200ـ تو هم دعوایی هستی!
ریخت مغز و روح و عواطف انسان، به گونهای است که حتما باید دوستی و دشمنی کند. مغز و روح انسان یککاسه نیست و نمیشود همه را دوست داشت و به همه لبخند زد. نمیشود همه را خوب دید یا با همه خوب بود. هستند البته کسانی که توصیههای این چنینی دارند یا ژستش را میگیرند یا فلسفهاش را میبافند، ولی اتفاقا همانها که پرچمدار "با همه مهربان باشیم"اند، در جدال با مخالفانشان، کم دود و باروت و گدازههای آتش از آتشفشان چشم و دهانشان نمیجهد. ارباب "با همه مهربان باشیم" کم توهین نکردهاند به منتقدانشان! و آنهایی که سنگ "اسلام رحمانی" را به سینه زدهاند کم سنگ نزدهاند به این و آن.
ذات انسان را خوب نشناختهاند و گمان کردهاند انسان میتواند بدون دشمنی، دوستی کند و بدون قهر، مهر کند. این قالب از پیش تنظیمشدهی روح انسان است که برای خود حتما جبههی رقیب میسازد. گویا دشمنیکردن و برائت جستن، نیاز فطری انسان است؛ عینا مثل دوستی کردن و عشق ورزیدن.
و شاید بشود گفت از آنجا که انسان عاشقبیشه است، پس لاجرم دشمنی هم میکند و برائت هم میجوید. عشق اگر واقعا باشد، بناچار خشم و کینه هم به دنبال دارد. این گزارهها پر واضح است؛ مگر برای کسی که اندک تأملی در ذات انسان و کنش و رفتارهایش نداشته باشد، که کم نیست این جور آدمها.
آن که شعار مهربانی با مخالف سر داده، لطفا مهربانی خودش با عرقخور و بیحجاب و بینماز را به اسم مهربانی با مخالف فاکتور نکند. از کی تا حالا این جماعت مخالفش بودند که مهربانی با اینها بشود تحمل مخالف و مهر و مدارا با دیگران؟! او اگر راست میگوید با مخالفان واقعی خودش مهربان باشد؛ نه مخالفین فیکِ خودساخته! اگر راست میگوید با بچه مذهبی نمازخوانی که به او گیر میدهد مهربان باشد. با مسئولی که به پر و پایش پیچیده مهربان باشد.
گفت و نوشت همین جماعت مهربان، سراسر خشم و نفرت و لعن و برائت است؛ اما نه نسبت به دشمنان اسلام و مسلمین؛ نسبت به بچه شیعههای مذهبی منتقد. از اول تا به آخر هم با توپ و تشر نهی از منکر میکنند؛ اما نه گنهکاران علنی را که برایشان سوت و کف میزنند؛ مذهبیهای نمازخوان و قرآنخوان و بچه هیئتیهای بسیجی را.
آن که فاز "همه خوبند" برداشته و بوق "با همه مهربان باشیم" نواخته، خیالش تخت که عمرا نمیتواند تنظیمات مغزش را از بیخ بکوبد و از نو بسازد؛ به گونهای که پای حرفش بایستد و راستی راستی با همه خوب باشد. ذهن همه بدها و خوبها دارد؛ دوست و دشمن دارد. احساسات همه مهر و قهر دارد و باید خرج کسی شوند حتما. نسخهی دین این نیست که با همه خوب باش؛ بلکه با خوبها خوب باشد و با دشمنان و منافقان بد. تو ای انسان حتما دعوا خواهی کرد و با کسانی دشمنی، پس دعواهایت را شخصی نکن؛ پس خودت را محور قرار نده. بگذار دعواهایت برای خدا و پیامبر و جبههی حق باشد. چنین نکنی دعواهایت شخصی خواهد شد و با کسانی نامهربانی خواهی کرد که بعضیها اتفاقا بسیار خوبند. با دشمنان خدا و پیامبر در نیفتی با دشمنان خودت در خواهی افتاد! تو اگر نسبت به دشمنان خدا دلسوزی کنی به منتقدان خودت بیرحمی خواهی کرد! حالا خود دانی.
شکرا یا سید