205ـ مانده تا بشناسیم خودمان را!
جامعه را به سادگی نمیتوان شناخت؛ این که مهمترین نقطهی قوت و ضعفش چیست، نیازش چیست، سرنوشتش چیست، دلش با کیست، در کجای تاریخ ایستاده و چندقدمی کجاست، اساسا رو به افول است یا پیشرفت، همین الآن در حال برد است یا باخت، الآن در چند قدمی قله است یا سقوط یا هر دو، حال و روز الآنش شبیه کدام موقعیت تاریخی است، وضعش از سالهای گذشته بهتر است یا بدتر، اصلا فلان پدیدهی اجتماعی فرصت است یا تهدید، هیچ کدامشان ساده نیست؛ گرچه همه راجع به این مسائل نظر میدهیم و فکر میکنیم خیلی بلدیم. حتی چه بسا خیال کنیم این مسائل فکر کردن ندارد، از بس معلوم است. و دقیقا به همین خاطر پیچیده است. از بس پیچیده است، هر کسی پیچیدگیاش را درک نمیکند.
کمتر کسی میتوانست ظرفیت و استعداد بالندگی و رشد را یکی دو سال قبل از بعثت پیامبر(ص)، در بین جامعهی عرب جاهلی آن روز ببیند. و کمتر کسی یکی دو سال پیش از رحلت پیامبر(ص) میتوانست افول و انحراف وحشتناک و قریب الوقوع همان جامعه را حدس بزند. کمتر کسی میتوانست دو سال قبل از پیروزی انقلاب، آن را حدس بزند. کمتر کسی میتوانست در میانهی دههی پنجاه، حال و روز و روحیه و رشادت و مقاومت و شجاعت ملت ایران را در دههی شصت حدس بزند. خب این یعنی چه؟! یعنی شناخت جامعه آنقدرها هم که فکر میکنیم ساده نیست؛ اتفاقا بسیار هم پیچیده است. با نگاه کردن و زندگی کردن و بولتنهای خبری را رصد کردن، چندان چیزی گیرمان نمیآید. فوقش میتوانیم وضع جامعه را بر اساس آن چه با چشم دیدهایم روایت کنیم که چنین و چنان است. اما این که بتوانیم آن سؤالهای اساسی و بنیادین را دربارهی جامعه پاسخ بدهیم، نخیر؛ واقعا سخت است.
من اگر به سه سال پیش برگردم، که مثل حالا، فحش و ناسزا و تیکه و طعنه و کنایه به نیروهای سپاه و بسیج و کلا انقلابیها از در و دیوار فضای مجازی میریخت، شلوغترین صفحات اینستاگرام مثل حالا از آنِ سلبریتیهای نوعا بیسواد و کمعقل و بیشرف بود، هشتگهای ضد انقلاب و ضد دین راحت در توییتر ترند میشد، نامزدهای دروغگوی بیعرضه و بیشرف، با تیکه انداختن به ارزشهای انقلاب پیروز میدان میشدند، حجاب روز به روز آبتر میرفت، تا یک فرد انقلابی یا مذهبی خبطی میکرد یا سوتی میداد، مثل اجل معلق بر سرش میریختند و آبرو برای بدبخت نمیگذاشتند، با دیدن این اوضاع که الآن هم هست، هرگز نمیتوانستم این همه شور و احساس و محبت و عشق بینظیر به حاج قاسم را حدس بزنم. اصلا فکر نمیکردم بعد از شهادتش اینقدر مردم برایش هیاهو کنند. گمان نمیکردم با همهی محدودیتها و ممنوعیتها این قدر خونش گرم بماند و سرد نشود، بلکه روز به روز هم داغتر شود. تا جوهر ناب و آتش زیر خاکستری در این مردم نباشد، خون سردار کاری از پیش نخواهد برد؛ هر چه میخواهد این خون داغ و پاک باشد. از خون صدیقهی زهرا(س) داغتر و پاکتر؟! توانست آن جامعهی مردهی مدینه را تکان دهد؟ نه والله!
ما هنوز هم این جامعهی خودمان را نشناختهایم. همچنان همه از دوستان گرفته تا دشمنان قرار است فریب بدحجابیهای جامعه و فضای مجازی و فحش و طعنههایش را بخوریم و فکر کنیم دیگر کار تمام است. این جامعه ان شاء الله تا ظهور امام زمان(عج) برای دوست و دشمن شگفتانهها دارد. مانده تا بشناسیم خودمان را!
تشکر . خیلی خوب