223ـ مواظب غرورت باش اگر مردی!
غرور، آفت مؤمنان و ولایتمداران است. مؤمن و انقلابی و ولایتمدار و مجاهد که شدی، حالا اول ماجرا است؛ مواظب غرورت باش اگر مردی. آن وقت هم عاقبت خودت را نجات دادهای و هم سدّی نمیشوی در برابر مسیر انقلاب. یک انقلابی مغرور، خوبیهای دیگران را نمیبیند، مگر خوبی کسانی که به دک و پز او چیزی اضافه کنند. برای یک انقلابی مغرور صرف نمیکند انقلابیها زیاد شوند، چون تک و تنها بودن برایش کلی کلاس دارد. او بیشتر دوست دارد به عنوان تکمدافع انقلاب و ولایت شناخته شود نه یک سرباز از سپاه بیشمار جبههی حق. چنین آدمی انقلابیهای همتراز خود را رقیب خود میداند نه همسنگر! و سعی میکند به شکلی آنها را از سر راه خود بردارد، که مبادا صدایشان در دفاع از حق، کمی از بلندی صدای او بکاهند و مزاحم شنیدن صدای او شوند.
نکتهی باریکتر از مویی در این میان هست که مدافعان حق هر چه زیاد شوند، از غربت حق میکاهند و به غربت خودشان میافزایند. اگر در شهر، یک عالم اسلامشناس باشد و بس، اسلام در این شهر غریب میشود، اما در عوض دور و بر آن عالم شلوغ میشود. از آن سو، هر چه علمای ربانی و اسلامشناس بیشتر شوند، غربت اسلام کمتر میشود و غربت خود علما بیشتر و دور و برشان خلوتتر. مسیر انقلابیگری وقتی به اینجای کار میرسد، که بین عزت و نایاب بودن خود، و بین عزت و قدرت و پرطرفدار شدن اسلام و انقلاب، یکی را باید انتخاب کنی، انقلابیهای مغرور تسمه پاره میکنند. مثلا به بهانههای مختلف، دیگر فعالان انقلابی را از صحنه دور میکنند و به هر کدامشان انگی میچسبانند تا خود، تک و تنهای میدان باشند و در سایهی غربت اسلام و انقلاب، عزیز شوند. به این راحتیها نمیشود از گیر این مرض رها شد؛ خدا نجاتمان دهد.