چشم خدا

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

دست نوشته های دینی و سیاسی و اجتماعی من

چشم خدا

گفت می خواهم بدانم کیستی
گفتمش آقای من سید علی است

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲، ۱۸:۴۴ - اندیشکده اریحا
    طیب الله

181ـ توفیقِ حسرتِ توفیق نداشتن

توفیق‌هایی را که به دست می‌آوریم خیلی وقت‌ها با عجب و ریا خرابشان می‌کنیم، اما حسرت‌های معنوی‌مان کم‌تر به چشم می‌آیند و کمتر آفت می‌خورند؛ مثل بادمجان بم!
جوجه‌ی زیارت‌های‌مان را آخر پاییز قیامت می‌شمارند. آن‌جا معلوم خواهد شد با این همه سلفی و استوری و پز و کلاس، چندتا زیارت آفت‌نزده ته نامه‌ی اعمال‌مان مانده. شاید آن روز بیشتر نان حسرت کم‌توفیقی را بخوریم تا نان کارها و دست‌آوردهایی که کلی گردوخاک کردیم بعدش! بعید است خدای اویس قرنیِ بازمانده از زيات پیامبر(ص) زیارت پزداده‌ی ما را به اندازه‌ی حسرت زیارت بخرد. خاک بر سر منِ بچه‌قمِ بی‌ذوق و بی‌مزه که کم‌تر حرم بانو را از تلویزیون دیدم و اشک شوق و حسرت ریختم؛ چون دم دست است و لابد توفیق و التماس نمی‌خواهد! انگار فقط کربلاست که "دعوتی است پولی نیست!" کسی نیست بگوید: آخر رفیق! بی‌شعوری هم حدی دارد! همه‌جا دعوتی است عامو! حتی حرم شهرتان.
فعلا توفیق زیارت گرفته‌اند و توفیق حسرت داده‌اند. قدرش را بدانیم؛ توفیق کمی نیست. با حسرت خیلی نمی‌شود سلفی گرفت و خرابش کرد. گر چه اگر به ما باشد، حتما راهی پیدا می‌کنیم برای خراب کردنش!


پی‌نوشت: روزهای قرنطینه‌ی خانگی به دلیل شیوع کرونا و بسته شدن حرم‌ها

180ـ قیمت رنج‌های بی‌افتخار

رنجی که خدا در زندگی ما قرار می‌دهد و بنا دارد ما را با آن #رنج رشد دهد دقیقا بر اساس آن چیزهایی است که روی آنها حساسیم. گاهی خدا به یک آدم مذهبی، #همسر یا #فرزند غیر مذهبی می‌دهد. گاهی به دو همسر شیک و زیبا فرزندی ناقص و زشت می‌دهد. گاهی به یک آدم متشخص آبرودار یک فرزند یا داماد بی‌آبرو می‌دهد. گاهی فرزند یک شخصیت انقلابی، منافق و ضدانقلاب از آب درمی‌آید. از این رنج‌های سنگین کمرشکن خدا برای بعضی از بندگان خوبش کنار می گذارد تا دلشان را از هر ادعا و فخر و غرور خالی کند. حساب و کتاب خدا خیلی پیچیده است. در روز قیامت خواهیم دید برخی از پدران شهدا به مقام برخی از پدران فرزندان ناخلف غبطه خواهند خورد. رنجی را که هیچ تقصیری در آن نداری و از طرفی هیچ افتخاری برایت نداشته باشد و فقط مایه‌ی شکسته‌دلی و سرافکندگی توست، تک‌خریدار ویژه‌ای دارد که نامش خداست.

179ـ تو دونفری!

همیشه آن خودِ خسته و نااميد و غمگین و افسرده‌ات را با خودِ امیدوار و عاقل و حکیم و روان‌شناست کنترل کن و با او حرف‌های مثبت بزن. مشاور و روان‌شناسِ خودت باش و نگذار آن خودِ عصبانی و بی‌اعصابت زیاد حرف بزند. هر وقت خودِ ضعیفت شروع به غر زدن کرد، اثر منفی‌اش را با گوش کردن به حرف‌های خودِ قوی‌ات خنثی کن. به هر کدامشان بیشتر اجازه‌ی حرف زدن بدهی و بیشتر گوش بدهی، بیشتر زبان‌باز خواهد کرد و او رئیس خواهد شد. بین این خودت و آن خودت هر کس بیشتر حرف بزند همان رئیس می‌شود.

178ـ حرف‌های بروز شده‌ی منافقین

شاخصه‌ی نفاق دشمنی با رهبر زنده و حی و حاضر جامعه‌ی اسلامی است. به عبارتی مشکل منافقين با ولایت است؛ اگر ولی پیامبر باشد می‌گویند: «از بشر نباید اطاعت کرد.» اگر ولی امام باشد، با حفظ احترام پیامبر(ص) و سلام و صلوات بر او، با امام در می‌افتند. اگر ولی نائب خاص باشد، می‌گویند: «به شرطی حاضریم اطاعت کنیم که خود امام بگوید.» و اگر نائب عام باشد می‌گویند: «باز اگر نائب خاص بود یک چیزی! اما این‌جوری اصلا!»
تکبری که باعث شد در امم سابق بسیاری از خودبرتربینان اطاعت از بشر را افت کلاس ببینند و بگویند: (وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُون‏) [مؤمنون:34] اگر امروز باشد، هیچ نیازی نمی‌بیند به همین شکل قدیمیِ ازمدافتاده‌اش رخ نشان دهد؛ بل‌که خواهد گفت: «اگر از غیر معصوم اطاعت کنید ضرر کردید»!
هم‌چنین آن تنبل‌مردمی که زحمت ایمان به غیب را به خود نمی‌دادند و به حضرت موسی(ع) می‌گفتند: تا خدا را عیان به ما نشان ندهی به تو ایمان نمی‌آوریم؛ (لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَة) [بقره:55] اگر امروز باشند قطعا همان حرف را نمی‌زنند بل‌که بروز شده‌ی آن را می‌زنند و خواهند گفت: «تا خود امام زمان(عج) نیاید و نائبش را به ما معرفی نکند ایمان نمی‌آوریم!»

 

177ـ حذف نصف دین به کدام مجوّز؟!

قرآن دو نوع #اطاعت بر اقوام انبیا فرض کرده است؛ یکی اطاعت از خدا، دیگری اطاعت از پیامبر. شعار پرتکرار پیامبران هم تأکید بر همین دو نوع اطاعت بوده است؛ تقوا داشته باشید و از منِ #پیامبر اطاعت کنید؛ (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏). اطاعت از خدا یعنی انجام حلال وحرام شریعت؛ یعنی همین نماز و روزه و حج و خمس و زکات و غیره؛ یعنی همین حلال و حرام احکام الهی؛ یعنی همین احکامی که در #توضیح_المسائل نوشته شده است و مراجع تقلید عهده‌دار استباط و تنظیم و بیان آن‌هایند. به همه‌ی اینها که عمل کنی تازه از خدا اطاعت کرده‌ای. اما خود خدا اطاعت دیگری را بر من و شما فرض کرده است؛ اطاعت از رسول! (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُم‏) [محمد: 33] این اطاعت نماز و روزه نیست، اطاعت از دستورهای #سیاسی و #اجتماعی پیامبر است(ص)، به فراخور زمان و زمین و شرایط و اوضاع. معلوم است جامعه در کنار برنامه‌ی واحد ثابت (احکام خدا) به سیاست و برنامه و راه‌برد نیاز دارد (احکام رسول). باید رهبری بالای سر جامعه‌ی اسلامی باشد که اولویت‌ها، راهبردها، احکام موقت، دشمن شماره‌ی یک و خیلی چیزهای دیگر را برایشان مشخص کند. و این همان چیزی است که بدجور روی مخ و اعصاب منافقین راه می‌رفت. آنها چندان با حکم خدا مشکلی نداشتند که با احکام رسول مشکل داشتند. راست‌راست می‌گفتند: یا رسول خدا! این حکم و دستورت از آن توست یا خدا؟! اگر از خداست اشکالی ندارد، اما اگر از توست حرف داریم!  قرآن هم می‌گوید منافقين چندان نسبت به احکام خدا و آیات قرآن حساسیتی نداشتند که نسبت به پیامبر داشتند؛ ( وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودا) [نساء:61] 
کسانی که در زمان غیبت نسخه‌ی کفایت "عمل به توضیح المسائل" می‌دهند؛ به عبارتی «اطاعت از خدا» را بس می‌دانند، معلوم‌مان کنند آن شق دیگر اطاعت که «اطاعت از رسول» است، به کدام مجوز و بر اساس کدام آیه‌ی محکمه یا دلیل عقلی تعطیل شد؟ و راستی منافقین بیچاره و بدبخت که همانند ابلیس، نه با «اطاعت از خدا» که با «اطاعت از رسول» مشکل داشتند و جهنمی شدند، چه گناهی کردند که در زمان غیبت به دنیا نیامده‌اند؟ چگونه می‌شود فرض کرد چنین تخفیفی در دین آن هم در چنین رکن رکین دین که هیچ گاه خدا از آن کوتاه نیامده بود، در زمان غیبت پدید آمده است؟! اگر #ولایت_فقیه را قبول نکنند این خلل سیستمی در دین را آقایان چگونه حل می‌کنند؟!

176ـ کوفتتان باشد این تک‌خوری!

تبریک و تسلیت امروز درهم است؛ مثل حال خودمان و اوضاع جامعه. شوخی و جدی این چند خط هم همین طور. آهای جماعت مداح و سخنران و مجری و مهمان و کارشناس و هر کی! مدیونید اگر زیارت حرمِ خلوت بی‌زائر به دلتان بچسبد! نامردید اگر وسط روضه و زیارت و گریه‌ی تنهایی‌تان در کنار حرم امام رضا(ع) دلتان لک نزند برای سر و صدا و شور و هم‌همه‌‌ی مردم! بی‌ذوقید اگر کنار ضریح خالی بروید و با آرامش ببوسیدش و دلتان تنگ نشود برای یک فشار اساسیِ لای جمعیت! الف‌بای زیارت را نمی‌دانید اگر یک متری ضریحِ بی‌زائر بایستید و هوس نکنید تذکر یک خادم را که «آقا حرکت کن، اینجا نایست!» زیارتتان قبول، ولی کوفتتان باشد این تک‌خوری!


عید نوروز است و شهادت امام موسی کاظم(ع) و بیماری کرونا فراگیر و همه جا بسته است، حتی حرم امام رضا(ع). 

175ـ شاخص‌های سبک‌مغزان تاریخ

شاخصه‌ی سبک‌مغزان سطحی‌نگر در طول تاریخ، انعطاف‌ناپذیری و بی‌استعدادی در تشخیص اهم  از مهم و برنتابیدن تغییر تکلیف است. در نگاه آنها ظاهر قرآن مطلقا محترم است، حتی اگر روزی به حکمیت صفین بیانجامد؛ خون مسلمان مطلقا حرام است، حتی اگر بر امیرالمؤمنین(ع) خروج کرده باشد؛ مناسک حج مطلقا خط قرمز است و باید به اتمام رساند، حتی اگر حسین بن علی(ع) قصد ترک مکه را کرده باشد؛ صلح با دشمن مطلقا گناهی نبخشودنی است، حتی اگر این صلح تصمیم حسن بن علی(ع) باشد. نمی‌فهمند گاهی باید فریاد زد و گاهی سکوت، گاهی باید جنگ کرد و گاهی صلح، گاهی مهمّی تحت الشعاع امر اهمّی قرار می‌گیرد، گاهی واجبی مثل حج تحت الشعاع جهادی که اوجب است قرار می‌گیرد، گاهی تنباکو به فراخور شرایط زمان و مکان به منزله محاربه با امام زمان(عج) می‌شود و مدتی بعد دوباره حلال می‌شود. چقدر این روحیه‌های خشک با اسلامی که مسلمان را پابه‌رکاب و آماده‌ی دریافت دستورهای جدید می‌خواهد ناسازگار است؛ اسلامی که زادگاهش مکه بود و بعد از 13 سال و هم‌زمان با هجرت، زندگی در مکه را تا فتح مکه بر مسلمانان حرام کرد؛ اسلامی که چنان پیروانش را انعطاف‌پذیر می‌خواهد که حتی قبله‌اش را به قول قرآن فقط برای شناخت و شناسایی سبک‌مغزان انعطاف‌ناپذیر تغییر می‌دهد. و عجب چالش سنگینی این سبک‌مغزان خشک مقدس انعطاف‌ناپذیر با امام زمان(عج) خواهند داشت؛ امامی که به فراخور شرایط استثنایی و بی‌سابقه‌ی زمان و مکان چنان دستور‌های عجیب و ناآشنایی صادر خواهد کرد که انگار با دین جدیدی آمده است؛«يأتي بدين جديد».

از قرار معلوم رئیس جمهور بعد از این همه سال حرفِ فیک بی‌عمل، بنا دارد از این به بعد اول عمل کند بعد حرف بزند. زشت است جمهور، خانه‌نشین باشد و رئیس جمهور، یک پایش در پاستور و یک پایش در بیمارستان‌ها و شهرهای پرآسیب! چه معنی دارد این کارها؟! مثل این است که رئیس جمهور مردم را به ساده‌زیستی و قناعت دعوت کند و خودش زندگی مرفه و شاهانه داشته باشد! مدیونید اگر فکر کنید زبانم لال رئیس جمهور ترسیده و  این روزها بیشتر به فکر سلامتی خودش است تا سلامتی جمهور. بد نیست نمایندگان منتخب مجلس کارشان را با تصویب این لایحه دشت کنند؛ که من بعد برای تأیید صلاحیت نامزد ریاست جمهوری، نامزد محترم باید تست جگر بدهد که معلوم شود اساسا جگر دارد یا ندارد.

173ـ قانون پایستگی نعمت و محنت

به گواه این سخن خدا که فرمود: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» و به یک بار بسنده نکرد و درآمد: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرا» [انشراح: ۶ و ۵] چنین نیست که پس از هر خوشی، ناخوشی آید و پس از هر ناخوشی، خوشی؛ بل‌که در کنار هم‌دیگرند این دو؛ نه پی‌درپی. بارِ درهم‌اند که نمی‌توان از هم‌دیگر سوای‌شان کرد. بگذار رک‌تر بگویم. هر نعمتی که می‌آید، جای نعمتی دیگر می‌نشیند و هر بلایی، جای بلایی دیگر. چنین نیست که نعمتی برود و محنتی بیاید و بس؛ بل‌که نعمت و محنتی با هم می‌روند و نعمت و محنتی دیگر می‌آیند. آسانی بسته‌ای است که یکی‌دو تا یا بیشتر دشواری هم در کنار خود دارد. هم‌چنین بسته‌ی دشواری هم خالی از آسانی نیست. همه چیز تنظیم و بالانس است در این عالم. تو اگر تا به حال، قانون «پایستگی ماده و انرژی» را شنیده بودی، قرآن «پایستگی همه چیز» را می‌گوید که فرمود: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا» [طلاق: ۳] و «إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَر». [قمر: ۴۹] یعنی همان که امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمود: «در هر جرعه و هر لقمه‌ای، نصیبی نَفَس‌بُر یا گلوگیر وجود دارد»؛ «مَعَ كُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِي كُلِّ أَكْلَةٍ غَصَص‌‏» پس هیچ کس نعمتی دریافت نمی‌کند الا این که نعمتی دیگر از کف بدهد؛ «وَ لَا يَنَالُ الْعَبْدُ نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى‏». [نهج البلاغه: حكمت ۱۹۱] اگر این است، پس نمی‌شود در این دنیا زیاد شاد بود، چرا که هر شادی، غمی دارد که اختصاصیِ خود اوست. هم‌چنین آن‌قدرها هم نمی‌شود ناراحت شد، زیرا هیچ غمی را نمی‌شود از شادی‌های اختصاصی‌اش جدا کرد. این قانون را اگر ندانی یا از آن غافل باشی، آن‌گاه با هر خوشی ذوق‌مرگ می‌شوی، اما یک‌دفعه ناخوشی‌های اختصاصی‌اش بی‌هوا بر سرت خواهد ریخت و کوفتت می‌کند همه‌چیز را... و چنان‌چه محنتی بر سرت بیاید، همه‌چیز در نگاهت تیره و تار خواهد شد و نعمت‌های اختصاصی این محنت را نخواهی دید. عکس‌های امام را نگاه کن! آن عکس معروف که امام را سوار ماشین ساواک کرده بودند و آن یکی که در ترکیه #تبعید بود و عمامه‌ای هم بر سر نداشت و عکس‌هایش در نجف و آن دیگری که امام لب مرز عراق و کویت، از این‌جا رانده و از آنجا مانده بود و آفتابه در دست داشت #وضو می‌گرفت و یا آن‌هایی که در پاریس از او گرفته‌اند و نیز عکس امام در هواپیمای پاریس ـ تهران که سرانجامش هیچ معلوم نبود و هم عکس‌هایش در اوج پیروزی هنگام فرود از هواپیما در ۱۲ بهمن. یک بار دیگر نگاه‌شان کن و مقایسه کن چهره‌ی امام را در این موقعیت‌‌های پر فراز و نشیب روزگار. هیچ‌جا امام اضطراب ندارد، هیچ کجا از جای دیگر ناراحت‌تر نیست و هیچ‌جا خوشحال‌تر از جای دیگر نیست. امام بدجور قواعد بالانس‌کننده‌ی عالم در مشتش بود و خیلی وحشتناک با این قواعد #زندگی می‌کرد و خیلی ناجوان‌مردانه #آرام بود. می‌خواستم خیلی کوتاه در حد چند سطر این «قانون زیبای عالم» را با هم مرور کنیم و بعدش بچسبم به نعمت‌ها و خوبی‌های بلای کرونا. ولی حالا فکر می‌کنم همین جور باز اگر یادداشت را رها کنم و مثال‌ها و نمونه‌ها را به اندیشه‌ی خواننده بسپارم، شاید بهتر باشد...


برای روزنامه حق 5

172ـ شهدا جای ما ـ روضه‌ای برای دل حاج‌محمود

امشب محبین امیرالمؤمنین(ع) نه در کوچه‌خیابان‌های شهر، که لابه‌لای کوچه‌پس‌کوچه‌های #اینستاگرام دنبال هیئت می‌گشتند. حواله‌ی ما هم افتاد به هیئت مجازی حاج‌محمود کریمی. تا صفحه را باز کردم، بغضم ترکید و های‌های گریه کردم؛ کمی به خاطر غربت امیرالمؤمنین(ع) ـ که عقل و شعورم همین قدر قد داد ـ و بیشترش به خاطر غربت نوکر امیرالمؤمنین(ع) و خدا می‌داند چقدر برای مداح سخت است بی‌مستمع بخواند. ولی حاج‌محمود از جان و دل می‌خواند و تا راه می‌داد، جلوی بغض و اشک چشم‌هایش را می‌گرفت و نفس می‌زد و از صدایش خرج می‌کرد؛ هم به جای خودش، هم به جای مستمعی که بدجوری جایش خالی بود... و من در طول برنامه‌ی حاجی، آزادانه شر و شر اشک می‌ریختم و هق‌هق‌کنان گریه می‌کردم؛ از بس که هیئت خونم کم شده بود؛ از بس تماشای تقلای نوکران امیرالمؤمنین(ع) برای زنده کردن نام مولای‌شان زیباست؛ از بس دلم سوخت برای این مداح بی‌مستمع، خصوصا آن‌جاهایی که حاج‌محمود ناخودآگاه روی پایش می‌زد تا مستمع کف بزند یا آن‌جایی که دم می‌گرفت و از آن به بعدش دیگر نوبت میان‌دار و مستمعی بود که نبود... و شاید از بس برای مریضی و مرگ برادران و خواهرانم غصه خورده بودم این روزها... حاج‌محمود مثل همیشه گاهی به چپ و راستش نگاه می‌کرد؛ انگار مستمعی داشت. شاید هم سه‌چهار نفری از عوامل برنامه بوده باشند آنجا و به آنها نگاه می‌کرد، شاید به در و دیوار و ستون‌ها و شاید مستمعی را تصور می‌کرد و به او نگاه می‌کرد. ولی با اخلاقی که از شهدا خواندم و شنیدم، فکر نمی‌کنم آن‌قدرها هم هیئت امشب خلوت بوده باشد... حتما شهدا احساس مسئولیت کرده‌اند و پر کرده‌اند کیپ تا کیپ فضای هیئت را. نمی‌دانم این یادداشت به دست حاج‌محمود می‌رسد یا نه، ولی می‌خواهم به او بگویم: «دمت گرم حاجی‌جان که کلاس نگذاشتی و نگفتی بدون مستمع نمی‌خوانم». امام می‌فرمود: «شبی که مأمورین ساواک مرا دستگیر کردند و با ماشین به تهران می‌بردند، دیدم نماز صبحم دارد قضا می‌شود اما هر چه اصرار کردم بایستند یا لااقل بگذارند وضو بگیرم، نگذاشتند. سرانجام قبول کردند بی‌آن‌که از ماشین پیاده شوم، دست‌هایم را به جاده بزنم و تیمم کنم و همان‌جا در ماشین پشت به قبله نمازم را بخوانم». بعد امام فرمودند: «اگر در طول عمرم، یک نمازم را خدا بخواهد قبول کند، شاید آن نماز باشد». این هیئت بی‌مستمعی هم که امشب برگزار کردی حاجی‌جان، بعید نیست بهتر از بقیه‌ی مجالست قبول شود و صله‌اش متفاوت باشد... می‌خواهم از تو تشکر ویژه کنم و دعوتت کنم به چند خط روضه. ما که با روضه‌های شما زیاد گریه کردیم. یک بار هم اگر ما روضه بخوانیم و شما گریه کنید، جای دوری نمی‌رود. حاجی‌جان! شما هیچ وقت فکر می‌کردی چرخ روزگار جوری بچرخد که شب میلاد امیرالمؤمنین(ع) بیایی هیئت و مستمعی نباشد؟ خدایی احساس غربت نکردی؟ ذاکر اهل بیت باید مستمع داشته باشد؛ مگر نه؟! گاهی داغ یک سینه‌زن، جگر مداحش را خیلی می‌سوزاند! تازه مستمع‌هایت نمردند که! میان‌دارهایت سالمند و ان‌شاءالله سال‌ها زیر علم این هیئت، سینه بزنند. بنشین گریه کن بر آن امام غریبی که یک‌باره نگاه به دور و برش انداخت و دید همه‌ی سربازانش گوشه‌کنار خیمه‌گاه افتاده‌اند و هر چه صدا می‌زند، کسی جواب نمی‌دهد. من و شما که نمی‌توانیم عمق غربت حسین(ع) را درک کنیم، ولی فکر می‌کنم این روزها شما راحت‌تر بتوانی برای غربت و تنهایی حسین(ع) گریه کنی. نوش جانت...
هفدهم اسفندماه نود و اشک


برای روزنامه‌ حق 5