چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۹۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چشم خدا» ثبت شده است

183ـ این سنت روزگار است موجودات کوچک، کارهای بزرگ می‌کنند

خدا لازم نمی‌بیند از هیچ یک از اخلاق‌هایش دست بردارد، حتی اخلاقش در به‌کارگیری موجودات خیلی کوچک برای اتفاق‌های خیلی بزرگ. «أوهن البيوت» را بکار می‌گیرد تا جان اعظم‌الرسل را حفظ کند! پشه‌ای کوچک را می‌اندازد به جان بزرگ‌ترین طاغوت وقت؛ نمرود! موریانه‌ها را به خط می‌کند برای شکستن حصر شعب ابی‌طالب. پرندگان ابابیل را اعزام می‌کند تا روی فیلان و فیل‌سواران را کم کند. هدهد را واسطه می‌کند تا سلطان و پیامبر زمان حضرت سلیمان را توجیه کند! دانه‌های شن را می‌اندازد به جان هواپیماهای آمریکایی تا سخن امام بر کرسی بنشیند که: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»! خدا مربی کاردرستی است که بدش نمی‌آید از تیم امید و ذخیره‌هایش در مهم‌ترین مسابقات استفاده کند. اصلا هم کم نمی‌آورد. انسان پررو را باید نشاند سر جایش. هر چه هم خودبزرگ‌بین‌تر و متکبرتر باشد، جا دارد با چیز کوچک‌تری حالش را بگیرند؛ با ملخ، قورباغه، پشه، شپش، موریانه و احیانا ویروس؛ موجود ریزه‌میزه‌ای که آن‌چنان ریز است که هیچ گیتی جلودارش نیست و هیچ محافظی از پسش برنمی‌آید. مثل بچه‌ی زبان‌نفهم بی‌شعور، با ریش همه بازی می‌کند، حتی با ریش رئیس‌رؤسا! هر کسی را هم ممکن است کله‌پا کند؛ حتی نخست‌وزیر انگلیس را! از قضا تست خیلی از وزرا و رؤسا و وکلا مثبت درآمده؛ تازه شاید خیلی‌ها هم هنوز صدایش را درنیاورده‌اند! هنوز البته شرایط فقیر و غنی یک‌سان نیست، ولی همین که خیلی از اغنیا گرفته‌اند و خیلی از فقرا نه، و خیلی از مسئولین گرفته‌اند و خیلی از مردم معمولی نه، ناخواسته و در حالتی فطری، حس و حال خوبی می‌دهد به آدم. جا دارد زین پس به جای «مورچه چیه که کلّه‌پاچه داشته باشه؟» بگوییم: «ویروس چیه که چندمنظور داشته باشه؟» لاکردار یک‌تنه افتاده پشت چندین و چند منظور... والله! خود منتقدین نظام سرمایه‌داری غرب هم یحتمل غافل‌گیر شدند از افتضاحی که غرب بالا آورد. لابد می‌دانستند حرف‌های‌شان راست است، اما نه این‌قدر! کف‌گیر فروشگاه‌ها به ته دیگ رسیده و دست‌مال توالت شده دُرّ نایابی که نیروهای ویژه‌ی امنیتی بیشتر از طلا می‌پایندش. فرهنگ بالای غربی‌ها و الگوی مصرف‌شان هم دیگر گفتن ندارد؛ گیس و گیس‌کشی و مشت و لگد سر خرید همه‌چیز! این همان فرهنگی است که با زورچپان کلی جار و بوق و های و هوی، حسرتش را به دل خیلی‌ها انداخته بودند. این هم از فرهنگ مردم بافرهنگ غرب! کم‌مانده بکشند هم‌دیگر را برای یک دست‌مال. نمردیم و مدیریت خدمات درمانی‌شان را هم دیدیم. والله عوض آن چند پرستار و پزشک بدبخت که کیسه‌ی زباله تن‌شان کرده‌اند، تمدن فیک غرب را باید در کیسه‌ی زباله انداخت؛ تمدنی که هر حرفی که تا حالا برای گفتن داشت، در شرایط نابرابر و ضعیف‌کشی بود. دم کرونا گرم که این بار بر شرق و غرب عالم یک‌نواخت تاخت تا حقیقت بدون روتوش غرب بر ملا شود. حالا فرض کن اروپا تحریم هم باشد، چه شود؟! همین الانش هم کشورهای غربی نمی‌توانند خودشان را جمع کنند و هر چه رسانه‌های‌شان بزک کرده بودند، به باد هوا رفت. این همان غربی است که مسئولینش برای نجات گربه‌ای -ارواح عمه‌شان- هلی‌کوپتر می‌فرستادند. حقوق بشر که هیچ، نگران حقوق حیوانات هم بودند مثلا! حالا افتادند به سهمیه‌بندی زندگی بیماران! ما سر حقوق اموات داریم چانه می‌زنیم که می‌شود بی‌خطر غسل‌شان داد؛ چرا تیمم؟! آن‌وقت آن‌ها پیرمردان و پیرزنان کرونایی را دارند پیش‌پیش مرخص می‌کنند، چون صرفه‌ی اقتصادی ندارند! هزار مرتبه خدا را شکر که آن دسته از مسئولین سر تا پا شیفته‌ی غرب و لیبرال‌مان زورشان نکشید اقتصاد مملکت‌مان را بالمرّه لیبرال‌سرمایه‌داری کنند. داریم نان همان اقتصادی را می‌خوریم که نرسیدند غربی‌اش کنند. هم‌چنین نان فرهنگ اصیل و نابی که هنوز گرد شوم غرب بر قامتش ننشسته است. خواه‌ناخواه نشسته‌ایم پای سفره‌ی فرهنگ بی‌بدیل اسلام و انقلاب؛ نمک‌گیر مرام سلیمانی و سلمانیم؛ پای روضه‌های خانوادگی #کربلا مهربان شده‌ایم؛ هیچی نباشد، حلال‌زاده‌ایم. الغرض! این همه کار و افشاگری و آگاه‌سازی آن‌هم در این مدت کوتاه از دست هیچ کمپانی و رسانه‌ای برنمی‌آمد؛ کار ویروس بود و بس. تازه هیچ بعید نیست ضرب‌شست این ویروس بیش از این حرف‌ها باشد و به قول سیدحسن نصرالله نظام جهانی دیگری در راه باشد. ماه شعبان است و موسم دعا و نیایش. پس نه‌عجب که یادداشتم را با #دعا تمام کنم. خدایا! تو به خردسالان هم لطف کرده‌ای و نقش‌های بزرگ داده‌ای. مسئولیت اثبات مظلومیت حسین(ع) را بر دوش شش‌ماهه‌اش گذاشتی؛ کاری که از حسین و عباسش نیز برنمی‌آمد. مسئولیت فتح شام و نفوذ حب اهل‌بیت به آن دیار نفوذناپذیر را به سه‌ساله‌ی امام حسین دادی؛ کاری که امیرالمؤمنین نیز به آن معنی نتوانست... ای خدای شهید حججی که به یک جوان گم‌نام و بی‌نام‌ونشان چنین نقش و عزتی می‌دهی و به واسطه‌ی او دل میلیون‌ها انسان را نورانی و هزاران جوان عاشق را متحول می‌کنی! آیا برای من کوچک بی‌مقدار هم نقش بزرگی کنار گذاشته‌ای؟!

182ـ خدا هرگز بی‌طرف نیست

اگر خلق عالم به خاطر گل روی محمد(ص) و آل‌محمد(ع) است که هست و اگر چرخ آسمان و زمین بر محور ولایت می‌چرخد، پس حوادث این عالم هیچ‌کدام بی‌ربط به ولایت نیست. خوب که دقت کنی می‌بینی همین است. پایش بیفتد خدا کل کره‌ی زمین را به خاطر گل روی ولی‌اش حضرت نوح(ع) زیر آب می‌‌برد، چهارده سال مصر و اطراف مصر را با فراوانی و قحطی سر کار می‌گذارد تا آن برده‌‌ی کنعانی عزیز مصر شود، آتش را برای رفیقش ابراهیم(ع) سرد می‌کند، دل فرعون را برای موسایش(ع) نرم و آب را برایش سفت می‌کند تا بشود شکافت. خدا هیچ‌وقت در میان بندگانش ژست بی‌طرف نگرفته است. قشنگ اعلام می‌کند بعضی‌ها را سوا کردم و بقیه باید نوکر این‌ها باشند. هر کس هم اعتراض کند، مهر حسادت به او می‌چسباند. صاف می‌گوید؛ به بعضی از خانواده‌ها و تبارها خواستم بیشتر لطف کنم و هوای‌شان را بیشتر داشته باشم، چه مرگ‌تان است که حسودی می‌کنید؟ (أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيما) [نساء: 54] اول‌ داستان خلقت بر سر پذیرش برتری ولی خدا بود که ابلیس نکشید و دک شد. تا آخر خط هم همان است. عالم هستی به شدت شخصی است. سرای سیر و سلوک و باند پرواز ولی خداست. باقی همه لازمه‌ی تحقق این هدف‌اند و باید بپذیرند این نگاه ویژه‌ی خدا را به بعضی‌ها. اگر خبردار نشویم داور هستی به نفع کی سوت می‌زند، اگر ندانیم شخصیت اول داستان‌های کارگردان عالم کیست، آن‌وقت خیر سرمان بعد از کلی تحقیق و پژوهش درباره‌ی طوفان حضرت نوح، نظریه‌ای درباره‌‌ی زمین‌شناسی و آب‌وهواشناسی در می‌کنیم. آن هفت سال فراوانی و قطحی مصر را هم می‌بندیم به یک فلان‌شناسی و چیزولوژی دیگر. حال این که نه‌فقط آن حوادث، بل‌که هر آمد و شد و فراز و فرودی به طریقی به ولایت مربوط است... و تو هر چه بیشتر بتوانی از این زاویه به عالم نگاه کنی، زاویه‌ی دیدت دقیق‌تر خواهد بود و تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌هایت تمیزتر به خال خواهد خورد.
  ***
انسان‌ها و از جمله طاغوتان و سلاطین جور، اختیار عمل دارند، اما به گواه عقیده‌ی اثنی‌عشری «امرٌ بین الأمرین» آن‌قدر هم اختیار ندارند که بتوانند مسیر تاریخ را تا جایی عوض کنند که فلسفه‌ی خلقت تباه شود و برنامه‌ی خدا از هم بپاشد. فرعون همین‌قدر اختیار داشت که هر پسری را که به دنیا می‌آمد ذبح کند، به شرطی که آن پسر موسی نباشد. مشرکین قریش هم اختیار هر جور آزار و اذیت پیامبر را داشتند، الا کشتنش. که به زور «أوهن البیوت» عنکبوت هم که شده، جان ابرقهرمان داستان خلقت باید حفظ می‌شد و رسالتش به سرانجام می‌رسید. آن‌جا که روند تاریخ به ایست‌گاهی می‌رسد که نیازمند تعلیم شریعت و بسط و نشر فقه جعفری است، بنی‌امیه و بنی‌عباس شاخ به شاخ می‌شوند و تا به خود آمدند، هزاران «قال الصادق» و «قال الباقر» به یادگار در سینه و کتب شیعیان جا گرفته بود و سمت و سوی تاریخ تمدن اسلام بل‌که بشر را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
  ***
شاه بدبخت نمی‌دانست خمینی قهرمان داستان قرن بیستم است! یعنی هر غلطی بکند نمی‌تواند هیچ غلطی بکند... و این شد که هر کاری می‌کرد، سه‌ـ‌هیچ به نفع امام و انقلاب تمام می‌شد. بی‌شوخی بهشتی و خامنه‌ای و مطهری این‌قدر در تسریع و پیروزی انقلاب نقش نداشتند که این بدبخت داشت. علمای انقلابی را به اطراف و اکناف کشور تبعید کرد تا مبادا موج انقلاب، ده‌کوره‌ای را از قلم انداخته باشد! امام را هم به ترکیه و عراق تبعید کرد تا هر چه بیشتر جای‌گاه و شخصیت مرجعیت ایشان تثبیت شود و دوره‌ای پانزده ساله را در کنار جدش امیرالمؤمنین(ع) بگذراند، انقلابی‌های ایران هم ۱۵ سال در آب‌پیاز بمانند و تشکیلات‌شان نضج پیدا کند. آرام‌آرام وقتی پشت لب سربازان در گهواره‌ی سال ۴۲ سبز شد و مطهری و خامنه‌ای و بهشتی و هم‌سنگران‌شان به اندازه‌ی کافی برای برپایی یک نظام اسلامی نظریه‌پردازی کردند و همه‌چیز آماده شد، دیگر باید سخن امام به گوش همه‌ی جهانیان می‌رسید و انقلاب در برابر چشم و گوش همه‌ی دنیا به پیروزی می‎رسید. این شد که شاه بی‎خبر از همه‌چیز به حکومت عراق فشار آورد و امام به فرانسه مهاجرت کرد تا هر روز ده‌ها خبرنگار از بزرگ‌ترین خبرگزاری‌های دنیا برای دیدار با امام و مخابره‎ی سخنانش سر و دست بشکنند و پیام انقلاب به سراسر جهان صادر شود. شور انقلابی ملت ایران به اوجش رسیده بود و آتش انقلابی‌شان دیگر چندان یارای ماندن زیر خاکستر نداشت، اما برای زبانه کشیدن، جرقه‌ای لازم است که باز این شاه بدبخت، هجده دی پنجاه و شش دست به کار شد و با نوشتن چرندیاتی علیه امام، آتش انقلاب را از زیر خاکستر بیرون کشید. خدایی اگر یک نفوذی در دربار پهلوی داشتیم عمرا نمی‌توانست اینقدر به انقلاب خدمت کند! درست مثل یزید ملعون که با جنایتش و شهادت امام حسین(ع) انرژی و شور و حماسه و عشق و هنر مورد نیاز نسل‌های بشر تا آخرین ایست‌گاه تاریخ تأمین شد که پیر ما گفت: «هر چه داریم از محرم و صفر است». چند لحظه انقلاب را تهی از سرمایه‌ی دفاع مقدس فرض کنید و فکر کنید قرار بود این چهار دهه بدون تجربه، ادبیات، روحیه، حماسه و هنر دفاع مقدس بگذرد... آن‌وقت واقعا کمیت‌مان در همه‌چیز لنگ بود و هیچ جذابیتی دیگر نداشتیم؛ نه برای خودمان، نه برای دیگران. صدام هم با جنایتش بهتر از هر نفوذی دیگری انقلاب را به خارج از مرزهای ایران صادر کرد. این وضع دشمنان خونی و قسم‌خورده‌ی ماست. تکلیف باد و آب و شن و آتش و طوفان و زلزله و سیل هم روشن است دیگر. همه‌چیز دارد داد می‌زند که این روزها همان دوران آخرالزمان است که ان‌شاءالله باشد. پس اتفاق‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای همه باید مستقیم یا غیر مستقیم به نفع ظهور امام زمان(عج) تمام شود. لابد هر بحرانی قرار است زمینه‌ی یک رزمایش را فراهم کند و اصناف گوناگون و قشر‌های مختلف مردم هر کدام‌شان قرار است چند روزی کار جهادی را تمرین کنند. بالأخره حکومت امام زمان(عج) با مدیریت و کار جهادی خواهد چرخید و مردم در زمان غیبت باید دوره‌های پیش‌نیاز را گذرانده باشند. کافی نیست فقط رزمندگان و نیروهای مسلح روحیه‌ی جهادی داشته باشند. معلمان، پزشکان، پرستاران، طلاب، آتش‌نشانان، سرمایه‎داران، تاکسی‌رانان و همه و همه باید روحیه‌ی ایثار و تجربه‌ی کار جهادی را داشته باشند. فعلا #کرونا چندین صنف محترم را درگیر خود کرده تا تمرین کار جهادی پرخطر و شبانه‌روزی کنند. سال‌های گذشته هم سیل و زلزله و آتش‌سوزی همین کار را کرده بودند. خدا را چه دیدی! شاید این ویروس منحوس از بین کشورهای منطقه، اول و بیشتر سراغ ایران؛ «ام‌القرای جهان اسلام» آمد تا پزشکان و پرستاران و گروه‌های جهادگر با کسب تجربه در وطن، چند روز دیگر به داد برادران و خواهران خود در دیگر کشورهای بلاد اسلام بشتابند و یک گام دیگر به آرمان «امت واحده» پیش برویم. شاید این ویروس آمده است تا مکتب سلیمانی را نه در میان هم‌سنگرانش که در میان پزشکان و پرستاران و دیگر اصناف مردم ایران نشر دهد و روحیه‌ی واگیردار جهاد و مقاومت و ایثار و مهربانی را شهر به شهر منتقل کند. به هر حال در آخرالزمان و قبل از ظهور چندان نقل و نبات پخش نمی‌کنند. زمانه زمانه‌ی تمرین و رزمایش‌های سخت است و اصلا جای غر زدن و کم آوردن نیست. فعلا که چیزی نشده است، این سطح از آمادگی هم که اصلا قابل قبول نیست، آقای ما هم که هم‌چنان در پس پرده‌ی غیبت؛ پس قاعدتا می‌رویم که داشته باشیم...

181ـ توفیقِ حسرتِ توفیق نداشتن

توفیق‌هایی را که به دست می‌آوریم خیلی وقت‌ها با عجب و ریا خرابشان می‌کنیم، اما حسرت‌های معنوی‌مان کم‌تر به چشم می‌آیند و کمتر آفت می‌خورند؛ مثل بادمجان بم!
جوجه‌ی زیارت‌های‌مان را آخر پاییز قیامت می‌شمارند. آن‌جا معلوم خواهد شد با این همه سلفی و استوری و پز و کلاس، چندتا زیارت آفت‌نزده ته نامه‌ی اعمال‌مان مانده. شاید آن روز بیشتر نان حسرت کم‌توفیقی را بخوریم تا نان کارها و دست‌آوردهایی که کلی گردوخاک کردیم بعدش! بعید است خدای اویس قرنیِ بازمانده از زيات پیامبر(ص) زیارت پزداده‌ی ما را به اندازه‌ی حسرت زیارت بخرد. خاک بر سر منِ بچه‌قمِ بی‌ذوق و بی‌مزه که کم‌تر حرم بانو را از تلویزیون دیدم و اشک شوق و حسرت ریختم؛ چون دم دست است و لابد توفیق و التماس نمی‌خواهد! انگار فقط کربلاست که "دعوتی است پولی نیست!" کسی نیست بگوید: آخر رفیق! بی‌شعوری هم حدی دارد! همه‌جا دعوتی است عامو! حتی حرم شهرتان.
فعلا توفیق زیارت گرفته‌اند و توفیق حسرت داده‌اند. قدرش را بدانیم؛ توفیق کمی نیست. با حسرت خیلی نمی‌شود سلفی گرفت و خرابش کرد. گر چه اگر به ما باشد، حتما راهی پیدا می‌کنیم برای خراب کردنش!


پی‌نوشت: روزهای قرنطینه‌ی خانگی به دلیل شیوع کرونا و بسته شدن حرم‌ها

180ـ قیمت رنج‌های بی‌افتخار

رنجی که خدا در زندگی ما قرار می‌دهد و بنا دارد ما را با آن #رنج رشد دهد دقیقا بر اساس آن چیزهایی است که روی آنها حساسیم. گاهی خدا به یک آدم مذهبی، #همسر یا #فرزند غیر مذهبی می‌دهد. گاهی به دو همسر شیک و زیبا فرزندی ناقص و زشت می‌دهد. گاهی به یک آدم متشخص آبرودار یک فرزند یا داماد بی‌آبرو می‌دهد. گاهی فرزند یک شخصیت انقلابی، منافق و ضدانقلاب از آب درمی‌آید. از این رنج‌های سنگین کمرشکن خدا برای بعضی از بندگان خوبش کنار می گذارد تا دلشان را از هر ادعا و فخر و غرور خالی کند. حساب و کتاب خدا خیلی پیچیده است. در روز قیامت خواهیم دید برخی از پدران شهدا به مقام برخی از پدران فرزندان ناخلف غبطه خواهند خورد. رنجی را که هیچ تقصیری در آن نداری و از طرفی هیچ افتخاری برایت نداشته باشد و فقط مایه‌ی شکسته‌دلی و سرافکندگی توست، تک‌خریدار ویژه‌ای دارد که نامش خداست.

179ـ تو دونفری!

همیشه آن خودِ خسته و نااميد و غمگین و افسرده‌ات را با خودِ امیدوار و عاقل و حکیم و روان‌شناست کنترل کن و با او حرف‌های مثبت بزن. مشاور و روان‌شناسِ خودت باش و نگذار آن خودِ عصبانی و بی‌اعصابت زیاد حرف بزند. هر وقت خودِ ضعیفت شروع به غر زدن کرد، اثر منفی‌اش را با گوش کردن به حرف‌های خودِ قوی‌ات خنثی کن. به هر کدامشان بیشتر اجازه‌ی حرف زدن بدهی و بیشتر گوش بدهی، بیشتر زبان‌باز خواهد کرد و او رئیس خواهد شد. بین این خودت و آن خودت هر کس بیشتر حرف بزند همان رئیس می‌شود.

178ـ حرف‌های بروز شده‌ی منافقین

شاخصه‌ی نفاق دشمنی با رهبر زنده و حی و حاضر جامعه‌ی اسلامی است. به عبارتی مشکل منافقين با ولایت است؛ اگر ولی پیامبر باشد می‌گویند: «از بشر نباید اطاعت کرد.» اگر ولی امام باشد، با حفظ احترام پیامبر(ص) و سلام و صلوات بر او، با امام در می‌افتند. اگر ولی نائب خاص باشد، می‌گویند: «به شرطی حاضریم اطاعت کنیم که خود امام بگوید.» و اگر نائب عام باشد می‌گویند: «باز اگر نائب خاص بود یک چیزی! اما این‌جوری اصلا!»
تکبری که باعث شد در امم سابق بسیاری از خودبرتربینان اطاعت از بشر را افت کلاس ببینند و بگویند: (وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُون‏) [مؤمنون:34] اگر امروز باشد، هیچ نیازی نمی‌بیند به همین شکل قدیمیِ ازمدافتاده‌اش رخ نشان دهد؛ بل‌که خواهد گفت: «اگر از غیر معصوم اطاعت کنید ضرر کردید»!
هم‌چنین آن تنبل‌مردمی که زحمت ایمان به غیب را به خود نمی‌دادند و به حضرت موسی(ع) می‌گفتند: تا خدا را عیان به ما نشان ندهی به تو ایمان نمی‌آوریم؛ (لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَة) [بقره:55] اگر امروز باشند قطعا همان حرف را نمی‌زنند بل‌که بروز شده‌ی آن را می‌زنند و خواهند گفت: «تا خود امام زمان(عج) نیاید و نائبش را به ما معرفی نکند ایمان نمی‌آوریم!»

 

177ـ حذف نصف دین به کدام مجوّز؟!

قرآن دو نوع #اطاعت بر اقوام انبیا فرض کرده است؛ یکی اطاعت از خدا، دیگری اطاعت از پیامبر. شعار پرتکرار پیامبران هم تأکید بر همین دو نوع اطاعت بوده است؛ تقوا داشته باشید و از منِ #پیامبر اطاعت کنید؛ (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏). اطاعت از خدا یعنی انجام حلال وحرام شریعت؛ یعنی همین نماز و روزه و حج و خمس و زکات و غیره؛ یعنی همین حلال و حرام احکام الهی؛ یعنی همین احکامی که در #توضیح_المسائل نوشته شده است و مراجع تقلید عهده‌دار استباط و تنظیم و بیان آن‌هایند. به همه‌ی اینها که عمل کنی تازه از خدا اطاعت کرده‌ای. اما خود خدا اطاعت دیگری را بر من و شما فرض کرده است؛ اطاعت از رسول! (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُم‏) [محمد: 33] این اطاعت نماز و روزه نیست، اطاعت از دستورهای #سیاسی و #اجتماعی پیامبر است(ص)، به فراخور زمان و زمین و شرایط و اوضاع. معلوم است جامعه در کنار برنامه‌ی واحد ثابت (احکام خدا) به سیاست و برنامه و راه‌برد نیاز دارد (احکام رسول). باید رهبری بالای سر جامعه‌ی اسلامی باشد که اولویت‌ها، راهبردها، احکام موقت، دشمن شماره‌ی یک و خیلی چیزهای دیگر را برایشان مشخص کند. و این همان چیزی است که بدجور روی مخ و اعصاب منافقین راه می‌رفت. آنها چندان با حکم خدا مشکلی نداشتند که با احکام رسول مشکل داشتند. راست‌راست می‌گفتند: یا رسول خدا! این حکم و دستورت از آن توست یا خدا؟! اگر از خداست اشکالی ندارد، اما اگر از توست حرف داریم!  قرآن هم می‌گوید منافقين چندان نسبت به احکام خدا و آیات قرآن حساسیتی نداشتند که نسبت به پیامبر داشتند؛ ( وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودا) [نساء:61] 
کسانی که در زمان غیبت نسخه‌ی کفایت "عمل به توضیح المسائل" می‌دهند؛ به عبارتی «اطاعت از خدا» را بس می‌دانند، معلوم‌مان کنند آن شق دیگر اطاعت که «اطاعت از رسول» است، به کدام مجوز و بر اساس کدام آیه‌ی محکمه یا دلیل عقلی تعطیل شد؟ و راستی منافقین بیچاره و بدبخت که همانند ابلیس، نه با «اطاعت از خدا» که با «اطاعت از رسول» مشکل داشتند و جهنمی شدند، چه گناهی کردند که در زمان غیبت به دنیا نیامده‌اند؟ چگونه می‌شود فرض کرد چنین تخفیفی در دین آن هم در چنین رکن رکین دین که هیچ گاه خدا از آن کوتاه نیامده بود، در زمان غیبت پدید آمده است؟! اگر #ولایت_فقیه را قبول نکنند این خلل سیستمی در دین را آقایان چگونه حل می‌کنند؟!

176ـ کوفتتان باشد این تک‌خوری!

تبریک و تسلیت امروز درهم است؛ مثل حال خودمان و اوضاع جامعه. شوخی و جدی این چند خط هم همین طور. آهای جماعت مداح و سخنران و مجری و مهمان و کارشناس و هر کی! مدیونید اگر زیارت حرمِ خلوت بی‌زائر به دلتان بچسبد! نامردید اگر وسط روضه و زیارت و گریه‌ی تنهایی‌تان در کنار حرم امام رضا(ع) دلتان لک نزند برای سر و صدا و شور و هم‌همه‌‌ی مردم! بی‌ذوقید اگر کنار ضریح خالی بروید و با آرامش ببوسیدش و دلتان تنگ نشود برای یک فشار اساسیِ لای جمعیت! الف‌بای زیارت را نمی‌دانید اگر یک متری ضریحِ بی‌زائر بایستید و هوس نکنید تذکر یک خادم را که «آقا حرکت کن، اینجا نایست!» زیارتتان قبول، ولی کوفتتان باشد این تک‌خوری!


عید نوروز است و شهادت امام موسی کاظم(ع) و بیماری کرونا فراگیر و همه جا بسته است، حتی حرم امام رضا(ع). 

175ـ شاخص‌های سبک‌مغزان تاریخ

شاخصه‌ی سبک‌مغزان سطحی‌نگر در طول تاریخ، انعطاف‌ناپذیری و بی‌استعدادی در تشخیص اهم  از مهم و برنتابیدن تغییر تکلیف است. در نگاه آنها ظاهر قرآن مطلقا محترم است، حتی اگر روزی به حکمیت صفین بیانجامد؛ خون مسلمان مطلقا حرام است، حتی اگر بر امیرالمؤمنین(ع) خروج کرده باشد؛ مناسک حج مطلقا خط قرمز است و باید به اتمام رساند، حتی اگر حسین بن علی(ع) قصد ترک مکه را کرده باشد؛ صلح با دشمن مطلقا گناهی نبخشودنی است، حتی اگر این صلح تصمیم حسن بن علی(ع) باشد. نمی‌فهمند گاهی باید فریاد زد و گاهی سکوت، گاهی باید جنگ کرد و گاهی صلح، گاهی مهمّی تحت الشعاع امر اهمّی قرار می‌گیرد، گاهی واجبی مثل حج تحت الشعاع جهادی که اوجب است قرار می‌گیرد، گاهی تنباکو به فراخور شرایط زمان و مکان به منزله محاربه با امام زمان(عج) می‌شود و مدتی بعد دوباره حلال می‌شود. چقدر این روحیه‌های خشک با اسلامی که مسلمان را پابه‌رکاب و آماده‌ی دریافت دستورهای جدید می‌خواهد ناسازگار است؛ اسلامی که زادگاهش مکه بود و بعد از 13 سال و هم‌زمان با هجرت، زندگی در مکه را تا فتح مکه بر مسلمانان حرام کرد؛ اسلامی که چنان پیروانش را انعطاف‌پذیر می‌خواهد که حتی قبله‌اش را به قول قرآن فقط برای شناخت و شناسایی سبک‌مغزان انعطاف‌ناپذیر تغییر می‌دهد. و عجب چالش سنگینی این سبک‌مغزان خشک مقدس انعطاف‌ناپذیر با امام زمان(عج) خواهند داشت؛ امامی که به فراخور شرایط استثنایی و بی‌سابقه‌ی زمان و مکان چنان دستور‌های عجیب و ناآشنایی صادر خواهد کرد که انگار با دین جدیدی آمده است؛«يأتي بدين جديد».

173ـ قانون پایستگی نعمت و محنت

به گواه این سخن خدا که فرمود: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» و به یک بار بسنده نکرد و درآمد: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» [انشراح: ۶ و ۵] چنین نیست که پس از هر خوشی، ناخوشی آید و پس از هر ناخوشی، خوشی؛ بل‌که در کنار هم‌دیگرند این دو؛ نه پی‌درپی. بارِ درهم‌اند که نمی‌توان از هم‌دیگر سوای‌شان کرد. بگذار رک‌تر بگویم. هر نعمتی که می‌آید، جای نعمتی دیگر می‌نشیند و هر بلایی، جای بلایی دیگر. چنین نیست که نعمتی برود و محنتی بیاید و بس؛ بل‌که نعمت و محنتی با هم می‌روند و نعمت و محنتی دیگر می‌آیند. آسانی بسته‌ای است که یکی‌دو تا یا بیشتر دشواری هم در کنار خود دارد. هم‌چنین بسته‌ی دشواری هم خالی از آسانی نیست. همه چیز تنظیم و بالانس است در این عالم. تو اگر تا به حال، قانون «پایستگی ماده و انرژی» را شنیده بودی، قرآن «پایستگی همه چیز» را می‌گوید که فرمود: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا» [طلاق: ۳] و «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر». [قمر: ۴۹] یعنی همان که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «در هر جرعه و هر لقمه‌ای، نصیبی نَفَس‌بُر یا گلوگیر وجود دارد»؛ «مَعَ كُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِي كُلِّ أَكْلَةٍ غَصَص‌‏» پس هیچ کس نعمتی دریافت نمی‌کند الا این که نعمتی دیگر از کف بدهد؛ «وَ لَا يَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى‏». [نهج البلاغه: حكمت ۱۹۱] اگر این است، پس نمی‌شود در این دنیا زیاد شاد بود، چرا که هر شادی، غمی دارد که اختصاصیِ خود اوست. هم‌چنین آن‌قدرها هم نمی‌شود ناراحت شد، زیرا هیچ غمی را نمی‌شود از شادی‌های اختصاصی‌اش جدا کرد. این قانون را اگر ندانی یا از آن غافل باشی، آن‌گاه با هر خوشی ذوق‌مرگ می‌شوی، اما یک‌دفعه ناخوشی‌های اختصاصی‌اش بی‌هوا بر سرت خواهد ریخت و کوفتت می‌کند همه‌چیز را... و چنان‌چه محنتی بر سرت بیاید، همه‌چیز در نگاهت تیره و تار خواهد شد و نعمت‌های اختصاصی این محنت را نخواهی دید. عکس‌های امام را نگاه کن! آن عکس معروف که امام را سوار ماشین ساواک کرده بودند و آن یکی که در ترکیه #تبعید بود و عمامه‌ای هم بر سر نداشت و عکس‌هایش در نجف و آن دیگری که امام لب مرز عراق و کویت، از این‌جا رانده و از آنجا مانده بود و آفتابه در دست داشت #وضو می‌گرفت و یا آن‌هایی که در پاریس از او گرفته‌اند و نیز عکس امام در هواپیمای پاریس ـ تهران که سرانجامش هیچ معلوم نبود و هم عکس‌هایش در اوج پیروزی هنگام فرود از هواپیما در ۱۲ بهمن. یک بار دیگر نگاه‌شان کن و مقایسه کن چهره‌ی امام را در این موقعیت‌‌های پر فراز و نشیب روزگار. هیچ‌جا امام اضطراب ندارد، هیچ کجا از جای دیگر ناراحت‌تر نیست و هیچ‌جا خوشحال‌تر از جای دیگر نیست. امام بدجور قواعد بالانس‌کننده‌ی عالم در مشتش بود و خیلی وحشتناک با این قواعد #زندگی می‌کرد و خیلی ناجوان‌مردانه #آرام بود. می‌خواستم خیلی کوتاه در حد چند سطر این «قانون زیبای عالم» را با هم مرور کنیم و بعدش بچسبم به نعمت‌ها و خوبی‌های بلای کرونا. ولی حالا فکر می‌کنم همین جور باز اگر یادداشت را رها کنم و مثال‌ها و نمونه‌ها را به اندیشه‌ی خواننده بسپارم، شاید بهتر باشد...


برای روزنامه حق 5