131ـ اوجِ لذت و رنج چه نزدیک است!
تا به حال دقت کرده ای که جسم و روح انسان چه ظرفیت کمی برای لذت بردن و رنج کشیدن دارد؟ مثلا اگر کسی را در آب جوش یا روغن 200 یا 300 درجه بیاندازی اوج سوزشی که بدنِ انسان می تواند حس کند را احساس خواهد کرد و سپس بیهوش خواهد شد. حال اگر او را در فلز مذاب 2000 درجه بیاندازی چه اتفاقی می افتد؟ هیچ! همان قدر که با 300 درجه سوخت خواهد سوخت و شاید هم کمی زودتر بیهوش شود.
رنجهای روحی هم تقریبا به همین وضعند. رنجِ خبرِ مرگِ پدر و مادر، دو برابر رنجِ خبرِ پدرِ تنها یا مادرِ تنها نیست، بلکه فقط کمی از آن بیشتر است. رنجِ مصیبت، از کم به زیاد و خیلی زیاد می رسد و دیگر از آن به بعد هر چقدر که فرض و احتمالات را بالاتر ببری رنجش همان است؛ بیشتر نخواهد شد.
داستانِ لذت هم گویا همین است؛ اوجِ لذت چشایی و پولی و جنسی و تفریحی را خیلی زود انسان تجربه می کند و از آن به بعد هر چقدر که شرایط بهتر و ظاهرا لذتبخشتر شود، احساس لذتش در همان حد خواهد بود و اتفاق خاص دیگری نمی افتد، چرا که آستانۀ تحمل لذت انسان اساسا پایین است.
دیگر این که گویا جسم و روحمان نسبت به لذت و رنجِ ثابت زود بی حس می شوند؛ یعنی عوامل رنج و لذت خیلی زود کارایی خود را از دست می دهند. گوشیِ جدید و مدل بالا فقط در چند روز اول لذتبخش است و خیلی زود لذت و جذابیتش را از دست می دهد و می شود چیزی مثل همان گوشی قدیمی که داشتیم و چندان چنگی به دلمان نمی زد. و همین طور است ماشین نو و خانۀ نو و هر چیز نو دیگری.
رنجِ بیماری و نداری و ورشکستگی و از دست دادن عزیز هم دقیقا خیلی زود عادی می شود و دیگر آن سنگینی ِروزهای اول را نخواهد داشت. این را دیگر همه تجربه کرده اند و بعید می دانم منکری داشته باشد.
با این قوانین مرموز و پیچیده ای که رنج و لذت دارند، هیچ بعید نیست که یک جانباز قطع نخاعی و یک دختری که فقط از حالت بینی اش راضی نیست، هر دو به یک اندازه رنج ببرند. و بعید نیست که خبر اضافه شدن حقوق برای یک کارگر ساده به همان اندازه او را شاد و خوشحال کند که آن سرمایه دار با به بهره برداری رسیدن کارخانه اش!
- ۹۶/۱۲/۱۰