کمتر می توان انسان موفقی را گیر بیاوریم و از علت توفیقش سؤال کنیم، و او اشاره ای به نقش مادرش نکند. مادر اعجوبۀ خلقت و راز سر به مهر آفرینش است. مادر یعنی کسی که از خبرِ قبولی فرزندش در دانشگاه، بیش از قبولی خودش خوشحال می شود. مادر کسی است که سلامتیِ فرزندانش از سلامتی خودش برایش مهمتر است. مادر تنها کسی است که برای دعا برای فرزندش، به اندازۀ دعا برای خودش و بلکه بیشتر مایه می گذارد. مادر همیشه حواسش از خودش پرت است و بیشتر به فکر بچه هاست...
اگر چه موضوع یادداشتم دربارۀ مادر نیست، اما دلم نمی آید از توصیف و ستایش مادر دست بکشم. همه مادر را با مهربانی می شناسند، وصد البته که بین مهربانی مادر و مهربانی دیگران تومانی نه قران فرق است. مادر خودش را با فرزندش مقایسه نمی کند. از این که فرزندش زیباتر از او صحبت می کند ناراحت نمی شود. مادر بدش نمی آید فرزندش از او باسوادتر باشد. مادر از خوردن دستپخت دخترش که از او ماهرتر شده است، لذت می برد. مادر مهربان است، آن هم از نوع خودش..
ما جوانها روش قشنگی را بلدیم؛ هنگامی که قرار است امتحانی بدهیم یا مصاحبۀ استخدام یا مسابقه ای داشته باشیم، یک جوری به مادرمان می سپاریم که برایمان دعا کند. آنهایی هم که مادرشان به رحمت خدا رفته است، سرِ خاک مادرشان می روند و بعد از خواندن فاتحه و کمی قرآن به مادرشان می گویند: مادر دعایم کن.
ما هر روز از صبح تا شب کار مهم داریم و در حال امتحانیم. اساسا این دنیا سالن امتحانات است، ولی در این میان، روزی پنج بار مسابقۀ کشتی داریم؛ مسابقه هایی که اگر چه خیلی تکراریست، اما برد و باخت هر کدامشان در سرنوشت ما خیلی اثر دارد.
نماز، مسابقۀ کشتی با شیطان است و سجادۀ نماز، تشک آن. شروع مسابقه با سوت اذان شروع می شود، و تو اگر چه فرصت داری که دیرتر وارد تشک شوی، اما هر چه زودتر بروی موفقتر خواهی بود. در این مسابقه تو با دو نفر سر و کار داری؛ خدا و شیطان. تو باید در برابر خدا خاک شوی، و تمام تلاش شیطان این است که نگذارد این صحنۀ زیبا و نازنین اتفاق بیافتد. خاک شدن و به خاک افتادن در برابر خدا، مهمترین کاری است که در این مسابقه باید انجام داد و هر چه مدت این صحنۀ قشنگ بیشتر شد، بهتر است. و چه حرصی میخورد شیطان از این کار! و چه برنامه هایی که برای به هم زدن صحنۀ به خاک افتادنت در برابر خدا نمی کشد؟!
مسابقۀ مهم و سرنوشتساز زندگیمان نماز است و باور کن که دعای خیر مادرمان معجزه می کند. باور کن که او از التماس دعای مکرر و روزانۀ ما خسته نمی شود. مادری که من میشناسم هر بار که از او طلب دعای خیر کنیم، گویی بار اول است که از ما التماس دعا می شنود. مادری که من میشناسم نمیتواند نسبت به نتیجه های مسابقه هایمان بی تفاوت باشد و نتیجۀ تکتک این هزاران مسابقه برایش مهم است. پس ما اگر قبل از نماز به او التماس دعا گفتیم، در واقع موضوعی را با او درمیان گذاشته ایم که بیش از این که برای ما مهم باشد، برای او مهم است. مادری که من می شناسم در هنگام مسابقه هم نگران ماست، حتی اگر ما بیخیال باشیم...
خوش به حال کسانی که رابطۀ خوبی با مادرشان دارند و قبل از هر نمازی آرام زیر لب می گویند: السلام علیك یا فاطمة الزهراء، مادر دعا کن ببرم....