وقتی شمار بسیاری از مردم دچار گناه یا مشکلی میشوند، باید این نکته را در نظر گرفت که تنها راه مقابله و مبارزه با این مشکل، توصیه و نهیهای مستقیم نیست، اگر چه راه نهی و توصیهی مستقیم را هم نباید فراموش کرد و انکار نمود. ولی در کنار تبلیغهای ساده و مستقیم، باید به پیچیدگیهای مخاطب هم نیمنگاهی انداخت و متناسب با علت گناه کردنش، با او صحبت کرد و هدایتش نمود.
بدحجابی نیز چنین است. نباید نحوهی ترویج حجاب در جامعه به گونهای باشد، که گویا همهی دخترهای بدحجاب این مرز و بوم، از بدحجابیشان کاملا خرسند و خوشنودند و با افتخار و احساس رضایت سرشار به بدحجابیشان میبالند. مگر همهی جوانهای بینماز چنیناند؟ مگر هر جوانی که عادت به نگاه با گناه دارد، با رضایت خاطر به کارش ادامه میدهد و از خودش کاملا راضی است؟ پر روشن است که چنین نیست. بسیاری از دختران بدحجاب هم از بدحجابیشان راضی نیستند و به حال دختران باحجاب غبطه میخورند. البته وجود گونههای دیگر بدحجابی و بیحجابی را هم انکار نمیکنم. اما آن چه میخواهم بگویم، این است که همان گونه که عوامل بدحجابی بسیار است و گناه دختران بدحجاب، به یک اندازه نیست، راه و روش و لهجهی سخن دربارهی حجاب و توصیه به حفظ حجاب هم نباید یک جور باشد.
علت بسیاری از بدحجابیها غریزهی جلوهگری دختران است.
بسیاری از دختران، به این علت بدحجاب هستند که میخواهند زیباییشان را به رخ بکشند. دختران از نمایاندن حُسنشان لذت میبرند، و از به دام انداختن دل جوانان کیف میکنند. از طرف دیگر خداوند در آفرینششان هر چه ظرافت و زیبایی بود به کار انداخت و آنها را از همهی مهارتهای دلبری و عشوهگری بهرهمند ساخت. در چنین شرایطی بدحجابی و هر آن چه که در جامعه میبینی چندان دور از انتظار نخواهد بود. اینها صفاتی است که خداوند بر اساس حکمت خود در نهادِ دختران نهاد و هیچ راهی برای مبارزه با آنها قرار نداد.
دختران باحجاب چگونه با حجاب شدند؟
اما اینجا سؤالی به نظر میرسد که شاید برای دختران بدحجاب به صورت جدیتر مطرح شده باشد، و آن این است که چطور میشود یک دختر، به ویژه اگر دختر زیبارویی باشد، بدون آرایش و با حفظ کامل حجاب در جامعه حاضر میشود؟ این دختر باحجاب چه روحیه و چه عالم مرموزی دارد که حتی با دور دیدن چشم اولیایش به حجابش دل بسته است؟
یکی از مهمترین فرقهای دختران باحجاب، با دختران بدحجاب این است که دختران باحجاب، دخترتر و در میل و گرایشهای دخترانه نیرومندترند.
چیزی که انسان را خراب، و برای گرفتار شدن در گناه، آماده میکند، بیتوجهی به کششها و گرایشهای خود است. تا انسان به خواستهها و میلهای خود توجه نکرد، در میلهای خود قناعت خواهد ورزید و رفته رفته زندگیاش به گناه خواهد کشید.
ما میدانیم که همهی انسانها راحتی و آسایش را دوست دارند. برخی به همین دلیل، راحتطلب میشوند و زندگی خود را به بیهودگی میگذرانند. اما کسی که راحتطلبتر باشد و به فکر آسایش و آرامش عمیقتر و ماندگارتری است، به کار و تلاش و فعالیت مشغول خواهد شد.
داستان زیباییدوستی دختران نیز همین است. هر چه یک دختر به زیباییاش بیشتر اهتمام بورزد، دست به کارهای بیشتر و سختتری در راستای آرایش خود خواهد زد. او حتی حاضر است یک ساعت صورت خود را با ماسک زجر دهد تا به زیبایی طبیعیتر و ماندگارتری برسد. گاهی سالن آرایش به شکنجهگاه شبیه میشود تا چند صباحی این دختر پوست بیمویی را تجربه کند. وبالأخره برخی دختران با پذیرش هزینههای کلان، حتی حاضر میشوند بینی خود را عمل کنند و با همهی درد و خطر آن بسازند. این همه کارهای زجرآور و گاه چندشآور، به خاطر زیباییهای چند روزه یا چند ساعته تحمل میشود؛ یعنی زیبایی برای انسانها و به ویژه خانمها اینقدر مهم است.
خانمهای باحجاب هم درست همین روش را دنبال میکنند. اما نگاهشان دقیقتر و کاملتر است. اگر دختران بدحجاب آرزو دارند تا حدود چهل سالگی زیبا بمانند، دختران باحجاب، به فکر زیبایی جاوید هستند. آنها به فکر دلبری از همهی عالم و هستی هستند، نه چهار جوان خیابانی. در نگاه یک زن باحجاب، سراسر دنیا سالن آرایش است و حجاب، ماسک خوشایند و کمآزاری است که اثری چنین ماندگار و جاوید بر صورت زن به جای میگذارد.