206ـ خدا ما را مدگرا آفرید
ما انسانها مدگراییم؛ اینقدر که گاهی نمیتوانیم زشتی و زیبایی را بدون در نظر گرفتن مد روز معنی کنیم. مثلا در پوشش، هر جماعت و صنفی - نه فقط قرتیها و جلفها - مدی دارند برای خودشان. و هر کس لاجرم تابع مد جماعت همکیش و قماش خودش میشود. عکسهای پنجاه سال و صد سال پیش را که ببینی همه، جور دیگر تیپ میزدند و امروز فرق دارند؛ دکتر مهندسها، کارمندها، دانشجوها، بازاریها و حتی علما و مراجع تقلید! مراجع ما هم دیگر آن عینکهای ضخیم و قدیم را نمیزنند؛ مثل علمای قدیم عمامهی خیلی بزرگ نمیبندند و محاسنشان کوتاهتر از علمای قدیم است، رنگ و مدل دوخت عبا و قبایشان هم فرقهایی کرده و دیگر مثل علمای قدیم شالی دور کمرشان روی قبا نمیبندند.
حتی در روایات آمده که وقتی غریبهای وارد مسجد النبی میشد، میپرسید: کدامتان پیامبرید؟! پس حتی پیامبران هم مشکلی با مد روز خود نداشتند و مثل بقیه لباس میپوشیدند.
انگار حس و گرایشی در وجود آدمی است که دوست ندارد ساز مخالف بزند و انگشتنما یا وصلهی نچسب باشد، مخصوصا اگر همه دارند کاری میکنند که چندان عیبی هم ندارد. حالا اگر داشتند کار خوبی میکردند این حس شدیدتر هم خواهد بود. اینجا اگر با مردم همراهی نکند احساس میکند از بقیه عقب افتاده است و این برایش خیلی ناگوار است. مثلا اربعین تا وقتی که خاص بود و کمتر کسی میرفت، نرفتنش چندان سخت نبود. ولی وقتی میلیونی شد دیگر نمیشد نرفت؛ حس جاماندن و عقبافتادن بیچاره میکرد آدم را.
خدا در قرآن چندین بار چیزهایی از این قبیل گفته که: "هر چه در آسمانها و زمین است خدا را تسبیح میگوید." یا "هر که در آسمان و زمین است تسلیم اوست." یا "...به او سجده میکند." نمیدانم شاید خدا خواسته مدگرایی ما را تحریک کند که ببین همه اینطورند، بپا عقب نمانی از کائنات زمین و آسمان! شاید خدا حس مدگرایی را در وجودمان گذاشته برای چنین جاهایی.
و این یعنی عبادت و بندگی از روی مد و جوّ زدگی و عدم شناخت!!