پارسال که #حسین_قدیانی ترمز بریده بود و جفتپا رفته بود توی شکم آبروی خویش، یادداشتی برایش نوشتم که همچنان آن زیرمیرهای همین صفحه هست. آن روزها بلاکم کرد و من از راه دیگری یادداشتهای هرازگاهیاش را دنبال میکردم. ولی از آن موقع تا الآن بارها دیدهام به نوعی اظهار پشیمانی کرده و سعی کرده با قلمش جبران کند آن چه گذشت را.
بد نیست - حالا که آن روزها واکنش نشان دادم - بستایم این روحیه را، هر چند شاید برخیها هنوز دل پری از او داشته باشند و این چند سطر، به کامشان خوش نیاید. قبول کنیم عذرخواهی و اعتراف به اشتباه و شکست، سخت است. کم ندیدهایم آنهایی را که از پست و استوریشان پشیمان میشوند؛ فوقش پاکش میکنند و مدتی آفتابی نمیشوند و همچین که آب از آسیاب افتاد، دوباره سر از آب درمیآورند و خلاص! خدایی کم پیدا میشود آدم برای خطایی که کرده سالگرد بگیرد و دوباره به اشتباهی که داشت یادمان میرفت اعتراف کند.
حسین قدیانی، عشق دیرینه و ان شاء الله ماندگاری به حضرت آقا دارد و عداوتی عمیق با جریان فتنه. و این دو خط سبز و قرمز حفظش میکنند ان شاء الله. بداخلاقی و نقاط ضعفِ هر کسی برای خودش محفوظ؛ او هم مثل نگارنده عیب دارد و قاعدتا همچنان خواهد داشت. متنهایش هرازگاهی تند میشود و گاهی یواش، و لابد باز، میکند از این کارها. ولی این خوبی را کم در او ندیدهایم که وقتی از کسی انتقاد میکند، ای بسا دو روز بعدش او را به خاطر چیز دیگری بستاید. بعضیها تا با یکی دوتا حزباللهی یا دو سهتا نهاد انقلابی چپ میافتند، در ژست انتقادیشان گیر میکنند و دیگر درنمیآیند. از آن طرف، خیلی از ماها وقتی انگ ضد انقلاب و اپوزیسیون به کسی چسباندیم، حالا لابهلای حرفهای مفتش، هزاری هم اگر انصاف به خرج دهد و حرفهای خوبی بزند، نه میبینیم و نه تحسین میکنیم. فکر میکنیم این به معنای تأیید صفر تا صد حرفها و شخصیت اوست، یا میترسیم اگر پسفردا حرف چرندی زد آن وقت چه؟! خب آن وقت میشود حرفش را رد کرد و از کارش انتقاد کرد؛ به همین سادگی!
حسین قدیانی بدترین نقدها و تندترین یادداشتها را اگر علیه فلان شخصیت و بهمان نهاد انقلابی بنویسد، به وقتش مثل کوه پشتشان درمیآید و از آنها دفاع جانانه میکند. کِرم و جرأت این را هم دارد که اگر ضدانقلابی از آن ور آب، چند باری حرف منصفانهای زد و اتفاقا از همقطارانش فحش خورد، تحویلش بگیرد و یادداشتی در تحسینش بنویسد. به نظرم این نقطهی قوت یک فعال انقلابی است که کینهای نباشد و بتواند خوبیهای همانهایی که به باد انتقادشان گرفته ببیند و بنویسد؛ بدیها و خطاهای خودش را هم ببیند و اعتراف کند!
حسین قدیانی را الگو یا مرجع فکری و سیاسی نمیدانم - سبک قلمش را چرا؛ در اوج است - اما فعالی توانمند و پرکار در جبههی خودیِ انقلاب میشناسمش. در میان یادداشتهایش حرفهای نغز و نکتههای ناب و نگاه قشنگ و جملههای پرنور و پرشور و سحرآمیز در نصرت جبههی انقلاب و کوبیدن جبههی دشمن کم نیست. ضد انقلاب از خدایش بود، همچین سرمایهای داشته باشد. حال که به عشق انقلاب و حضرت امام و آقا و شهدا قلم میزند، هوایش را داشته باشیم و به خاطر چند خطایش دورش نیاندازیم. حیف است!