چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قساوت دل» ثبت شده است

25ـ کاش نماز خواندنمان مثل روضه رفتنمان بود

بعضی از شیعیان که انس کم­تری با اهل بیت  (علیهم السلام)  دارند، مجالس روضه­ای می­گیرند خیلی رسمی، که بیشتر شبیه گردهم­آیی و همایش است تا روضه! مثلا در سالن شیک و باکلاسی همه­ی شرکت کنندگان را روی مبل می­نشانند و آقایان هم خیلی باکلاس پا روی پا می­اندازند و در حالی که در یک دست سیگار و در آن یکی استکان چای یا فنجان قهوه­ای گرفته­اند، به سخنران گوش فرا می­دهند؛ یعنی همان نگاه می­کنند. خود سخنران هم وصله­ی نچسبی نیست و با مجلس جور است، چون بی­حالی و بی­مزگی صحبت­ها و روضه­هایش نیز در اوج است و مثال­زدنی... در چنین روضه­هایی که خوشبختانه تعداد آنها زیاد نیست، یا در شرایط خاصی مانند مجالس ختم گاهی دیده می­شوند، همه چیز مانند سیگار کشیدن و چایی خوردن و با بغل­دستی حرف زدن و جواب تلفن همراه دادن و رفت و آمد کردن و خندیدن و میوه خوردن و روبوسی کردن طبیعی است و تنها چیزی که اگر اتفاق بیافتد، اصلا طبیعی نیست و نظر همه را جلب می کند، این است که کسی در اثر روضه­ی کلیشه­ای و سرد سخنران با صدا گریه کند!

فرض کنید کسی، از همان دوران کودکی تا بزرگ­سالی­اش فقط در چنین مجالسی حضور داشته و مجلس دیگری ندیده است. روشن است که چه بلایی سر این آدم خواهد آمد. مهم­ترین مصیبت و بلایی که سر این بیچاره خواهد آمد، این است که نگاه او به مجلس روضه نگاهی نادرست و کاملا غلط خواهد بود، و هیچ توقع و انتظاری از این مجالس نخواهد داشت. او نخواهد فهمید که مجلس روضه­ی ابا عبد الله الحسین  (علیه السلام)  اتفاقا کلی هم باحال است و های های می­شود در آن گریه کرد و اشک ریخت و سبک شد... او درک نخواهد کرد که مجلس روضه­ی امام حسین  (علیه السلام)  حسابی می­تواند به انسان نشاط بدهد و خیلی شورانگیز است... از آن بدتر این که برای این آدم خیلی طبیعی خواهد بود که یک دهه محرم بگذرد و یک اشک برای امام نریزد! چون همه­ی دور و بری­های این شازده این طورند...

من فکر می­کنم که دقیقا همان بلایی که بر سر آن آدم بیچاره آمده است و او را از نعمت­های سرشار روضه­ی امام حسین  (علیه السلام)  محروم کرده است، بر سر ما آمده است و نعمت نماز را از ما گرفته است.

از بس که تقریبا همه­ی نمازخوان­ها نماز سردی می­خوانند و اگر باحال می­خوانند، کم­تر کسی می­فهمد، ما خیال کردیم که اساسا نماز، یک کار نامفهومی است که هیچ حالی ندارد. به همین علت است که از نماز توقعی نداریم و اگر نماز بی­حالی خواندیم، به خود برنمی­گردیم و از علت این رابطه­ی سردی که با خدا داشتیم پرس­وجو نمی­کنیم.

این فرهنگ در ما جا افتاده است که گریه برای حسین و اشک ریختن به یاد او، هم بسیار طبیعی است و هم گریه نکردن و نشکستن دل در ذکر مصائب حسین  (علیه السلام)  نوعی بی­توفیقی است که انسان باید آن را با ظاهری غم­انگیز جبران کند و برای رفع این قساوتِ دل، کاری بکند. اما چنین فرهنگی جا نیافتاده است که گریه در نماز هم خیلی طبیعی است و دست کم هر از گاهی باید برای نمازگزار پیش بیاید، چرا که نماز سخن گفتن با خداست که کار بسیار قشنگ و زیبایی است. اگر چنین فرهنگی بود، نمازگزاران این حالات خوش در نماز را انتظار می­کشیدند و اگر محروم می­شدند، دل به نماز دیگر خوش می­کردند و با استغفار، قلب خود را برای چشیدن شیرینی­های نماز بعدی آماده می­ساختند.