چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منافق» ثبت شده است

178ـ حرف‌های بروز شده‌ی منافقین

شاخصه‌ی نفاق دشمنی با رهبر زنده و حی و حاضر جامعه‌ی اسلامی است. به عبارتی مشکل منافقين با ولایت است؛ اگر ولی پیامبر باشد می‌گویند: «از بشر نباید اطاعت کرد.» اگر ولی امام باشد، با حفظ احترام پیامبر(ص) و سلام و صلوات بر او، با امام در می‌افتند. اگر ولی نائب خاص باشد، می‌گویند: «به شرطی حاضریم اطاعت کنیم که خود امام بگوید.» و اگر نائب عام باشد می‌گویند: «باز اگر نائب خاص بود یک چیزی! اما این‌جوری اصلا!»
تکبری که باعث شد در امم سابق بسیاری از خودبرتربینان اطاعت از بشر را افت کلاس ببینند و بگویند: (وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُون‏) [مؤمنون:34] اگر امروز باشد، هیچ نیازی نمی‌بیند به همین شکل قدیمیِ ازمدافتاده‌اش رخ نشان دهد؛ بل‌که خواهد گفت: «اگر از غیر معصوم اطاعت کنید ضرر کردید»!
هم‌چنین آن تنبل‌مردمی که زحمت ایمان به غیب را به خود نمی‌دادند و به حضرت موسی(ع) می‌گفتند: تا خدا را عیان به ما نشان ندهی به تو ایمان نمی‌آوریم؛ (لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَة) [بقره:55] اگر امروز باشند قطعا همان حرف را نمی‌زنند بل‌که بروز شده‌ی آن را می‌زنند و خواهند گفت: «تا خود امام زمان(عج) نیاید و نائبش را به ما معرفی نکند ایمان نمی‌آوریم!»

 

162ـ زود تودلبروهای حال به هم زن

رفتارهای آدم غیر صادق را دیدی که چقدر مشمئز کننده است؟! بیش از حدی که طرف را قبول دارد به او احترام می گذارد! ولی پشت سرش چندان دلسوز آبرویش نیست! اهل شعار دادن است و آنجایی که به مصلحتش است، آرمانها و حلال و حرام را وسط می کشد، هر جا هم که به صلاحش نبود همه چیز حلال است! آنجایی که نمی خواهد پولی خرج کند، برای یک ریال بیت المال باید حساب و کتاب پس داد، هر جا هم لازم شد آشکارا از بیت المال می دزدد و دیگران را هم تشویق به دزدی می کند، تا جایی که هر که بیشتر تک بزند، زرنگتر است و بیشتر تشویق می شود!
هر کسی را که برای کار و اهدافش لازم داشت، تا زمانی که به دردش می خورد به او احترام می گذارد و تند و تند با او ارتباط می گیرد، همین که دیگر به او نیاز نداشت به هیچ جایش حسابش نمی کند! هیچ وقت حوادث و جریانها را آن طوری که هست تعریف نمی کند، بلکه به هر کسی به فراخور نیاز و مصلحتش چند جمله ای اضافه یا کم می کند. با هر که بنشیند یکی دو نفر را سعی می کند خراب کند تا خودش را نزد طرف مقابل خوب جلوه دهد. هر که با او رفیق شود یا خیلی زود از او متنفر می شود و اعتمادش را به او از دست می دهد، یا چند روزی مثل او آب زیر کاه می شود و چند صباح بعدتر این بیچاره هم با او بد می شود.
چنین آدمی عمر رفاقتهایش بسیار کوتاه است. و خیلی زود پوست اندازی می کند و دور و بریهایش را عوض می کند.
با چربزبانی و چابلوسی خیلی زود در دل مخاطب جا پیدا می کند، اما همین که آن مخاطب چند دروغ و عدم صداقت از او ببیند دیگر نمی تواند حرفهایش را باور کند. آنگاه همیشه با گارد حرفهایش را خواهد شنید که نکند با من هم مثل فلانی دارد حرف می زند و الآن دارد مرا رنگ می کند؟!
هیچ وقت کار طولانی مدت با این آدم لذتبخش نیست، بلکه با طعم تلخ سرخوردگی، شکست، گول خوردن، دور خوردن، خام شدن و حتی خراب شدن همراه است.
کسی که با او کار می کند، بعد از مدتی احساس می کند امنیت آبرویی ندارد، و جایگاهش هم به شدت متزلزل است. آدمها در کنار او خیلی سریع بزرگ و به همان سرعت کوچک می شوند. پای کسی نمی ماند و علی رغم سر دادن شعارهای پرملاط وفاداری، وفادار کسی نیست.
وقتی نمی خواهد کاری را انجام دهد، معمولا علت اصلی مخالفتش را نمی گوید، بلکه علتهای دیگری می بافد که خیلی زود مشخص می شود دروغ بوده است!
می رود پیش مافوقی زیراب کسی را می زند تا آن مافوق تصمیمی علیه او بگیرد یا حرفی بزند، آنگاه به عنوان ناجی میاندار می شود که فلان مافوق چنین حرفی درباره این آدم زده، حالا چه کنیم و چگونه این زیردست را نجات دهیم؟!
یا می رود پیش مافوقی آنقدر حرف می زند که تصمیمی به نفع خودش بگیرد، آنگاه با لحنی معصومانه اعلام می کند فلانی چنین تصمیمی گرفته و ما را در منگنه قرار داده که الا و لابد باید این کار بشود! کار با آدم غیر صادق عجب سخت و تلخ و انرژی گیر است!

26ـ حواست باشد که داری با امام زمان نامه نگاری می کنی

روشن است که هم مؤمن و هم منافق کارهای خوبی را انجام می­دهند و از کارهای بدی خودداری می­کنند. هر دوی اینها هم در تلاشند که کارهای خوبشان را بهتر سازند. اما مؤمن همواره به باطن عمل می­اندیشد و منافق به ظاهرش. منافق تنها اعضای ظاهری بدنش را وارسی می­کند و مؤمن به قلب هم توجه می­کند.

مرز بین منافق و مؤمن هم معلوم است که معلوم نیست. هر مؤمنی شاید رگه­هایی از نفاق در دلش باشد و بسیاری از منافقان ایمانکی در ته دل دارند. بنابراین بین مؤمن کامل و منافق کامل، فاصله بسیار است. مؤمن هر چند که مقام بلندی داشته باشد، باز می­تواند بیشتر پیشرفت کند و منافق هم هر چقدر پست و حقیر باشد، باز برای فرورفتنش جا هست. برخی انسان­ها به سوی نفاق و کفر محض پیش می­روند و برخی دیگر راه ایمان کامل را در پیش گرفته­اند و برخی هم هر روز به یک جهت...

خلاصه این که راه باز است و جاده دراز؛ هر چه بخواهیم می­توانیم پیشرفت کنیم و اعمال صالح­مان را بهتر انجام دهیم و به قیمتشان بیافزاییم. هر چه عملی را زیباتر کنیم، باز می­توان زیباترش کرد... خوش به حال کسانی که به فکر حرکتی این­چنین­اند.

در روایات آمده است که هفته­ای دو بار، نامه­ی اعمالمان نزد امام زمان می­رود و او از ریز و درشت هر آن چه کردیم و نکردیم، آگاه می­شود.

حتما انگیزه و نیت کارهایمان هم در پاورقی یا جای دیگری از پرونده درج شده است، و باز حتما امام زمان به این توضیحات اهمیت خواهد داد.

این اطلاعات اگر چه ترجمه­ی صریح آیات و روایات نیست، ولی نتیجه­ی تأملی کوتاه و نه چندان عمیق در روایات است.

گویی ما ناچاریم که هر هفته نامه­ای به امام زمان بفرستیم و با او نامه­نگاری کنیم، اما بر خلاف دیگر نامه­ها که با قلم و خودکار نوشته می­شوند، این یکی را باید با اعمالمان بنویسیم... پس در حقیقت کارهای روز و شب ما واژگانی هستند که نامه­ی ما به امام زمان را تشکیل می­دهند.

بعضی­ها این حقیقت را درک کرده­اند و شب و روز با آن زندگی می­کنند و نامه­ی اعمالشان عبارت از نامه­ای عاشقانه به امام زمان است. چنین انسان­هایی هر کار خوبی را که انجام می­دهند، برای این می­کنند که امام خوشحال شود، و به این جهت کارهای بد را ترک می­کنند که امام ناراحت نشود.

نامه­ی اعمال اینها وقتی با نیت کارهایشان تنظیم می­شود، چنان زیبا و عاشقانه خواهد شد که می­توان همه­ی عبارات و صفحات آن را در یک جمله خلاصه کرد: امام زمان دوستت دارم.