چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ولی فقیه» ثبت شده است

224ـ نصرت الهی در دقیقه‌ی نود می‌آید

قرار، این است که ولی فقیه و کارگزاران صالح او، در زمان غیبت حکومت کنند؛ یعنی در زمانی که هنوز شرایط برای ظهور امام زمان(عج) مهیا نیست، و گیرم اگر خود امام زمان(عج) هم بیاید، باز امکان برقراری عدل و داد و فراوانی و خیر و برکت وجود ندارد. ولی فقیه در چنین زمانی باید حکومت کند و اوضاع را برای ظهور امام زمان(عج) فراهم کند.

دوی امدادی است؛ یعنی هر چه هم خوب کار کنی و با سرعت بدوی، فوقش می‌توانی پرچم را به بعدی بدهی، نه این که به آخر خط برسانی. و این طور نیست که فقط آخری کارش درست باشد و بقیه کوتاهی کرده‌ باشند. عدالت و فراوانی و خیر و برکت حداکثری، در حکومت امام زمان(عج) محقق خواهد شد و بس. این یعنی این که انتظار ریشه‌کن کردن فقر از ولی فقیه و کارگزاران صالح او انتظاری نابجا است. و دیگر این که صرف وجود گرانی و نابسامانی و ناعدالتی، دلیل بر ناصالح بودن مسئول و کارگزاری نمی‌شود. او اگر در نقش خود خوب بدود و عاقلانه و مخلصانه و متعهدانه تلاش کند، مأجور است. کافی است چند قدمی جامعه را در مسیر تاریخی خود جلو ببرد.
 
بنده به رئیسی خوش‌بینم و نشانه‌های یک کارگزار صالح را در او می‌بینم. البته به ایشان مثل هر انسان صالح دیگری ممکن است نقدهایی وارد باشد، خب باشد؛ مهم روی‌کرد و شخصیت خود او و دولت اوست که معلوم است دل‌سوز است و کمِ کار نمی‌گذارد، اشرافی نیست، بی‌کار و بی‌تحرک و چسبیده به صندلی نیست، اعلاحضرت نیست، مردمی و اهل تلاش و مجاهده است، خائن و جاسوس نیست، پررو و گستاخ نیست، بر کار و مسئولیت خود متمرکز است، در نتیجه اهل حاشیه و جنجال‌های ژورنالیستی نیست. وقتی چنین نشانه‌هایی را به وضوح در خود او و دولتش می‌بینم، به سیاست‌ها و اقدام‌هایش حسن ظن پیدا می‌کنم و امیدوار می‌شوم که نتیجه ان شاء الله قطعا متفاوت از نتایج دولت قبل خواهد بود. ولی حواسمان باشد که قطار تاریخ، همچنان در دوران غیبت در حال حرکت است. 

خلاصه‌ی اتفاقی که سر قیمت‌ها افتاده این است که، وقتی دولت یارانه را به کارخانه می‌داد و آرد و امثال آن با قیمت ارزان کاذب روانه‌ی بازار می‌شد، کأنه شیب تندی درست می‌شد برای قاچاق به خارج از کشور؛ یعنی در واقع سهم عظیمی از این یارانه‌ها به جیب دلال‌ها و قاچاق‌چی‌ها می‌رفت. و هر چه تفاوت قیمت بین داخل و خارج بیشتر بود، شیب قاچاق هم تندتر می‌شد. حالا تصور کن در یک شیب تندی، هزاران توپ از بالا به پایین سرازیر می‌شوند، جلوی این کار را با چند مأمور می‌خواهی بگیری؟! طبیعی است که نمی‌شود! تنها راه حل، مسطح کردن زمین و از بین بردن شیب است، یعنی آزاد کردن قیمت و ارائه ندادن جنسی با قیمت کاذب. حالا اگر بناست یارانه‌ای داده شود، این یارانه به صورت کنترل شده و هوش‌مند و مستقیم به خود مصرف کننده داده شود، تا به جیب دلال و قاچاق‌چی نرود. به نظر معقول می‌آید! پس سختی موقتش را تحمل کنیم و هم‌راهی کنیم.
  
این هم ناگفته نماند که اساسا نصرت الهی برای مؤمنین، هر چند که درست کار کنند و خوب جهاد کنند و به وظیفه‌ی خود عالی عمل کنند، در دقیقه‌ی نود، بلکه در وقت اضافه و بعد از یأس و ناامیدی خیلی‌ها حتى خوبان بلکه پیامبران، به صورت غافل‌گیرانه می‌آید. این از سنن الهی است که یاران جبهه‌ی حق را اول حسابی می‌چزاند، بعد یاری می‌دهد. (حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا) [يوسف/110] ولی وقتی می‌آید بسیار شیرین و غافل‌گیر کننده می‌آید. تلخی صبر به شیرینی نصرت الهی می‌ارزد. 

 

16ـ یقین به مصداق ولایت فقیه، می شود یا نمی شود

در بین کسانی که به اصل نظریه­ی ولایت فقیه ایمان دارند، بحث­های بسیاری درباره­ی راه­کار تشخیص ولایت فقیه وجود دارد.

بعضی­ها بر این باورند که ولی فقیه کسی است که مردم او را به عنوان ولی فقیه قبول داشته باشند؛ یعنی اگر علم و قدرت و سیاست و شجاعت فقیهی از دیگران بیشتر بود، اما مردم به او گرایشی پیدا نکردند، او ولی فقیه نیست و مشروعیتی برای ولایت ندارد. بر اساس این نظر، گویا خدا در مورد مصداق ولی فقیه، هیچ رأی و نظری ندارد و بر خلاف روش و سنت چند هزار ساله­اش، این بار مسئله­ی حکومت را به مردم سپرده است.

در برابر این نظر، نظر مترقی­تری وجود دارد که می­گوید: همان گونه که در طول تاریخ، این خداوند بوده است که پیامبران و ائمه را برگزیده است، ولی فقیه را نیز او برمی­گزیند و به او ولایت می­دهد. براهین و قرائن بسیاری وجود دارد که بر خلاف نظر نخست و مؤید دیدگاه دوم است.

اما اینجا سؤالی مطرح می­شود که آیا ولی فقیهِ مورد نظر خدا را می­توان شناخت یا خیر. به عبارت دیگر، با توجه به این که دوران، دوران غیبت امام معصوم است و راهی به امام معصوم نداریم، آیا می­توانیم به گونه­ای ولی فقیه حقیقی را تشخیص دهیم که حتی یک در میلیارد هم احتمال خطا ندهیم؟

در این میان، برخی پاسخ منفی می­دهند و اطاعت از یک مصداق مشخص را از  عنوان­هایی مانند ضرورت، تکلیف ظاهری، بهترین گزینه­ای که عقل ما به آن رسیده است، و یا قانون توجیه می­کنند. غافل از این که چنین روش توجیهی در حوزه­ی عمل راه دارد؛ نه در اعتقاد. آنجا که حوزه­ی عمل است، شک، می­تواند موجه باشد. اما در حوزه­ی اعتقاد و باور، شک و تردید موجه نیست. اینجا سخن از یقین است که نقطه­ی مقابل آن شک و ریبِ باطل می­باشد.

این بحث هم پیش از این که یک بحث عملی باشد، یک بحث اعتقادی است. سخن در این نیست که «از چه کسی اطاعت کنیم؟»، بلکه خواهان پاسخ به این پرسشیم که «به چه کسی به عنوان نائب امام زمان، ایمان بیاوریم؟» و این دو سؤال اگر چه نتیجه­ی واحدی در میدان عمل دارند ـ اگر داشته باشند ـ اما به اندازه­ی فاصله­ی بین زمین احکام تا سپهر اصول، میانشان فاصله است.

این ادعا که «چون ما معصوم نیستیم و از عقل ناقصی برخورداریم، نمی­توانیم به مصداق ولایت فقیه یقین صد در صدی داشته باشیم.» اگر ادعای درست و روایی باشد، راه را برای شک در همه­ی اصول و اعتقادات دین و مذهبمان، باز می­کند.

ما معتقدیم که حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) پیامبر خداست. پر روشن است که برای درستی این اعتقاد، نمی­توان از سخن خود پیامبر شاهد و دلیل آورد. بنابراین تنها به وسیله­ی راه­های غیر معصوم می­توان پیامبری حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را ثابت کرد. حال آیا می­توانیم از کسی بپذیریم که بگوید: من بر اساس شواهد و قرائن و یافته­های عقلم، ناچار و مجبورم که از پیامبر تبعیت کنم، اما به هر حال چون عقل من ناقص است، هنوز جای این احتمال به اندازه­ی یک در میلیون وجود دارد که شاید ایشان پیامبر نبوده است؟!

اساسا با چنین نگاهی راه یقین به هر باور و اعتقادی بسته خواهد شد، چون در هر صورتی، بالأخره انسان موقن، باید فهم و عقلش را قبل از یقین به کار اندازد، و این به معنای دخالت دادن عوامل غیر معصوم در رسیدن به یقین و اعتقاد است، و باز جای اشکال باقی می­ماند که پس چگونه می­توان یقین کرد.

مشکل این دیدگاه این است که از چیزی به نام «اتمام حجت خدا» غافل مانده است. روش خداوند هیچ گاه چنین نبوده است که پیامبری را در نظر بگیرد و سپس بگوید: من به انسان­ها عقل داده­ام، بنابراین خود انسان­ها باید عقل و فهم و شعور داشته باشند تا پیامبر مرا تشخیص دهند و به او ایمان بیاورند!

اگر خداوند متعال چنین روشی را اعمال می­کرد، عدم یقین موجه بود، اما روش خداوند چنین نیست. خداوند در طول تاریخ در مورد پیامبران و امامان و رهبران جامعه حجت را بر مردم تمام کرده است. و باید به این نکته توجه کرد که خداوند حجت را بر مردم غیر معصومی که عقلی غیر کامل دارند، تمام می­کند. و خداوند از همین افراد انتظار ایمان و یقین دارد.  

کار خدا نسبت به همه­ی حوزه­ها یک جور نبوده است. مثلا خداوند متعال قوانین فیزیکی این عالم را در این جهان قرار داده است و در کنار آن، به انسان عقل داده است تا خود او آرام آرام جهان پیرامونش را کشف کند. اما مسئله­ی رهبری جامعه­ی اسلامی مانند یک قانون فیزیکی نیست؛ اینجا مسئله­ی هدایت و ضلالت مطرح است و عمل به دین متوقف بر آن است. بنابراین خدا به بهانه­ی این که به انسان عقل داده است، کنار نمی­رود، بلکه حجت را بر ولایتِ فرد مورد نظرش تمام می­کند. و در شرایط اتمام حجت، یقین ممکن، بلکه واجب و لازم است.