چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ غربی» ثبت شده است

183ـ این سنت روزگار است موجودات کوچک، کارهای بزرگ می‌کنند

خدا لازم نمی‌بیند از هیچ یک از اخلاق‌هایش دست بردارد، حتی اخلاقش در به‌کارگیری موجودات خیلی کوچک برای اتفاق‌های خیلی بزرگ. «أوهن البيوت» را بکار می‌گیرد تا جان اعظم‌الرسل را حفظ کند! پشه‌ای کوچک را می‌اندازد به جان بزرگ‌ترین طاغوت وقت؛ نمرود! موریانه‌ها را به خط می‌کند برای شکستن حصر شعب ابی‌طالب. پرندگان ابابیل را اعزام می‌کند تا روی فیلان و فیل‌سواران را کم کند. هدهد را واسطه می‌کند تا سلطان و پیامبر زمان حضرت سلیمان را توجیه کند! دانه‌های شن را می‌اندازد به جان هواپیماهای آمریکایی تا سخن امام بر کرسی بنشیند که: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»! خدا مربی کاردرستی است که بدش نمی‌آید از تیم امید و ذخیره‌هایش در مهم‌ترین مسابقات استفاده کند. اصلا هم کم نمی‌آورد. انسان پررو را باید نشاند سر جایش. هر چه هم خودبزرگ‌بین‌تر و متکبرتر باشد، جا دارد با چیز کوچک‌تری حالش را بگیرند؛ با ملخ، قورباغه، پشه، شپش، موریانه و احیانا ویروس؛ موجود ریزه‌میزه‌ای که آن‌چنان ریز است که هیچ گیتی جلودارش نیست و هیچ محافظی از پسش برنمی‌آید. مثل بچه‌ی زبان‌نفهم بی‌شعور، با ریش همه بازی می‌کند، حتی با ریش رئیس‌رؤسا! هر کسی را هم ممکن است کله‌پا کند؛ حتی نخست‌وزیر انگلیس را! از قضا تست خیلی از وزرا و رؤسا و وکلا مثبت درآمده؛ تازه شاید خیلی‌ها هم هنوز صدایش را درنیاورده‌اند! هنوز البته شرایط فقیر و غنی یک‌سان نیست، ولی همین که خیلی از اغنیا گرفته‌اند و خیلی از فقرا نه، و خیلی از مسئولین گرفته‌اند و خیلی از مردم معمولی نه، ناخواسته و در حالتی فطری، حس و حال خوبی می‌دهد به آدم. جا دارد زین پس به جای «مورچه چیه که کلّه‌پاچه داشته باشه؟» بگوییم: «ویروس چیه که چندمنظور داشته باشه؟» لاکردار یک‌تنه افتاده پشت چندین و چند منظور... والله! خود منتقدین نظام سرمایه‌داری غرب هم یحتمل غافل‌گیر شدند از افتضاحی که غرب بالا آورد. لابد می‌دانستند حرف‌های‌شان راست است، اما نه این‌قدر! کف‌گیر فروشگاه‌ها به ته دیگ رسیده و دست‌مال توالت شده دُرّ نایابی که نیروهای ویژه‌ی امنیتی بیشتر از طلا می‌پایندش. فرهنگ بالای غربی‌ها و الگوی مصرف‌شان هم دیگر گفتن ندارد؛ گیس و گیس‌کشی و مشت و لگد سر خرید همه‌چیز! این همان فرهنگی است که با زورچپان کلی جار و بوق و های و هوی، حسرتش را به دل خیلی‌ها انداخته بودند. این هم از فرهنگ مردم بافرهنگ غرب! کم‌مانده بکشند هم‌دیگر را برای یک دست‌مال. نمردیم و مدیریت خدمات درمانی‌شان را هم دیدیم. والله عوض آن چند پرستار و پزشک بدبخت که کیسه‌ی زباله تن‌شان کرده‌اند، تمدن فیک غرب را باید در کیسه‌ی زباله انداخت؛ تمدنی که هر حرفی که تا حالا برای گفتن داشت، در شرایط نابرابر و ضعیف‌کشی بود. دم کرونا گرم که این بار بر شرق و غرب عالم یک‌نواخت تاخت تا حقیقت بدون روتوش غرب بر ملا شود. حالا فرض کن اروپا تحریم هم باشد، چه شود؟! همین الانش هم کشورهای غربی نمی‌توانند خودشان را جمع کنند و هر چه رسانه‌های‌شان بزک کرده بودند، به باد هوا رفت. این همان غربی است که مسئولینش برای نجات گربه‌ای -ارواح عمه‌شان- هلی‌کوپتر می‌فرستادند. حقوق بشر که هیچ، نگران حقوق حیوانات هم بودند مثلا! حالا افتادند به سهمیه‌بندی زندگی بیماران! ما سر حقوق اموات داریم چانه می‌زنیم که می‌شود بی‌خطر غسل‌شان داد؛ چرا تیمم؟! آن‌وقت آن‌ها پیرمردان و پیرزنان کرونایی را دارند پیش‌پیش مرخص می‌کنند، چون صرفه‌ی اقتصادی ندارند! هزار مرتبه خدا را شکر که آن دسته از مسئولین سر تا پا شیفته‌ی غرب و لیبرال‌مان زورشان نکشید اقتصاد مملکت‌مان را بالمرّه لیبرال‌سرمایه‌داری کنند. داریم نان همان اقتصادی را می‌خوریم که نرسیدند غربی‌اش کنند. هم‌چنین نان فرهنگ اصیل و نابی که هنوز گرد شوم غرب بر قامتش ننشسته است. خواه‌ناخواه نشسته‌ایم پای سفره‌ی فرهنگ بی‌بدیل اسلام و انقلاب؛ نمک‌گیر مرام سلیمانی و سلمانیم؛ پای روضه‌های خانوادگی #کربلا مهربان شده‌ایم؛ هیچی نباشد، حلال‌زاده‌ایم. الغرض! این همه کار و افشاگری و آگاه‌سازی آن‌هم در این مدت کوتاه از دست هیچ کمپانی و رسانه‌ای برنمی‌آمد؛ کار ویروس بود و بس. تازه هیچ بعید نیست ضرب‌شست این ویروس بیش از این حرف‌ها باشد و به قول سیدحسن نصرالله نظام جهانی دیگری در راه باشد. ماه شعبان است و موسم دعا و نیایش. پس نه‌عجب که یادداشتم را با #دعا تمام کنم. خدایا! تو به خردسالان هم لطف کرده‌ای و نقش‌های بزرگ داده‌ای. مسئولیت اثبات مظلومیت حسین(ع) را بر دوش شش‌ماهه‌اش گذاشتی؛ کاری که از حسین و عباسش نیز برنمی‌آمد. مسئولیت فتح شام و نفوذ حب اهل‌بیت به آن دیار نفوذناپذیر را به سه‌ساله‌ی امام حسین دادی؛ کاری که امیرالمؤمنین نیز به آن معنی نتوانست... ای خدای شهید حججی که به یک جوان گم‌نام و بی‌نام‌ونشان چنین نقش و عزتی می‌دهی و به واسطه‌ی او دل میلیون‌ها انسان را نورانی و هزاران جوان عاشق را متحول می‌کنی! آیا برای من کوچک بی‌مقدار هم نقش بزرگی کنار گذاشته‌ای؟!

115ـ پیشرفته ترین روش موفقیت

 

همین که دانش­آموزی یا دانش­جویی و یا مدیری به طور جدی به فکر موفقیت می­افتد و نسبت به روش­ها و شگردهای پیشرفته­ی موفقیت کنجکاو می­شود، معمولا سر از کتابهای معروف و پرتیراژ غربی در می­آورد؛ کتاب­هایی چون «قورباغه­ات را قورت بده»، «چه کسی پنیرم را جا به جا کرد»، «لطفا گوسفند نباشید» و مجموعه کتاب­های «راز» و ده­ها کتاب آن­ورِ آبیِ دیگر که بسیاری­شان این ور آب آمده­اند و برخی هنوز ترجمه نشده و آن ور آب مانده­اند که عن قریب از راه خواهند رسید. خدا را چه دیدی شاید همین روزها کتاب دیگری به نام «گور خر را هورت بکش» یا «لنگ کفشم را کی قاپید» هم به بازار بیاید و به سرعت پرتیراژ شود.

وقتی در کتاب­فروشی­ها قدم می­زنی احساس می­کنی فقط غربی­ها آدرس موفقیت را بلدند، از بس که هر چه کتاب روش موفقیت است، کار آنهاست. حتی بسیاری از کتاب­ها و سی­دی­های ایرانی در این باره هم معمولا گزارش و رونویسی همان بحث­ها و روش­های آنهاست.

البته شکی در این نیست که این روش­ها و شگردها خالی از لطف نیست و نکات مفید و درست هم کم ندارد. ولی وقتی آدم می­شنود که رشد علمی ایران 13 برابر متوسط رشد علمی دنیاست، قاعدتا باید افق دید و سطح توقعش نسبت به روش­ها و شگردهای کسب موفقیت و به ویژه موفقیت علمی بالاتر رود و دیگر نباید حنای روش­های آن­ورِ آبی چندان رنگی نزد او داشته باشد.

جهان غرب از سیصد چهارصد سال پیش و حتی بیشتر،  موتور نهضت علمی خود را روشن کرد و از آن روز تا کنون با روش­های مشروع و نامشروع به تولید علم پرداخت و چشم جهانی را از اختراعات و اکتشافاتش خیره ساخت. اما در مقابل، جمهوری اسلامی ما تازه سی سال است که به طور جدی به نهضت علمی پرداخته است، ولی در همین زمان بسیار اندک که همراه با جنگ و محاصره و هزار و یک توطئه و دشمنی بوده است، به جایی رسیده است که در بعضی از دانش­ها و فن­آوری­ها تنه به تنه­ی غرب می­زند و هر از گاهی با دستیابی به یک فن­آوری نادر و کم­یاب، انحصار غربی­ها را می­شکند و کنفشان می­کند حسابی.

این یعنی این که بعضی از دانشجویان و دانشمندان ما با روش­ها و شگردهایی کار علمی می­کنند که روح متفکرین غربی از این روشها خبردار نیست. و باز یعنی این که روش­های غربی موفقیت و کامیابی هر چه که آن ور آب رونق و بر و رویی داشته باشند، این ور آب بنجل و رنگ و رو رفته­اند، هر چند که خیلی­ها نمی­دانند. تواضع و فروتنی هم حدی دارد! وقتی دانشمندان و پژوهشگران ما با وجود محاصره و جنگ و امکانات کم و هزار جور مشکل دیگر، میانگین سرعت رشد علمی جهان را له می­کنند و چنان پشت سر می­گذارندش که به گرد پا­یشان نرسد، دیگر چه معنی دارد که خیال کنیم این روش­های قورباغه­ای و پنیریِ وارداتی آخر دنیای روشهاست و همین­ها را باید یاد گرفت و به کار برد؟!

یکی از مهم­ترین اسرار موفقیت پیشرفته و بی­نظیر ما این است که در آزمایشگاه­ها و پژوهش­گاه­ها و دانشگاه­ها و کتاب­خانه­ها و کارخانه­های این کشور کسانی پیدا می­شوند که به عشق امام زمان و رهبرشان درس می­خوانند و پژوهش می­کنند و اختراعاتی ثبت می­کنند؛ نه به عشق هیچ چیز دیگری.

این موفقیت­های بی­نظیر حتما به این خاطر است که برخی از روش­ها و شگردهای مخترعین ما هیچ جای دیگر دنیا هنوز کشف نشده است. هیچ دانشمندی را نمی­توان پیدا کرد که برای حل مشکل پروژه­اش به اهل بیت (علیهم السلام)  توسل کند یا از شهدا کمک بگیرد. اما ما در کشور امثال شهید تهرانی مقدم را داریم که در کنار پژوهش و کار علمی، توسل به اهل بیت (علیهم السلام) می­کرد و به صورت اعجاب­آوری به موفقیت دست می­یافت.

ما در این سرزمین دانشمندانی داریم که باور کرده­اند این حدیث پیامبر را که فرمود: «أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد المدینة والحکمة فلیأتها من بابها»، و از همین روست که بدون نام و یاد امیر المؤمنین (علیه السلام) به کار علمی نمی­پردازند.

ما در کشور کسانی داریم که به عشق نشاندن گل لبخندی بر لبان امام زمان(عج) و نائبشان اختراع می­کنند و به تولید مشغولند، و ما تازه داریم می­فهمیم که گویا اثر انگیزه­های مقدس داشتن فقط این نیست که ثواب داشته باشد و بس، بلکه گویا در خلاقیت و ابتکار و تیزهوشی و کار علمی انسان هم مؤثر است. تجربه که فعلا همین را ثابت کرده است. 


بازنشر شده در: 598، ندای قلم.

92ـ وزارت فرهنگمان مستمع آزاد است

خبرنگاری از مدیر یکی از بیمارستانها می پرسد: شنیده بودیم که می خواستید سطح خدمات این بیمارستان را ارتقا ببخشید، اما متأسفانه باز هم در این بیمارستان مشکلات بهداشتی وجود دارد و فضای اتاقها آلوده است… مدیر محترم هم حرف خبرنگار را قطع می کند و می گوید: ببینید با این حرفها شما نمی توانید مرا عوض کنید، من اصولا آدم کثیف و چرکی هستم. هر چه هم آدم بزرگتر می شود، متوجه می شود که میکروب چیز بدی نیست، کپک چیز بدی نیست، آت و آشغال چیز بدی نیست. شما هم اگر بزرگ شدید، متوجه می شوید…

یک کارشناس ناظری هم خطاب به این خبرنگار صاف و ساده گفت: ببینید ماها هیچکداممون در خانه و محل کارمان این قدر بهداشتی عمل نمی کنیم که در بیمارستانها عمل می شود. ما هیچ کداممان نه این قدر تمیزیم نه این قدر بهداشتی هستیم که نسبت به این چرک و کثافتها حساس باشیم. متأسفانه فقط بلدیم انگ بزنیم و انگهامون هم فقط حول و حوش بهداشت و تمیزی است. ولی عمدتا تاریخ بیمارستانهای ما همواره با این مسائل همراه بوده که متأسفانه دوستان آنها را آشغال و کثافت نامیدند. و تقریبا اغلب کارها و فعالیتها و زندگی و مسافرتها و اردوهای ما اگر با کمی چرک بازی و کثیف کاری همراه نباشد، یک چیز بی مزه ای می شود که از دهن می افتد…

این نشست خبرنگاری کاملا تخیلی است و مطمئن باشید هرگز اتفاق نخواهد افتاد، چون بدن و جسم انسان برای مسؤولان وزارت بهداشت احترام دارد. به فرض محال هم اگر مدیری این چنین گستاخانه به مخاطبان توهین کند، پست و مقام و کارش در خطر خواهد افتاد. این طور نیست؟

اما بنازم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که انگار وجه نامگذاری این وزارت به این نام، از همان جهتی است که کنیه حضرت عزرائیل در ادبیاتمان «ابو یحیی» است و کنیه نابینا را «ابوبصیر» گذاشتند. حتما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ما هم چنین نسبتی با فرهنگ و اسلام دارد که یکی از تولید کنندگان قَدَر محصولات فرهنگی این وزارت، رک و راست جلوی خبرنگاران می گوید: من آدم رکیکی هستم… من متعلق به سینمای سخیف هستم… و چندتا حرف مفت دیگر…

مهمترین محصولات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد ما، فیلمهایی است که هزاران بار، بی عفتی و روابط نامشروع را به جوانان ما یاد داده است؛ به جرأت می توان گفت که یک هزارم پول امکاناتی که در خدمت فرهنگ غربی و غیر اسلامی در این وزارت خرج می شود، در راه گسترش فرهنگ انقلاب و اسلام و شهدا خرج نمی شود. اگر کسی منکر است، به من بگوید که تندیسها و سیمرغهای بلورین این وزارت، به چه کسانی داده می شود؟ و از بین بازیگران دختر و پسری که در این سالهای متمادی بلورباران شده اند، چند نفرشان در ترویج فرهنگ ابتذال و بی تقوایی نقش نداشته اند؟

چنین فضایی بر وزارت فرهنگ ما حاکم است که یک کارگردان جرأت می کند، این گونه حرف بزند و هیچ باکی از بیکار شدن هم نداشته باشد. او تقصیر ندارد. تقصیر، متوجه مسؤولان فرهنگی ماست که نکردند یک دور گلستان سعدی را بخوانند تا دست کم بفهمند که «ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر».

ذوق و طرز تفکر هر پدری را می توان از نوع تشویقها و هدیه دادنهایش شناخت؛ اگر پدری یک قران به خاطر حفظ قرآن فرزندانش خرج نکرده است، معلوم می شود که بالکل بیخیال این موضوع است. سیاست جو حاکم بر وزارت فرهنگمان هم خوب معلوم است. سیاستش هر چه هست، نتیجه اش این است که اگر دختر باحجاب و عفیفی بخواهد بازیگر شود، نه مجال رشدی دارد و نه هرگز مجال کار خواهد داشت؛ تندیس چوبین هم نخواهد گرفت، چه رسد به بلورینش. تا کنون نشنیده ایم که هیئت داوران به فیلمی به خاطر رعایت هر چه بیشتر موازین شرعی جایزه داده است. هیچ بازیگر زنی هم به خاطر مقاومت در برابر جو بدحجابی سینما و حفظ حجاب کاملش تندیس بلورین نگرفته است. وزارت فرهنگمان مستمع آزاد است انگار. هیچ کس از وزیر محترم  نمی پرسد که آقای وزیر! در سال جهاد اقتصادی از میان هفتاد الی صد فیلم ساخته شده، چندتای اینها مربوط به جهاد اقتصادی است؟ درباره بیداری اسلامی چند فیلم فاخر ساخته شده است؟ در این سی سال، یک فیلم فاخر جهانی صادراتی درباره حجاب نساخته ایم، چرا؟ چرا هر اتفاقی که در جهان می افتد و هر دغدغه ای که رهبر انقلاب داشته باشد، باز سینمای ما مشغول دوستی های عاشقانه است و منتظر است ببیند، آخر فیلم کی با کی ازدواج می کند؟ چرا برای تشویق جوانان به نماز، هیچ فیلمی سراغ نداریم که پیشنهاد بدهیم؟ کسی بیاید روشنمان کند که این وزارت، وزارت کدام فرهنگ است و مشغول ارشاد کدام اسلام است.