13ـ اسم امام رضا را که آوردم، گفت: آقا ما غلط کردیم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
السلام علیک یا بنت رسول الله یا فاطمة المعصومة
دههی کرامت مبارک
گفت: به نظرت چطوره برم استرالیا؟
گفتم: برای چی میخواهی بری؟
گفت: برای زندگی بهتر.
گفتم: این زندگی بهتری که میگی چیچی هست؟
گفت: زندگی بهتر دیگه... معلومه چیه.
گفتم: شاید با هدف پول بیشتر یا فساد و گناه بیشتر، بشه به استرالیا رفت، اما من هنوز نمیدونم چطور میشود کسی برای زندگی بهتر به استرالیا بره.
گفت: خوب همین پول خوبه دیگه.
گفتم: خیلی خوبه، اما به شرطی که بتونی با آن لذت ببری و کیف کنی. تو وقتی داری میری استرالیا پول دربیاری، چه جوری میخوای با این پول کیف کنی.
گفت: یعنی چی؟! کیف میکنیم دیگه!
گفتم: ببین... تو انسانی و انسان نمیتونه به این راحتیها کیف کنه. تو اگه بخوای بری استرالیا باید پناهنده بشوی و پول پناهندگی بگیری، در حالی که اینجا در ایران داری کار میکنی و زحمت میکشی و پول میگیری. بگو ببینم کدامش قشنگتره؟
کمی فکر کرد و گفت: راست میگی کار بهتره.
گفتم: راستی ماه محرم که میشه استرالیا کجا میخوای بری هیئت؟
گفت: خوب لابد آنجا هم روضه میگیرند.
گفتم: اگه تو شهر شما نمیگرفتند، یا با روضهشان حال نکردی اون وقت چی؟
گفت: به اینجاش تا حالا فکر نکرده بودم.
گفتم: بگو ببینم روز مادر چی میخوای برای مادرت بگیری؟
گفت: ها... نمیدونم.
گفتم: اصلا اینها به کنار. ما تو این مملکت، یک سال کار میکنیم به این امید که یک پسانداری جور کنیم، دست زن و بچه را بگیریم و بریم مشهد، زیارت امام رضا. اون وقت اونجا به چه امیدهای قشنگی میخوای کار کنی؟!
این حرف را که زدم گفت: اصلا آقا ببخشید... ما غلط کردیم.