مردم اشغال کرده که جز با جهاد و نگاهِ جهانآرایی و بچههای الی بیت المقدس نمیشود آنها را از سفرهی مردم بیرون انداخت. کشور آدمی میخواهد که بازار و سفرهی مردم، مثل خرمشهر، ناموسش باشد؛ آدمِ سمجی که تا خرمشهر را دوباره پس نگیرد، ولکنِ ماجرا نباشد.
بچههای دافوسندیدهی بیامکانات، به غمزه مسئلهآموزِ ژنرالهای دنیا شدند. اگر میخواستند مثل آدم بجنگند، یا همان نظریههای دانشگاههای افسری دنیا را بخوانند و کنفرانس بدهند، یا طبق امکانات نداشتهی خود و امکانات داشتهی دشمن هدفگذاری کنند، امروز تقویمِ ما نه سوم خرداد داشت نه حتی دوم خرداد! خرمشهر را خدا آزاد کرد، ولی با یک مشت بر و بچهی مؤمنِ انقلابیِ سمجِ تخسِ سرتق که هیچ جوره توی کتشان «نمیشود» نمیرفت! مثل بچههای کم سن و سال «نمیشود» نمیفهمیدند و باز مثل بچهها، اینقدر درِ خانهی خدا گریه کردند تا گرفتند آن چه میخواستند را!
البته که هیچ جای جنگ، بچهها بیگدار به آب نمیزدند. ولی امان از آدمِ علمزدهی متحجّری که تا غربیها راهی برای مسئلهای کشف نکنند، محکم میگوید راهی ندارد! بنیصدر چرتکه میانداخت و باور نمیکرد میشود خرمشهر را آزاد کرد. میگفت: زمین میدهیم و زمان میگیریم! نظریهپردازان ترس و جهل و ضعف، کلا همین طوری حرف میزنند. زود تسلیم میشوند و جا میزنند! کار اگر دست اینها میماند، خرمشهر که هیچ، کل نقشهی غرب آسیا میریخت به هم! بچههای جنگ نگذاشتند.
خرمشهرِ جنگ نظامی را به دست خوب بچههایی دادیم که پسش گرفتند. اما خرمشهرِ جنگ اقتصادی را هرازگاهی دادیم دست بنیصدرهای ناتوان! کسانی که پیشرفت را همان جوری میفهمند که غرب میفهمد. و عدالت را همان قدر، موی دماغِ پیشرفت میدانند که غرب میداند. و تنها راه برخورداری فقرا را سرریز ثروتِ اغنیا میدانند؛ همان گونه که سرمایهدارهای غرب میدانند! بعضی وقتها کار به دست این جماعتِ بیابتکارِ نابلد افتاد که همچنان خرمشهرِ اقتصاد آزاد نشده است. آدمهای سوسولِ ترسوی کیسهدوخته را چه به جنگ؟! جنگ، مردِ جنگی میخواهد و جنگ اقتصادی هم مرد جنگیِ خودش را میطلبد! جای بنیصدرها موزهی پاریس است؛ نه میدانِ جنگِ خرمشهر!
آقا به مجلسیها توصیه کرد کتابهای قصهی عملیات آزادسازی خرمشهر را بخوانند. [03/03/1402] لابد لازم است با همان رویکرد و نگاه، و با همان دل و جگر در میدان جنگ اقتصادی بجنگند. لابد در این کارزار هم علی رغم نظریههای عقیمِ غربی، راه میانه وجود دارد. لابد اینجا هم میشود دشمن را زمینگیر، بلکه حتی محاصرهاش کرد.لابد اینجا هم میشود در مقابل مشکل کمبودهای انسانی و تسلیحاتی ایستاد. لابد اینجا هم میشود دشمن را غافلگیر کرد. لابد اینجا هم گاهی میطلبد فرماندهی میدان، خطر کند و درست روی خاکریز بایستد و به نیروهای کپ کرده و بریده روحیه بدهد. لابد اینجا هم با کار ساعتی و ساختار کارمندی، کار پیش نمیرود. لابد اینجا هم خدا میخواهد گریه و زاری مجلسیها و دولتیها و کلا همهی رزمندگان جنگ اقتصادی را ببیند. لابد این جنگ هم زیارت عاشورا میخواهد. لابد باز عملیات باید کرد و شب عملیاتش روضه میچسبد. لابد کار، معطّل یک مشت مدیرِ جهادیِ جنگیِ فرهیختهی اندیشمندِ بچه سینهزنِ امام حسین(ع) است که تا مطمئن نشوند همهی مردم ایران سیر شدهاند لقمهی خوش از گلویشان پایین نرود. لابد کار، معطل مدیرانی است که پشت میدان مینِ اقتصادی، مثل عبدالحسین برونسی اینقدر به حضرت زهرا(س) توسل کنند و گیر بدهند، که خود حضرت درگوشی به آنها بگوید: فلانی مسیر این است؛ بیست تا به چب ده تا به راست!
خرمشهر را خدا آزاد کرد؛ ولی با بچههایی که غیرتشان اجازه نمیداد، بر سر دروازهی خرمشهر، تابلوی «أهلا بكم في جمهورية العراق» بخورد. خرمشهرِ اقتصادی را هم همان خدا آزاد خواهد کرد؛ ولی با کسانی که چشم دیدن ردّ چکمههای دولار آمریکایی را بر تنِ مردم ما نداشته باشند؛ با کسانی که تا دولار آمریکایی را به خاک سیاه ننشانند، همچنان شبها به گریه و زاری خود، و روزها به کار و جهادشان ادامه میدهند. در این جنگ هم مرام شهید هادی بکار میآید، نه هایک!
منتشر شده در روزنامهی رسالت 1402/3/7